نویسنده جرس که ظاهرا از تداوم جریان فتنه سال 88 ناامید شده و خود نیز نقشی در حال حاضر ندارد،به دنبال آن است که جنبش سبز را تاحدودی تحرک ببخشد تا او در اروپا مشغول مصاحبه با رسانه ها شود ومقاله بنویسد و در جلسات با نمایندگان سایر کشورها حضور یابد.
گروه سیاسی - علی مزروعی در تاریخ ۲۱ اردیبهشت 93 در مقاله ای در سایت جرس با عنوان "بازخوانی انقلاب" نکاتی را مطرح ساخته و با اشاره به نتایج انقلاب فرانسه،نتیجه گرفته که بعد از هر انقلابی، مردم پول پرست می شوند و به منافع شخصی به جای منافع ملی توجه می کنند و برای نجات از این وضعیت تنها باید به آزادی پناه برد و در ارتباط با انقلاب ایران نیز نتیجه گرفته که جریان فتنه می توانست نوید آزادی برای نجات انقلاب باشد!
به گزارش بولتن نیوز، نویسنده به این پرسش پاسخ نداده که دلیل پول پرستی و منفعت طلبی و نفع شخصی در آمریکا و آسیا و روسیه و اروپا چیست و چرا در کشورهایی که مدعی دموکراسی و آزادی هستند ودر آنها انقلابی رخ نداده به چنین سرنوشت مشترکی با سایر کشورها دچار شده اند؟
به نظرمی رسد که مخالفان و منتقدان نظام و کسانی که از جریان فتنه سرخورده شده و در پی بازسازی آن هستندسعی می کنند که از هر کتاب وجریان و نظری، بهانه ای بسازند تا نشان دهند که راهکار ایران بازگشت به جریان فتنه سال 88 است و باید مخالفان در ایران جایی داشته باشند و به قدرت بازگردند تا از این حرف ها نزنند. و گرنه چرا وقتی این منتقدان امروز بر سرکار بودند این نظرات را مطرح نمی کردند و چرا آن زمان برای تحقق این اهداف اقدام نمی کردند؟
این عده به جای این که واقعیت امروز ایران و تشکیل دولت تدبیرو امید و حرکت در جهت بهبود شاخص ها و کاهش مشکلات را بپذیرند و آرامش موجود در گروه های سیاسی را بپذیرند. سعی دارند که حتی کسب وکار و به دنبال پول بودن و نفع شخصی را به نشانه نبود آزادی بعد از انقلاب تفسیر کنند و راه خروج آن را تنها آزادی و بازگشت به جریان فتنه ارزیابی کنند
نویسنده با اشاره به کتاب " انقلاب فرانسه و رژیم پیش از آن " نوشته " الکسی دوتوکویل " می گوید:
" انقلاب فرانسه در واقع دو مرحله مشخص دارد؛ یکی مرحلهای که در آن هدف ملت فرانسه جارو کردن همه متعلقات گذشته بود و دیگری ، مرحلهای که در آن کوشش هایی انجام گرفته بودند تا از نابودی تکه پارههای به جای مانده از نظام گذشته جلوگیری گردد. زیرا بسیاری از قوانین و روشهای اداری سرکوب شده در سال ١۷٨٩، چند سال بعد دوباره نمایان گشتند؛ همچون رودخانهای که پس از منحرف شدن به زیرزمین، دوباره در نقطهای دیگر و از بستری تازه سر برآورد.
فرانسوی ها از ازادی روی برگردانند تا به دوران ناپلئون بناپارت تن در دهند. در اجتماعی که پیوندهای خانوادگی،کاستی، طبقاتی و اخوتهای صنفی از بین رفته باشد، مردم بسیار آمادگی دارند که تنها برحسب منافع شخصیشان بیندیشند و بر وفق یک فردیت گرایی بسیار محدود، فقط در اندیشه خود باشند و هیچگونه دلبستگی به خیرهمگانی از خود نشان ندهند. مردم در زندگی خصوصیشان محصور و با گرایشی که آنها را در جهت جدا نگهداشتنشان از دیگران پیدا می کنند، آنها را از یکدیگر بیگانه می سازد. در جامعهای که احساس افراد آن نسبت به همدیگر سرد بوده باشد، ...این سردی به یخ زدگی مبدل می شود.
