در
زبان فارسی ضربالمثلی هست که میگوید: "ما از اسب افتادهایم، نه از
اصل"؛ زیرا آنکه از اسب میافتد، میتواند با تکیه بر اصل، برخیزد و
دوباره سوار شود اما از اصل افتادهها را به سادگی یارای برخاستن نیست.
سالیان
سال بود که اداره میراث فرهنگی اصفهان با پول و امکانات کم و مسؤولیتهای
زیاد، به شخص از اسب افتادهای میمانست که اصل خویش را با چنگ و دندان
نگاه داشته بود. امروز اما، از پی هشت سال بیثباتی مدیریتی در دولتهای
نهم و دهم و نزدیک به یک سال بلاتکلیفی در دولت یازدهم، اگر تا کنون از اصل
نیفتاده باشد، بیشک در حال سقوط است.
این
روزها داربستهایی که 10 سال است در ایوان کاخ عالیقاپو جاخوش کردهاند،
به نمادی از ناکارآمدی اداره میراث فرهنگی تبدیل شدهاند. اصفهانیها به
یاد میآورند که وقتی هواپیماهای صدام، مسجد جامع عتیق و بازار سلجوقی را
هدف قرار دادند، تمام خرابیها در کمتر از دو سال مرمت شد. آن روز نیز
اداره میراث فرهنگی امکانات و اعتبارات اندکی در اختیار داشت اما دستکم
مردی چون شادروان باقر آیتالله زاده شیرازی بود که با تکیه بر اعتبار خود
به عنوان مدیری متخصص، کارآزموده و برکنار از شائبه زد و بند، کارها را به
پیش میبُرد. امروز اما، سطح دانش و تجربه مدیران اداره میراث فرهنگی هرگز
بدان پایه نیست که در بدنه مدیریتی استان جدّی گرفته شوند و کسی حاضر باشد
خطّشان را بخواند.
برخی
مدیران سالهای دورتر نیز به جای آنکه اعتبار خود را در راه احیای پیکر
نیمه جان اداره میراث فرهنگی به کار گیرند، هر یک برای خود خط و ربطی در
این اداره بوجود آوردهاند و بر آتش چند دستگی و رقابتهای درون سازمانی
دمیدهاند. تعدادیشان نیز یک پای در اداره میراث فرهنگی و پای دیگر در
حوزه پیمانکاری دارند تا – درست یا غلط - شایعات ویران کنندهای بر سر
زبانها بیفتد و اعتبار اداره میراث فرهنگی بیش از پیش مخدوش شود.
درون
اداره، عموم کارکنان سرخورده و بیانگیزه شدهاند؛ و بیرون از آن، سرمایه
اجتماعی به مثابه بزرگترین تکیه گاه میراث فرهنگی از دست رفته است. مالکان
آثار تاریخی که بار اصلی حفاظت آثار را بر دوش میکشند، خود را از هرگونه
حمایت اداره میراث فرهنگی محروم دیده و کم کم بدین فکر افتادهاند که
ملکشان را برای تخریب تدریجی و تبدیل به احسن، به حال خود رها کنند.
دوستداران میراث فرهنگی و تشکلهای مردمنهاد نیز با قطع امید از سازمانی
که گمان میرفت اصلیترین مشوّق و حامی آنان باشد، هر از گاهی در مجامع
عمومی یا در رسانهها به مصداق "فریاد زیر آب" بانگ اعتراض سرمیدهند و چون
از هیچ سو گوش شنوایی نمییابند، بیشتر و بیشتر به انزوا میروند.
در
معادلات مدیریتی استان، بزرگترین برنده این وضع شهرداری اصفهان است. همان
نهادی که همواره، بیشترین چالش را با سازمان میراث فرهنگی داشته؛ نهادی که
با ساخت برج جهاننما، میدان نقش جهان را تا آستانه خروج از فهرست میراث
جهانی پیش بُرد و حالا میرود تا با خیابان کشی در چنده ده متری این میدان،
جنجال بزرگتری را رقم زند. شهرداری پیش از این نیز برخلاف نظر سازمان
میراث فرهنگی و شورای عالی ترافیک، خط مترو را از زیر چهارباغ عباسی عبور
داد و با انحراف دستگاه حفاری به سوی سی و سه پل، موجب ایجاد ترکهای عمیق
در این بنا شد. این نهاد همچنین از سالیان دور و از زمانی که نخستین طرح
توسعه شهر اصفهان موسوم به "طرح کوکس" کلید خورد، پیوسته در حال خیابان کشی
و تعریض معابر در بافت تاریخی و تخریب و بازسازی آثار ارزشمند گذشته بوده
است.
