مطالبی که در ادامه به نظرتان رسیده و در قالب پروندهای تحت عنوان «تحلیلی بر نامهی 31 نهجالبلاغه در حوزهی سبک زندگی اسلامی» آورده میشود، سلسله گفتارهای دکتر محمدحسین باقری، استاد و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامیست که پس از پیادهسازی و چندین بار ویرایش در اختیار ما قرار گرفته است. وی سعی نموده تا با تفسیر مبتنی بر آیات و روایات دینی و همچنین اصول جامعهشناسی و روانشناسی از نامهی 31 نهجالبلاغه، باب جدیدی در مقولهی سبک زندگی اسلامی باز کند.
گروه سبک زندگی، مطالبی که در ادامه به نظرتان رسیده و در قالب پروندهای تحت عنوان «تحلیلی بر نامهی 31 نهجالبلاغه در حوزهی سبک زندگی اسلامی» آورده میشود، سلسله گفتارهای دکتر محمدحسین باقری، استاد و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامیست که پس از پیادهسازی و چندین بار ویرایش در اختیار ما قرار گرفته است. وی سعی نموده تا با تفسیر مبتنی بر آیات و روایات دینی و همچنین اصول جامعهشناسی و روانشناسی از نامهی 31 نهجالبلاغه، باب جدیدی در مقولهی سبک زندگی اسلامی باز کند.
به گزارش بولتن نیوز، «و عِماره قَلبِکَ بِذِکرِه» اینجا حضرت از کلمهی عمارت در مورد قلب استفاده میکنند. میگوید قلبت را آباد کن با یاد خدا، نه با فکر خدا. این که ما به خدا فکر کنیم، فرق دارد با اینکه به یاد خدا باشیم. به یاد خداوند بودن باعث میشود که انسان قلبش آباد شود. اما به فکر خدا بودن باعث آباد شدن قلب نمیشود، چون ممکن است ما این جا جلسه بگذاریم، در مورد اثبات خدا يا صفات خدا صحبت کنیم. ما داریم در مورد خدا فکر میکنیم اما به یادش نیستیم. به یاد بودن فرق دارد. در واقع حضرت، دل را متصف به صفتی میکند به نام آبادانی و ویرانی. یعنی دلهای انسانها خصوصیتی دارد که هم میتواند آباد شود و هم میتواند ویران شود. در قرآن کریم دو دسته آیات متعدد، هم در مورد قلب و هم در مورد دل آمده. دستهای از آیات قرآن، دلهای آدمها را متصل میکند به دلهای بیمار. «فِی قُلُوبِهِم مَرَضٌ فَزادَهُمُ الله مَرَضاً» در سورهی بقره آیهی 10 میگوید اینها دلهاشان مریض است و خدا مریضیشان را زیاد کند. چون میخواهند اینجوری باشند. يعني چه؟ یعنی مرض انگیزهای دارند. مخصوصاً این کارها را میکنند. آیهی 89 آيه مهمی است در سورهی شعرا که در مورد قیامت صحبت میکند. «یَومَ لا یَنفَعُ مَالٌ و لا بَنُون الّا مَن أتَي الله بِقَلبٍ سَلِیم» میگوید روز قیامت روزی است که مال هیچ نفعی ندارد. اصلاً به درد نمیخورد. زن و بچه هم به درد نمیخورند. داشتن یا نداشتنش مهم نیست، مگر اینکه شما یک قلب سلیم بیاوری. یعنی تنها چیزی که در روز قیامت برای انسان سودمند است که بتواند از پل بگذرد، کسی است که با قلب سلیم وارد شود. قلب سالم بیاورد، قلب خالی از حسد بیاورد، فارغ از حرص بیاورد، قلبی فارغ از کینه بیاورد، قلبی فارغ از توجه کردن به تخیّلات دنیایی بیاورد.
در مورد قلب خیلی حرفها زده شده. البته توی این نامه هم حضرت یک جایی فرمودهاند «دلت را آباد کن» یک جایی گفتهاند «دلت را زنده کن.» یک جایی گفتهاند «دلت را بکش.» یک جایی گفتهاند «نورانیش کن». یک جایی گفتند «رامش کن». این قلب چیست؟ تعبیرهای مختلفی میشود. با توجه به این تعبیرات، قلب همان نفس انسان است و مراد حضرت این است که ما باي نفس عماره و نفس لوّامهی خودمان را رام کنیم که به نفس مطمئنه برسیم. یعنی ما در درون خودمان یک سری خواستهها داریم که این خواستههای درونی ما مرکب است. خواستههای درونی ما مثل طلب کارهایی هستند که هر کدام از گوشهای میآیند و ما را به سمتی میکشند. یکی میگوید بیا برویم الان فوتبال ببینیم. یکی میگوید نه، بیا برویم مسجد. یکی میگوید وقت نماز شد، نمازت را بخوان. یکی میگوید نه، حالا وقت داری. برو حالا بنشین یک کار دیگر بکن. هی مرتب این خواستههای درونی در درون انسان هست که اینها هر لحظهای این مجموعهی مرکب دل آدم را، ارادهی آدم را به یک سمت میکشاند. وقتی دل شما صد دل باشد، یعنی از صد طرف کشیده شود چه ميشود؟ شما وقتی یک پارچه را از صد طرف بکشی چه اتفاقی برایش میافتد؟ پاره میشود دیگر. دل آدم هم همینطور است. وقتی از صد طرف کشیده شود، ویران میشود. ساختمانش ویران میشود. همهی توجهات عرفا این است که انسانها را به مرحلهای برسانند که دلشان یک دل شود. بعد آنها تشریح میکنند. میگویند انسان چه طوری دلش یک دله میشود؟ راهش این است دیدید کسی عاشق شود؟ توی لحظهها و روزهای اول اگر شدت عشق زیاد باشد، در اشعار هم داریم، به هر طرفی که نگاه میکند، به هر فردی که نگاه میکند، چهرهی معشوقش را میبیند. اصلاً نمیتواند کسی را ببیند. اذیت میشود. اگر تجربه کرده باشید متوجه میشوید یعنی چی؟ یعنی آن صد دل، وقتی دلش را از صد طرف میکشند، یک دله میشود. یکی را میخواهد. در اشعار هم هست «عاشق شو ور نه روزی کار جهان سرآيد. میگوید عاشق شو والا یک روزی کار عالم تمام میشود بدون اینکه شما مفهوم این عالم را بچشی، کار عالم تمام شده است. شما عاشق بشو، یک راهش این است. البته این طوری نیست که شما خودت را در معرضش قرار بدهی و این اتفاق بیافتد. تحلیل میشود که خیلیها دچار عشق مجازی میشوند و این عشق مجازی دلشان را یک دله میکند. اگر بتوانند این را متعالیش بکنند، یک پلی میشود برای اینکه دلشان یک دله شود. زندگیشان عرفانی شود. اما بيشتر افرادي که دچار این عشق مجازی دنیایی میشوند اما نمیتوانند پل درست کنند. به این راحتی نیست. حضرت هم راه عاشقی را پیش پای شما نمیگذارد. میگوید قلب سلیم خیلی مهم است. حالا سؤال این است قلب چیست؟ در احادیث داریم، در کتاب شریف اصول کافی هست از معصوم(ع) «القَلبُ السَّلِیم الّذِی یلقي رب و لَیسَ فیه أَحَدٌ سِواه». قلب سلیم قلبی است که خدا را ملاقات کند در حالی که هیچ کسی جز او در آن نباشد. یعنی همان نتیجهای که عاشقی میدهد را ما در حدیث داریم. یعنی قلب سلیم در روایات ما قلبی است که هیچ کس جز خدا در آن نباشد. یعنی این تعلقات دنیایی هیچ کدام آن طرف به درد نمیخورد مگر اینکه دلت را پر از خدا کنی. باز در حدیث دیگری داریم «القَلبُ حَرَمُ الله فَلا تُسکِن فِی حَرَمِ الله الّا الله» میگوید قلب حرم خدا است. در حرم خدا غیر از خدا را راه نده.
از شبنم عشق خاک آدم گل شد / یک قطره چکید و نام او هم دل شد
گو اینکه دل، جنسش این دنیایی نیست. یعنی آبادانی دل فقط به این است که خدا را در آن راه بدهی. دل مال خدا است. اگر حرص دنیا را راه دادی، اگر کینه راه دادی، دل میمیرد. برای همین است توصیه میشود اگر سفر حج میخواهی بروید حلالیت بطلبید. بروید خداحافظی کنید. صلهی رحم کنید. میدانید علمای ما، مشهد هم میخواستند بروند، خوب خیلی طولانی بود دیگر، پیاده با اسبی، الاغی، قاطری چهل روز طول میکشید، میرفتند حلالیت میطلبیدند. کربلا میخواستند بروند، مثل هواپیما نبود سريع برسند. زنگ بزنند بگویند ما رسیدیم. این تکنولوژی یکی از آفتهایش همین است. ما سوار هواپیما میشویم سه ساعت بعد مکهایم. فوري زنگ ميزنيم که رسيديم. میگوید به سلامتی. بعد ميگويد خب اينکه حلالیت طلبيدن ندارد. ولي حلاليت طلبيدن بايد باشد. قدیمترها اینطوری بود. برو خداحافظی کن. اما الان حلالیت بطلب یعنی چه؟ یعنی سعی کن دلت را از کینه و از حرف و حدیثهایی که در ارتباطهای شما، از دلخوریهایی که به وجود آمده، پاکش کنی. که فقط خدا درش باشد.
ادامه دارد...
اگر با گردش دوران بگردیم
هم آلوده دامانی به سر شد
به جز زخمی که از سر وا نکردیم!