از آنجا که در چنین جامعه هایی هیچ چیز پایدار نیست، هرکسی از فرو افتادن به یک سطح اجتماعی پائین تر هراسان است و سراسیمه می کوشد تا وضع شخصی خویش را بهبود بخشد. چون در این اجتماع، پول نه تنها معیار انحصاری پایگاه اجتماعی شخص می گردد، بلکه برای انسان نجیب زادگی نیز می خرد، و از آنجا که پول پیوسته دست به دست می گردد و حیثیت اجتماعی افراد و خانوادهها را بالا و پائین می برد، هرکسی بیتابانه در جستجوی پول است و یا در صورت ثروتمند بودن، می کوشد تا ثروتش را دست نخورده نگهدارد. عشق به سود، اشتیاق به کسب و کارهای پولساز، آرزوی پول درآوردن به هر قیمت و دلبستگی به آسایشهای مادی و زندگی آسوده، به گونه سوداهای حاکم در می آیند. اگر کوششی در جهت نظارت بر رشد این سوداها انجام نگیرد، سوداهای یادشده بر همه طبقات جامعه، حتی آن طبقاتی که تاکنون نسبت به این دلبستگیهای سودپرستانه حساسیت داشته اند، تاثیر می گذارند و معیارهای اخلاقی کل ملت را به پستی می کشانند.
نویسنده در ادامه به این نکته اشاره کرده که این روند پول پرستی حتی آنها را از اندیشیدن به یک انقلاب نیز بیزار می سازد. معاملات تقلب آمیز رواج دارند و چپاولگران می توانند سودهای هنگفتی برند.
اما لازم است که نویسنده به این پرسش پاسخ دهد که اگر معاملات مافیایی و تقلب آمیز در کشورهای مدعی دموکراسی وجود داشته باشد باید دلیل آن را چه ارزیابی کرد؟ حتی در ژاپن، اروپا، نروژ و آمریکا موارد این چنینی وجود داشته که گردش آنها چند برابر بزرگترین رقم تجربه شده در ایران که 3 هزار میلیارد تومان بوده اعلام شده است.
در نتیجه به نظر می رسد که مشکل در ساختار اجتماعی و سیاسی به تعبیر نویسنده نیست و این پدیده ها بیشتر در ذات دنیای سرمایه داری و آزادی عمل اقتصادی و نبود نهادهای نظارتی ریشه دارد نه در نحوه نگاه حکومت و رابطه آن با مردم و درجه آزادی
براین اساس، ربط دادن انقلاب فرانسه به ناپلئون و جستجوی پول و ثروت در جوامع مختلف، تنها در مفهوم محدودیت یا گسترش آزادی های قانونی و شخصی و اجتماعی خلاصه نمی شود.
مزروعی می گوید که اگر این کتابها در دوران قبل از انقلاب ترجمه و دراختیار جامعه قرار می گرفت، می توانست در بازکردن چشم جامعه ما و به ویژه انقلابیون آن دوران تاثیر وافر و روشنگرانه داشته باشد تا از تجربه انقلاب فرانسه بیاموزند....
اما سوال این است که اگر شما همچنان نماینده مجلس یا مشاور رئیس جمهور بودید بازهم توصیه می کردید که چنین کتاب هایی خوانده شود؟ یا آن زمان متناسب با شرایط و احوال شخصی شما و دوستان بگونه ای دیگر توصیه و راهنمایی و مقاله می نوشتید؟!
این که انسان ناامید از خواسته خود باشد در دو شرایط متفاوت در داخل و خارج کشور دو رفتار مختلف در بر دارد. یکی در خارج کشور به انتقاد ومخالفت ادامه می دهد ومنتظر احیای جنبش سبز است و یکی در داخل به ساخت وساز ساختمان و برج و سودآوری و کسب وکار می پردازد.