با
این حال، شهرداری اصفهان در سالهای اخیر، طرح مدیریت واحد شهری را شعار
خود قرار داده و مدعی شده که تنها در صورت واگذاری مدیریت میراث فرهنگی به
شهرداری، حاضر است در قبال بافت تاریخی پاسخگو باشد. از اینرو، تضعیف
جایگاه اداره میراث فرهنگی، نقطه عزیمت شهرداری به سوی این هدف تلقی
میشود. در حیطه عمل نیز، شهرداری پروژههای کوچک و بزرگ زیادی را برای
مرمت و بهسازی بافت تاریخی اجرا کرده؛ به گونهای که تعداد آثار تاریخی
خریداری و مرمت شده از سوی این نهاد چندین برابر آثار مرمت شده بوسیله
اداره میراث فرهنگی است. تنها در یک نمونه، در مدت 10 سالی که اداره میراث
فرهنگی، موفق به اتمام مرمت تزئینات سقف ایوان عالیقاپو نشده و تعویض
کاشیهای گنبد مسجد امام به شکست چندباره و خرابکاریهای بیشتر انجامیده،
شهرداری اصفهان طرح عظیم احیای میدان سلجوقیان (امام علی) را از تملک و
تخریب واحدهای ساختمانی تا ایجاد زیرگذر و بهرهبرداری از بخش اصلی میدان
به اجرا درآورده است.
بنابراین، شهرداری
توانسته چه در سطح مدیران استان و چه در سطح عموم، خود را به عنوان متولی
اصلی آثار و بافت تاریخی معرفی کند و جایگاه قانونی و مسؤولیتهای حاکمیتی
سازمان میراث فرهنگی را به چالش بکشد. به بیان دیگر، مدیران شهری اصفهان
درست در هنگامه از اصل افتادن اداره میراث فرهنگی، سوار بر اسب مراد
شدهاند تا از یک سو با استناد به ناکارآمدی این اداره، و از سوی دیگر با
ارجاع به پارهای اقدامات مثبت (یا شبه مثبت) خود، حق فعال مایشاء بودن در
قبال آثار و بافت تاریخی را بدست آورند.
از
منظری دیگر، از آنجا که در شهرداری اصفهان دیدگاههای مختلفی نسبت به
چگونگی برخورد با بافت تاریخی وجود دارد، تضعیف اداره میراث فرهنگی به
تضعیف دیدگاههای متمایل به حفظ بافت تاریخی میانجامد و میدان عمل را
برای طرفداران تخریب و نوسازی فراختر میسازد.
همچنین،
به موازات شهرداری، نهادهای دیگر چون شرکت عمران و بهسازی شهری، سازمان
اوقاف و امور خیریه، ستاد برگزاری نماز جمعه اصفهان و ... به اَشکال
گوناگون به حوزه اختیارات قانونی اداره میراث فرهنگی پاگذاشته و برنامههای
خود را بیتوجه به الزامات مربوط به حفظ آثار تاریخی پیش بردهاند.
در چنین فضای تیره و تاری، چنین
مینماید که سازمان مرکزی نیز اداره میراث فرهنگی اصفهان را به حال خود
رها کرده و با حدود 9 ماه تعلل در انتصاب مدیر جدید استان و خودداری از
سرکشی رییس سازمان به این حوزه مهم و حساس، پیام "بیاهمیتی" و "بیصاحبی"
میراث اصفهان را به افکار عمومی منتقل کرده است؛ پیامی که پیامد آن تخریب گسترده و شتابآلود بافت تاریخی بوده است.
وقتی اوضاع اصفهان که در هر سه حوزه میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری، سرآمد شهرهای ایران است و بیشترین نفایس ملی و آثار جهانی را در خود جای داده، این گونه باشد، خود پیداست که میراث فرهنگی در سایر استانها چه حال و روزی دارد و سازمان مرکزی تا چه حد بر اوضاع مسلط است.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com