کد خبر: ۲۰۹۷۵۹
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار:
تحلیلی بر نامه‌ی 31 نهج‌البلاغه در حوزه‌ی سبک زندگی اسلامی؛

مرگ فراموشي عامل خود فراموشي /5/

«اَمَّا بَعد فَاِنَّ فِیما تَبَیَّنتُ مِن اِدبارِ الدُّنیا عَنِّی وَ جُمُوحِ الدَّهرِ عَلَیَّ و إقبَالِ الآخره إِلّيَ مَا يَزَعُنِي عَن ذِکرِ مَن سِوَايَ». آنچه من بعد از پشت کردن دنیا و سرکشی روزگار بر من و اقبال آخرت و بعد از روی آوردن آخرت به سمت من، مرگ به سمت من. می‌گوید: این سه نکته من را به این نتیجه رساند که جز به منِ خودم نپردازم.

گروه فرهنگی - مقدمه: مطالبی که در ادامه به نظرتان رسیده و در قالب پرونده‌ای تحت عنوان «تحلیلی بر نامه‌ی 31 نهج‌البلاغه در حوزه‌ی سبک زندگی اسلامی» آورده می‌شود، سلسله گفتارهای دکتر محمدحسین باقری، استاد و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی‌ست که پس از پیاده‌سازی و چندین بار ویرایش در اختیار ما قرار گرفته است.

مرگ فراموشي عامل خود فراموشي /5/

به گزارش بولتن نیوز، وی سعی نموده تا با تفسیر مبتنی بر آیات و روایات دینی و همچنین اصول جامعه‌شناسی و روان‌شناسی از نامه‌ی 31 نهج‌البلاغه، باب جدیدی در مقوله‌ی سبک زندگی اسلامی باز کند.

***

« وحَليفِ الهُمُوم و قَرِين الأحزانِ و نُصبِ الآفات و صَرِيعِ الشَهَوات و خَلِيفَه الأموات» از طرف انساني که همنشين غمها و حزنهاست. عجيب است که مي‌فرمايند اگر انسان همينطور عادي هم در دنيا زندگي کند زندگي دنيايي‌اش زندگي است که عموماً با غصه‌ها و غمها تمام مي‌شود. البته کسي که توکل نداشته باشد خوشحالي‌اش هم سطحي است. حليف به معناي هم‌پيمان است. منظور حضرت اينست که جنس دنيا چنان است که آدمي در آن با غمها همخانه است. نُصب هدفي است که به طرف آن نشانه مي‌روند و تير مي‌زنند. انسان در اين دنيا هدفي است که آفات به طرف او نشانه رفته است. يعني جنس دنيا چنين است که در آن انسان محل برخورد آفات است. بدبختي اکثر انسانها اينجاست که وقتي آفتي به آنها اصابت کرد با اميدوار شدن به غير خدا از آفت خودشان غافل مي‌شوند. مثلاً مريض که شد براي فرار از بيماري سراغ دکتر مي‌رود و بيشتر از اينکه به مريضي‌اش توجه کند به دکتر توجه مي‌کند. يا اينکه اگر توجه کنيد اکثر افراد از اوضاع خودشان ناراضي هستند ونمي‌دانند چرا ناراضي هستند. فقط کساني راضي هستند که فهميده‌اند جنس دنيا آفت است و خودشان را از سطح دنيا بالاتر آورده‌اند. حضرت با اين عبارات مي‌خواهند شناختي بدهند که مخاطب خودش را از سطح دنيا بالاتر بياورد. صَريع يعني زمين خورده و شهوات يعني ميل‌هاي افراطي که ميل جنسي يکي از انواع اينهاست. منظور ايشان اينست که هر انساني که در اين دنيا باشد چنين وضعي دارد. هر کس به خودش رجوع کند ميل‌هاي افراطي را در وجودش پيدا مي‌کند. هر کس در هر سن و سالي از شهواتش شکست مي‌خورد منتها شکست پير و جوان با هم فرق دارد. اين جمله «خليفه اموات» خيلي عالي است. يعني به پسري نامه مي‌نويسم که جانشين مردگان است. يعني خود او هم چندان در اين دنيا نمي‌ماند. پس بايد چشمهايش را باز کند که دنيا را جايگاه ابدي خودش نداند. تا اينجا مقدمه بود و حضرت حرفهاي مهم خودشان را شروع مي‌کنند:

«اَمَّا بَعد فَاِنَّ فِیما تَبَیَّنتُ مِن اِدبارِ الدُّنیا عَنِّی وَ جُمُوحِ الدَّهرِ عَلَیَّ و إقبَالِ الآخره إِلّيَ مَا يَزَعُنِي عَن ذِکرِ مَن سِوَايَ». آنچه من بعد از پشت کردن دنیا و سرکشی روزگار بر من و اقبال آخرت و بعد از روی آوردن آخرت به سمت من، مرگ به سمت من. می‌گوید: این سه نکته من را به این نتیجه رساند که جز به منِ خودم نپردازم.

«وَالاِهتِمامِ بِما وَرائِی» و همت کردن برای آخرتم، «غَیرَ اَنِّی حَیثُ تَفَرَّدَ بِی دُونَ هُمُومِ النّاسِ همُّ نفسي». یعنی غیر از «غمِ خودم» دیگر غم مردم را نخورم. این خودش یک مرتبه‌ی اخلاقی و عرفانی است که انسان غم خودش را بخورد. نگران خودش باشد. می‌گوید من وقتی اینها را دیدم به این نتیجه رسیدم که غم خودم را بخورم، غم مردم را نخورم. انسانی که غم خودش را بخورد، در این دنیا هر کاری می‌کند اما برای خود آخرتش. انسانی که در این دنیا غم خودش را بخورد، هر کاری بکند برای رضای خداوند می‌کند. چون این دنیا، دنیای موقتی است.

«فَصَدَقَنِی رَأیِی، وَ صَرَفَنِی عَن هَوایَ» منصرف شدم. این قصه‌ها منصرفم کردند از هواها. «وَ صَرَّحَ لِی مَحضُ اَمرِی». مشخص کرد این قصه را برای من. «فأَفضَي بِي إِِلی جِدٍّ لا یَکُونُ فِیهِ لَعِبٌ». این یک موضوعی است، یک حقیقتی است که شوخی بردار نیست. این که دنیا موقتی است، این که ما دچار غفلت عظیم هستیم، اینکه ما تاجر الغرور هستیم. این دیگر شوخی بردار نیست.

«وَ صِدقٍ لا یَشُوبُهُ کَذِبٌ» این یک سخن درستی است که مکدر نیست. شفاف شفاف است. غیر از این نیست. «وَ وَجَدتُکَ بَعضِی، بَل وَجَدتُکَ کُلِّی». و من تو را جزئی از خودم دیدم. بلکه کل خودم یافتم. «حَتّی کَاَنَّ شَیئًا لَو اَصابَکَ اَصابَنِی» به نحوی که اگر تو را بلایی، مصیبتی برسد مثل این است که آن مصیبت به من برسد. «وَ کَاَنَّ المَوتَ لَو اَتاکَ اَتانِی». همین طور که اگر مرگی به تو برسد، انگار آن مرگ به من رسیده و اگر تو بمیری، گویی که من مُردَم. اینها عبارات عاطفی خیلی قشنگی است و البته تأثیر هم دارد. گویی که خطاب به شیعیان ما باشد که وقتی شیعیان دچار گناه می‌شوند، روح امام عصر مکدر می‌شود. «لَو اَتاکَ اَتانِی» اگر به تو برسد، مثل این است که به من رسیده. «فَعَنانِی مِن اَمرِکَ ما» یعنی «مِن اَمرِ رَبِّی». من این طور ترجمه کردم و معنی کردم برای خودم. امر تو را، مسئله‌ی تو را، مسئله‌ی خودم دانستم. «فَکَتَبتُ اِلَیکَ» این نامه را برای تو نوشتم. «مُستَضهِراً بِهِ» که تکیه گاه تو باشد. «اِن اَنَا بَقِیتُ لَکَ» حالا چه اینکه من برای تو باقی بمانم. «اَو فَنِیتُ» یا اینکه بروم، بمیرم. «فَإِنِّی اُوصِیکَ بِتَقوَی الله».

خدایا مذمت دنیا را در قلب ما قرار بده. خدایا به ما مقام اَلذّامٍ للدُّنیا عنایت بفرما. والسلام.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
میعاد
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۶:۵۹ - ۱۳۹۳/۰۴/۰۴
0
1
خوشمان نیامد.
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین