کد خبر: ۲۰۷۵۳۰
تاریخ انتشار:
تحلیلی بر نامه‌ی 31 نهج‌البلاغه در حوزه‌ی سبک زندگی اسلامی

مرگ فراموشي عامل خود فراموشي / 1

مطالبی که در ادامه به نظرتان رسیده و در قالب پرونده‌ای تحت عنوان «تحلیلی بر نامه‌ی 31 نهج‌البلاغه در حوزه‌ی سبک زندگی اسلامی» آورده می‌شود، سلسله گفتارهای دکتر محمدحسین باقری، استاد و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی‌ست که پس از پیاده‌سازی و چندین بار ویرایش در اختیار ما قرار گرفته است.
گروه فرهنگی بولتن نیوز، مطالبی که در ادامه به نظرتان رسیده و در قالب پرونده‌ای تحت عنوان «تحلیلی بر نامه‌ی 31 نهج‌البلاغه در حوزه‌ی سبک زندگی اسلامی» آورده می‌شود، سلسله گفتارهای دکتر محمدحسین باقری، استاد و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی‌ست که پس از پیاده‌سازی و چندین بار ویرایش در اختیار ما قرار گرفته است. وی سعی نموده تا با تفسیر مبتنی بر آیات و روایات دینی و همچنین اصول جامعه‌شناسی و روان‌شناسی از نامه‌ی 31 نهج‌البلاغه، باب جدیدی در مقوله‌ی سبک زندگی اسلامی باز کند.


http://www.bultannews.com/files/fa/news/1393/3/22/263264_482.jpg

بسم الله الرحمن الرحیم «اَمَّا بَعد فَاِنَّ فِیما تَبَیَّنتُ مِن اِدبارِ الدُّنیا عَنِّی وَ جُمُوحِ الدَّهرِ عَلَیَّ و إقبَالِ الآخره إِلّيَ مَا يَزَعُنِي عَن ذِکرِ مَن سِوَايَ، وَالاِهتِمامِ بِما وَرائِی، غَیرَ اَنِّی حَیثُ تَفَرَّدَ بِی دُونَ هُمُومِ النّاسِ همُّ نفسي «وَالاِهتِمامِ بِما وَرائِی، غَیرَ اَنِّی حَیثُ تَفَرَّدَ بِی دُونَ هُمُومِ النّاسِ همُّ نفسي، فَصَدَقَنِی رَأیِی، وَ صَرَفَنِی عَن هَوایَ وَ صَرَّحَ لِی مَحضُ اَمرِی فأَفضَي بِي إِِلی جِدٍّ لا یَکُونُ فِیهِ لَعِبٌ، وَ صِدقٍ لا یَشُوبُهُ کَذِبٌ وَ وَجَدتُکَ بَعضِی، بَل وَجَدتُکَ کُلِّی، حَتّی کَاَنَّ شَیئًا لَو اَصابَکَ اَصابَنِی وَ کَاَنَّ المَوتَ لَو اَتاکَ اَتانِی، فَعَنَانِي مِن أَمرِکَ ما يعنِيني مِن أَمرِ نَفسي فَکَتَبتُ ألَيکَ مُستَظهِراً بِهِ إِن أَنَا بَقِيتُ لَکَ أَو فَنَيتُ فَإِنِّي اُوصِيکَ بِتَقوَي اللة أَي‌ لُزُومِ أَمرِه»

«زَيِّنُوا مَجَالِسَکُم بِذِکرِ عَلي بن أبيطالب». امام صادق(ع) فرموده‌اند که زینت بدهید مجالس‌تان را با یاد آقا علی ابن ابی طالب. جلسه‌ی ما هم با خواندن مجدد نامه‌ی آن حضرت به فرزندشان، به تعبیری زینت دادن این جلسه است با مولی الموحدین آقا علی ابن ابی طالب. اگر خاطرتان مانده باشد اوایل نامه حضرت خودشان را با هفت خصلت و فرزندشان را به عنوان یک جوان با چهارده خصلت خطاب کردند.

یکی از عباراتی که خطاب به فرزندشان بود «تاجِرالغُرور» بود که مقداری در این مورد صحبت کردیم و البته به دلیل کمبود وقت موفق نشدیم مطلب را به پایان ببریم. سعی می‌کنم نکاتی را در مورد تاجرالغرور از باب تذکر عرض کنم که فرموده‌اند «فذکّر إنّ الذّکري تنفع المؤمنین.». یکی از دلایلی که انسان فراموش می‌کند این دنیا مکان موقتی است، مکانی ست که باید ازش گذر کرد، یکی از دلایلش می‌تواند آن صفت خلاقیت انسان، صفت خالقیت انسان باشد. یعنی وقتی انسان در این عالم بتواند چیزی را بسازد، دچار این توهم، دچار این فریب و دچار این غرور می‌شود و شايد در ذهنش بطور ناخودآگاه استقرا مي‌کند که چون من می‌توانم چیزی را در این عالم بسازم گویی که خالق کل هم می‌توانم بشوم. گویی که من می‌توانم همه‌ی این معادلات را بریزم به هم.

عمدتاً آنهایی که با صنعت یا با فضای اختراعات سر و کار دارند، بعد از مدتي نگاهشان به عالم به تدریج مکانیکی می‌شود. این حرف به چه معناست؟ به این معنا که اگر فضایی را ببیند، معتقد می‌شوند این فضا درش یکسری قوانین مکانیکی حاکم است و چیز خاصی نیست. فقط کافی است که ما آن قوانین مکانیکی را بشناسیم. آنهایی هم که در حوزه‌ی علوم پزشکی و در علومی که مربوط به بدن انسان است فعالیت می‌کنند، اگر بتوانند درمان یک بیماری را کشف کنند، مثلاً یک دارویی را، سرمی را، نسخه‌ای را تجویز کنند، یک عمل جراحی را موفق انجام بدهند و این اتفاق بیافتد، دچار این مشکل می‌شوند.