شاید آنها که خارج نشسته اند بهتر است به جای احیای جنبش سبز به این نتیجه برسند که نبود استراتژی و تفکر و برنامه دردی است که حتی مشاوران وسیاستمداران با تجربه و دانش آموخته را رنج می دهد و متاسفانه برای این مردم راهکاری ارائه نمی شود که حداقل معیشت و تامین اجتماعی بهتری را داشته باشند. در نتیجه به نظر می رسد که حداقل فایده آرامش این است که هزینه ها و فرار سرمایه ها و مغزها کمتر است
اگر آن که خارج کشور است در داخل بود ساخت وساز و سودآوری می کرد و اگر آن که داخل است به خارج برود طور دیگری رفتار می کند و نظر سیاسی می دهد و فرصت کتاب خواندن خواهد داشت...
پس بسته به این که کجا زندگی می کنند و چه روزگاری دارند و چه کسب وکار و درآمدی دارند موضوعات را تحلیل و ارزیابی می کنند؟
مزروعی می گوید این کتاب تاکید دارد که تنها آزادی است که می تواند این تباهیها را که در واقع در سرشت اینگونه جوامع سرشته اند، براندازد و از تاثیر زیانبار آنها جلوگیری نماید. و باز تنها آزادی است که می تواند اعضای یک اجتماع را از انزوا درآورد، انزوایی که در آن، یک فرد فقط سرگرم امور شخصی خویش است و به دیگران کاری ندارد؛ زیرا این آزادی است که انسانها را به تماس با یکدیگر وا می دارد و بدانها احساس عضویت فعالانه در اجتماع می بخشد. در اجتماع شهروندان آزاد، به هر انسانی هر روزه یادآوری می شود که باید با شهروندان دیگر نشست داشته باشد، به گفتههای آنها گوش فرا دهد و با آنها تبادل نظر کند، تا آنکه سرانجام توافقی در زمینه مصالح همگانی به دست آید. تنها آزادی است که می تواند اذهان " انسانها " را به فراسوی مال پرستی محض و نگرانیهای تنگ نظرانه شخصی که در مسیر زندگی روزانه پیوسته مطرح می شوند، راه برد و آنان را در هر لحظه از زندگی متوجه سازد که به یک هستی گسترده تر وابستگی دارند، هستیی که همگی آنها را در بر گرفته است و بر فراز هستیهای فردیشان جای دارد - یعنی سرزمین ملی. تنها آزادی است که در برخی لحظات بحرانی، آرمان والاتر و نیرومندتری را جایگزین عشق انسانها به رفاه مادی می سازد و هدفهای دیگری به جز ثروتمند شدن را به پیش می کشد و پرتوی می افشاند که همگان تحت آن می توانند تباهیها و شایستگیهای راستینشان را ببینند و بسنجند. "
و باز پرسش از نویسنده جرس این است که اگر شما در ایران زندگی می کردید حاضر بودید که وقت خود را برای دیگران بگیرید و به سوالات جواب دهید وتلفن دیگران را پاسخ دهید و یا این که در راستای برنامه خود در قدرت و مسوولیت و اهداف خود وقت تعیین می کردید؟
مزروعی پس از این جملات که از کتاب مذکور انتخاب کرده سرانجام می گوید: از این منظر می توان به آنچه تحت عنوان " جنبش سبز " پس از کودتای انتخاباتی خرداد سال ٨٨ اتفاق افتاد، نگاه کرد. هدف این جنبش جز بازیابی " آزادی " نبود و اقتضای « بازخوانی انقلاب » حکم می کند که اهداف این جنبش با توجه به امکانات و مقدورات زمانه، به رغم دشواریها و هزینه هایی که دارد، پی گرفته شود تا کشورمان بتواند در دامن آزادی و مردمسالاری راه خود را بسوی رشد و توسعه مادی و تعالی معنوی بپیماید.
نویسنده جرس که ظاهرا از تداوم جریان فتنه سال 88 ناامید شده و خود نیز نقشی در حال حاضر ندارد،به دنبال آن است که جنبش سبز را تاحدودی تحرک ببخشد تا او در اروپا مشغول مصاحبه با رسانه ها شود ومقاله بنویسد و در جلسات با نمایندگان سایر کشورها حضور یابد.
آخر مقاله مشخص شد که نویسنده از ابتدا دنبال چه بود؟!
او دنبال موجی است که به دنبال آن بتواند خود را نماینده اصلاح طلبان و جنبش سبز در اروپا معرفی کند و همه جا خود را بالاتر از دیگران و بالادست بداند....