او كه در بلژيك به همراه برخي همقطاران فراري اقامت گزيده، ابتدا خود را به صورت خودخوانده سخنگوي «سازمان مجاهدين (انقلاب) شاخه خارج كشور معرفي كرد، حال آن كه اساساً شاخه مذكور هرگز معرفي نشده و وجود خارجي ندارد. عضو متواري حزب مشاركت پس از اين شيرين كاري، به تدريج حضور خود در گروه خلق الساعه «شوراي هماهنگي راه سبز» را هم علني كرده و در مصاحبه با سايت روزنت به دفاع از اين شورا پرداخت. مزروعي در اين مصاحبه مدعي شد: شوراي مذكور از سوي موسوي و كروبي و در داخل كشور [!؟] راه اندازي شده است. اما به دلايل شرايط خطرناك امنيتي نمي تواند وارد مسائلي نظير عضوگيري شود. وي اين پاسخ را در قبال انتقاد خبرنگار روزنت داده كه گفته بود «درهاي شورا كاملاً بسته است و به همين خاطر متهم به انحصارطلبي مي شود».
وی در یکی از مصاحبه های خود با با سايت «چراغ آزادي» و در پاسخ اين پرسش كه «در حال حاضر در فضاي سياسي اپوزيسيون، به خصوص اپوزيسيون خارج كشور بحث ديالوگ مطرح است، نظر شما در رابطه با طرح كنگره ملي و طرح هاي مشابه چيست؟»، صراحتا به بیخاصیتی اپوزیسیون خارج از کشور اشاره کرده و گفت: «من فكر نمي كنم به طور كلي از خارج بتوان چيزي را سامان داد، در واقع حداكثر كاري كه نيروهاي خارج كشور مي توانند بكنند اين است كه كاري نكنند كه ضربه اي به روند تحولات در داخل زده شود. من فكر نمي كنم كه در خارج كشور بتوان آلترناتيوسازي كرد يا بتوان جرياني راه انداخت كه قادر باشد تحولات درون ايران را تحت تأثير قرار دهد.»
اما در جدیدترین اظهارنظرات آقای مرگ موش که در سایت های اپوزسیون منتشر شده، وی مدعی شده است که «جنبش سبز» همچنان زنده است و در جامعه دارای طرفداران زیادی است! او در این باره نوشته است: «در یک نگاه تاریخی می توان دریافت که «جنبش سبز» از پایدارترین جنبش های تاریخ معاصر بوده، و با گفتمانی نو و در قله تکاملی تاریخ ایران ایستاده است که وجوه عقلانی، مسالمت آمیز و خشونت گریزبودن، درون زا بودن، حقوق محوری و تکیه بر مردم آنرا از جنبش های گذشته برتر و ممتاز ساخته و یقینا می تواند طلایه دار تحولاتی بس ژرف و سازنده در کشورمان باشد.»
نکته ای که در مورد اظهارات وی باید گفت این است که آیا اساسا به کار بردن لفظ «جنبش» برای آشوب هایی که در روزهای پس از انتخابات 88 در خیابان های پایتخت به وجود آمد، امر درستی است یا خیر؟
با اندک مراجعه به نظریات علوم اجتماعی و جامعه شناسی سیاسی می توان دریافت که اساسا آنچه در فتنه 88 رقم خورد را نمی توان «جنبش» نامید. حمیدرضا جلایی پور، عنوان جامعهشناس جریان اصلاحات را یدك میكشد در كتاب «جامعهشناسی جنبشهای اجتماعی»، جنبشهای اجتماعی را آن نوع رفتار جمعی میداند كه در حد فاصل بین رفتارهای «بوروكراتیك» و «انقلابی» قرار میگیرند، با این ویژگی كه به لحاظ «سازمان یافتگی» از اولی كمتر و از دومی بیشتر است. جلائیپور معتقد است كه جنبش اجتماعی یك «هیجان جمعی» یا یك «جبهه و حزب سیاسی» یا یك دو نهاد «بوروكراتیك» نیست. زیرا در یك هیجان جمعی تعداد زیادی از مردم نسبت به امری عصبانی یا شاد میشوند . اما این واكنش آنها «تداوم» ندارد و «هدف مشخصی» را در سطح جامعه دنبال نمیكند. در حالی كه جنبش ، «موجی هیجانی» نیست كه در یك روز آمده و در همان روز هم رفته باشد. جبهه و حزب سیاسی هم نیست چون كه اهداف یك جنبش فراتر از وجوه سیاسی است و بالاخره نهاد بوروكراتیك هم نیست زیرا افراد به راحتی میتوانند به عضویت آن در آمده و یا از آن جدا شوند.
بنابر استدلالات فوق به نظر می رسد اساسا به کار بردن لفظ جنبش برای حوادث پس از انتخابات 88، اشتباه فاحشی است که حتی گویندگان آن هم به آن اذعان دارند. آخر این چه جنبشی است که فاقد هرگونه بنیان اجتماعی برای مبارزه سیاسی است! نه سازمان خاصی دارند، نه تئوری، نه استراتژی، نه تاکتیک، نه رهبری مشخص و یک پارچه، و نه حتی اهداف و مقاصد مشترک و مشخص! و اصلا به همین دلایل بود که این اعتراضات در کمتر از چند ماه، بخش عمده پایگاه اجتماعی خود را از دست داد و جز تعداد اندکی برای آن باقی نماند که البته آنان نیز، نان شان در آن است که این تنور را گرم نگه دارند و بر آتشش بدمند! کما اینکه آقای مرگ موش هم از این راه توانسته پول های هنگفتی به جیب بزند و به نان و نوایی برسد.
از سوی دیگر، همچنان که چند روز پیش هم اشاره شد این حرف ها اگر چه ممکن است تا قبل از انتخابات ریاست جمهوری 92 اندک خریداری داشت، اما با پیروزی حسن روحانی، آن هم تنها با 250 هزار رأی بیشتر، همه فرضیه های توخالی اپوزیسیون مبنی بر کودتای انتخاباتی نقش بر آب شد و اتفاقا حضرات اپوزیسیون هم به همین دلیل گاوگیجه گرفته اند و نمی دانند باید چه کار کنند.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com