گفتیم یکی دیگر از دلایل اینکه انسان «تاجر الغرور» می‌شود غفلت از موقتی بودن این دنیاست. حضرت علی(ع) در جای جای نهج البلاغه جملاتی دارند در باب غفلت که هم در کلمات قصارشان هست و هم در خطبه‌های مختلف و خصوصاً در خطبه‌ی 174. بعضی جاها هم ایشان ناراحت شده‌اند، عصبانی شده اند. عبارتی دارند «مَالِی أَرَيکُم عَنِ الله ذَاهِبِين». شما را چه شده که از محضر خداوند، از بندگی خداوند فرار می کنید؟ و «ألي غَيرِه رَاغِبِين» و رغبت نشان می‌دهید به غیر خدا؟ با یک حالت عصبانی این عبارت‌ها را گفته‌اند و ادامه می‌دهند و قسم می‌خورند، خطاب به مردم: «والله قسم، من شما را از چیزی نهی نکردم، مگر اینکه قبل از اینکه شما را نهی کنم آنرا در خودم نهی کرده باشم و من شما را به چیزی امر نکردم مگر اینکه قبل از آن خودم سبقت گرفته باشم.» یعنی چی؟ یعنی من ننشستم موعظه‌ای کنم شما را که خودم عامل بهش نیستم. کما اینکه ما انسانها، بنده‌ای که می‌آیم اینجا حرف می‌زنم، نوعاً عامل به این حرفها نیستیم. چون اگر عامل بودیم باید یک تأثیری می‌گذاشتیم. حضرت می‌فرمایند اینجور نیست که من این حرفها را برای شما بزنم. قبل از اینکه این حرفها را بزنم، خودم عامل به این حرف‌ها هستم. اگر امر کردم شما را به چیزی، قبلش خودم عامل بودم و اگر نهی کردم شما را از چیزی، قبلش خودم از آن فاصله گرفته‌ام. پس اگر می‌گویم به سمت خدا بیایید، من اول رفتم به سمت خدا. اگر می‌گویم بنده‌ی خدا شوید، اول خودم سعی کردم بنده‌ی خدا شوم.


اما اینکه غفلت چیست؟ علمای اخلاق یک تعریف دارند و آن این است که غفلت «سستی فرد است از توجه به آنچه که در نسبت برایش مهم است.» مثلاً مادرِ بچه‌ای که تازه می‌خواهد راه بیافتد را فرض کنید. باید همه‌اش مواظب بچه باشد. این بچه مرتب حرکت می‌کند. می‌خواهد یک چیزی بگذارد در دهانش. هر چیزی که می‌خواهد ببیند چیست، با دهانش لمس می‌کند. باید آن مادر مواظب بچه باشد که چیز ناجوري در دهانش قرار ندهد. اگر آن مادر حواسش از بچه پرت شود، این بچه مثلاً یک چیزی بگذارد در دهانش، بپرد به گلویش و شروع کند به سرفه کردن، می‌گوییم این مادر دچار غفلت شده نسبت به فرزندش. مثال واضح‌تر اينکه مثلاً مهمان می‌آید خانه. خوب خانم خانه می‌خواهد چای دم کند. همین‌طوری که دارد با مهمان‌ها صحبت می‌کند، مثلاً قوری را می‌گذارد روی سماور. شیر را باز می‌کند. بعد می‌گوید که میوه بفرمایید. دیگر یادش می‌رود این قوری سر می‌رود. می‌گوید یادم رفت. یعنی دچار سستی از توجه نسبت موضوعی شد که در نسبت باهاش مهم است.

اما در ادبیات عرفانی، معمولاً غفلت را به دو صورت تعریف‌ می‌کنند. یکی از راه تمثیل است که غفلت را توضیح می‌دهند. یکی تعریف به ضد است که «تعرف الأشياء بأضدادها.» اما تعریف تمثیلی این است که «غفلت داروی هوشبری شیطان» است. یعنی عرفا معتقدند که غفلت دارویی است که شیطان به انسان می‌نوشاند که انسان از هوش برود. همین که یک نفر از هوش رفت، جراح می‌آید بالای سرش و هر کاری بخواهد می‌تواند بکند. چرا؟ چون غفلت دو حالت در انسان ایجاد می‌کند. یکی اینکه انسان وقتی از وضعیت خودش در دنیا احساس ایمنی کاذب می‌کند، گویی اینکه خطر دیگر او را تحدید نمی‌کند. بنابراین چون انسان غافل بی‌باک می‌شود و هراسی ندارد او خیلی راحت می‌تواند اسیر حیله‌ها و بندهای دشمن یا شیطان شود. یک اثر بارز غفلت این است که غفلت، یک نوع بی‌احتیاطی می‌آورد و انسان غافل، انسان بی‌احتیاط است. انسان هوشیار، انسانِ اهلِ احتیاط است. وقتی این انسان احتیاطش را از دست داد، ادبش از دست می‌رود. تدبر از دست مي‌رود و در مجموع تقوا از دست می‌رود. همه‌ی اینها که از دست رفت، شیطان راحت‌تر می‌تواند تسلط پیدا کند. پس غفلت داروی هوشبری شیطان است.

ادامه دارد...

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین