خبری که شاید بتواند به بیش از یک دهه بلاتکلیفی این میراث گرانبهای معنوی پایان دهد؛ چراکه ماجرای خانۀ جلال آل احمد و سیمین دانشور به سال های دور مربوط می شود...
گروه میراث فرهنگی و هنرهای سنتی،
شاید پر بیراه نباشد اگر بگوییم، یکی از مهم ترین و البته ناخوشایندترین
اخبار فرهنگی و هنری هفتۀ گذشته، خبری بود که روز سهشنبه، 9 اردیبهشتماه
بر روی خط بسیاری از خبرگزاری ها قرار گرفت و طی آن بر قائممقام شهرداری
منطقه یک تهران از خرید خانه سیمین دانشور و جلال آل آحمد از سوی شهرداری
خبر داده بود.
به گزارش بولتن نیوز،
قائممقام شهردار
منطقه یک امروز در نشست رونمایی از کتاب پرویز
پرستویی با اشاره به خرید خانه سیمین دانشور و جلال آل آحمد گفت:
دیشب(دوشنبه، هشتم اردیبهشتماه) خانه سیمین و جلال ازسوی شهرداری خریداری
شد و
قرار است این خانه به «خانۀ ادبیات» تبدیل بشود.
خبری که شاید بتواند به بیش از یک دهه بلاتکلیفی این
میراث گرانبهای معنوی پایان دهد؛ چراکه ماجرای خانۀ جلال آل احمد و سیمین
دانشور که حتی فیلمی مستند نیز دربارۀ آن توسط پریسا عشقی و رضا بهشتی
ساخته شده است، به سال های دور مربوط می شود.
خانه
ای قدیمی، درکنار خانه فراموش شده نیمایوشیج درشمیران، که به دست خودِ جلال
آل احمد، برای سیمین ساخته شده و سال ها محل رفت و آمد اهالی فرهنگ و ادب
بوده است.
ماجرای خانۀ جلال و سیمین
خانه
جلال، یک خانه معمولی نیست؛ خانه ای است با حافظه ای تاریخی که حفظ و
نگهداری آن برای اهالی فرهنگ ضرورت دارد. طبیعی است اگر درب این خانه به
روی مشتاقان فرهنگ و هنر و ادبیات باز باشد، به واقع دریچه ای به سوی حافظۀ
تاریخی ایران، به روی بازدیدکنندگان بازشده و لاجرم بین بازدیدکنندگان و
آن خانه، پیوندعاطفی برقرارخواهدشد.
اما دریغ که
این خانه علیرغم ثبت آن به عنوان میراث فرهنگی درسال 83 توسط سازمان میراث
فرهنگی، همچنان برای تبدیل شدن به یک موزه فرهنگی، بلاتکلیف است. این تکلیف
را باید سازمان میراث فرهنگی یا شهرداری تهران مشخص کنند وبا تملک قانونی
آن، درب خانۀ جلال و سیمین را به روی مشتاقان ادبیات و فرهنگ بگشایند که به
نظر می رسد این در به زودی گشوده خواهد شد.
خانه سیمین دانشور و همسرش جلال آل احمد در بنبست ارض، در کوچه رهبری و
خیابان دزاشیب قرار دارد؛ خانهای که جلال آن را در زمانی که سیمین دانشور
برای تحصیل در انگلستان بود به دست خود ساخت.
این خانه سالها محل جمع شدن
نویسندگان بسیاری بود و تا زمان مرگ جلال، محل زندگی جلال و سیمین بود.
بعد
از مرگ جلال هم بار تنهایی سیمین دانشور را به دوش کشید و تا همین امروز
نام دکتر سیمین دانشور بر روی زنگ آن به چشم میخورد.
این خانه بزرگ و زیبا با حیاط پر از درختان سرسبز و حوض آبیاش، با
دیوارهای پُر از عکس و نقاشی از جلال و سیمین بعد از مرگ سیمین دانشور در
سال 90، محل زندگی ویکتوریا دانشور - خواهر سیمین دانشور - و همسرش پرویز
فرجام بوده است.
البته این خانه محل مناقشه بازماندگان سیمین دانشور هم بوده است. علی
خلاقی، همسر لیلی ریاحی(دخترخوانده و خواهرزاده سیمین)، وصیتنامهای را
به دادگاه ارائه کرد که بر اساس آن یکسوم اموال سیمین دانشور به لیلی
ریاحی میرسید، اما دادگاه هنوز حکم نهاییاش را در این زمینه اعلام نکرده
است.
خانه سیمین دانشور و جلال آلاحمد هم یکی دیگر از این جنجالهاست که حالا با ورود شهرداری تهران، وارد مرحله جدیدی شده است.
ماجرا
از وصیتنامه سمین شروع میشود. او در وصیتنامه خود ثلث کلیه اموال و
سرپرستی تمامی آثار مکتوبش را به لیلی ریاحی فرزند خواندهاش واگذار کرد.
چیزی که خواهر سیمین، ویکتوریا هرگز آن را نپذیرفت و سرانجام خانۀ قدیمی
این زوج نویسنده را در خیابان دزاشیب، به شهرداری منطقه یک تهران واگذار
کرد.
حالا شهرداری میگوید که خانۀ سیمین و جلال به خانه ادبیات
تبدیل خواهد شد. ویکتوریا دانش با ارائه صورت جلسه انحصار وراثت به شهرداری
تهران که گفته میشود پیش از ارائه وصیتنامه سیمین دانشور به دادگاه
تنظیم شده است، این ملک را به شهرداری داده است و حالا طبق گفته مدیر روابط
عمومی شهرداری منطقه یک اولین قسط ازمبلغ موردتوافق برای فروش این خانه
نیز به او پرداخت شده است.
بر اساس قانون هرگاه فروشنده گواهی
انحصار وراثت داشته باشد و آن را به خریدار ارائه کند، انجام معامله منع
قانونی ندارد و ظاهراً همین قانون دستمایه ویکتوریا دانشور برای فروختن
خانه به شهرداری بوده است.
شهرداری گفته که خیال دارد این خانه را به خانه ادبیات تبدیل کند.
سمین دانشورسیمین
دانشور در سال ۱۳۰۰خورشیدی در شیراز زاده شد. او فرزند محمدعلی
دانشور(پزشک) و قمرالسلطنه حکمت(مدیر هنرستان دخترانه و نقاش) بود. تحصیلات
ابتدایی و دبیرستان را در مدرسه انگلیسی مهرآیین انجام داد و در امتحان
نهایی دیپلم شاگرد اول کل کشور شد. سپس برای ادامه تحصیل در رشته ادبیات
فارسی به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران رفت.
دانشور، پس از مرگ
پدرش در ۱۳۲۰ خورشیدی، آغاز به مقالهنویسی برای رادیو تهران و روزنامه
ایران کرد. او از نام مستعار شیرازی بینام استفاده میکرد.
در
۱۳۲۷ مجموعه داستان کوتاه «آتش خاموش» را منتشر کرد که نخستین مجموعه
داستانی است که به قلم زنی ایرانی چاپ شدهاست. تشویق کننده دانشور در
داستاننویسی فاطمه سیاح، استاد راهنمای وی، و صادق هدایت بودند. او در
همین سال، در حالی که در اتوبوس از تهران راهی شیراز بود با جلال آلاحمد
نویسنده و روشنفکر ایرانی آشنا شد و دو سال بعد با او ازدواج کرد.
در
۱۳۲۸ با مدرک دکتری ادبیات فارسی از دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد. عنوان
رسالهٔ وی «علمالجمال و جمال در ادبیات فارسی تا قرن هفتم» بود (با
راهنمایی سیاح و بدیعالزمان فروزانفر).
دانشور در ۱۳۳۱ با دریافت بورس تحصیلی به دانشگاه استنفورد آمریکا رفت و در آنجا دو سال در رشتهٔ زیباییشناسی تحصیل کرد.
پس
از برگشتن به ایران، دکتر دانشور در هنرستان هنرهای زیبا به تدریس پرداخت؛
تا این که در سال ۱۳۳۸ استاد دانشگاه تهران در رشتهٔ باستانشناسی و تاریخ
هنر شد. اندکی پیش از مرگ آلاحمد در ۱۳۴۸، رمان «سَووشون» را منتشر کرد
که از جملهٔ پرفروشترین رمانهای معاصر است و به ۱۷زبان ترجمه شده و
درباره رخدادهای زمان رضاشاه است.
در ۱۳۵۸ از دانشگاه تهران بازنشسته شد. وی نخستین زن ایرانی است که به صورتی حرفهای در زبان فارسی داستان نوشت.
این
بانوی پیشکسوت داستاننویس پس از یک دوره بیماری، در سال ۸۶ کار نوشتن را
دوباره از سر گرفت و داستانی با نام «برو به شاه بگو» نگاشت که درباره حضرت
علی(ع) و مظلومیتهای ایشان در طول حیات شان است.
از سیمین دانشور
همواره به عنوان یک جریان پیشرو و خالق آثار کم نظیر در ادبیات داستانی
ایران نام می برند. سیمین دانشور در هجدهم اسفندماه سال ۱۳۹۰ در خانهاش در
تهران درگذشت.
و جلال آل احمد
شاید صحبت دربارۀ ارزش ها و
عظمت جلال نه تنها در نوشته ای مستقل، بلکه حتی در پرونده ای مفصل نیز
نگنجد و نیاز به بررسی ها و صحبت های فراروان داشته باشد. با این حال در
این مقال می خواهیم همان طور که به برخی از زوایای ارزشمند زندگانی
فرهنگی-هنری سیمین دانشور اشاره شد، مختصری نیز دربارۀ جلال بگوییم.
جلال آل احمد در ۱۱ آذر ۱۳۰۲ در خانوادهای مذهبی-روحانی به دنیا آمد. وی پسر عموی آیتالله طالقانی بود.
در سالهای آخر دبیرستان است، که جلال با کلام کسروی و شریعت سنگلجی، آشنا
میشود و همین مقدمهای میشود برای پیوستن وی به حزب توده. در سال ۱۳۲۲
وارد دانشسرای عالی تهران میشود و در رشته زبان و ادبیات فارسی به تحصیل
میپردازد. در ۱۳۲۳ به حزب توده پیوست و سه سال بعد در انشعابی جنجالی از
آن کناره گرفت.
نخستین مجموعهٔ داستان خود به نام «دید و بازدید» را
در همین دوران منتشر کرده بود. او که تأثیری گسترده بر جریان روشنفکری
دوران خود داشت، به جز نوشتن داستان به نگارش مقالات اجتماعی، پژوهشهای
مردم شناسی، سفرنامهها و ترجمههای متعددی نیز پرداخت.
شاید
مهمترین ویژگی ادبی آل احمد نثر او بود. نثری فشرده و موجز و در عین حال
عصبی و پرخاشگر، که نمونههای خوب آن را در سفرنامههای او مثل «خسی در
میقات» و یا داستان-زندگینامهٔ «سنگی بر گوری» میتوان دید.
در سال
۱۳۲۶ دومین کتاب خود به نام «از رنجی که میبریم» را چاپ میکند که حاوی
قصههای شکست مبارزاتش در حزب توده است. کناره گیری وی از حزب توده هم در
همین سال اتفاق میافتد. پس از این خروج است که برای مدتی به قول خودش
ناچار به سکوت میشود که البته سکوت وی به معنای نپرداختن به سیاست و بیشتر
قلمزدن است.
با قضیهٔ ملی شدن نفت و ظهور جبههٔ ملی و دکتر مصدق
است که جلال دوباره به سیاست روی میآورد. وی عضو کمیته و گردانندهٔ
تبلیغات «نیروی سوم» –که یکی از ارکان جبههٔ ملی بود– میشود. وی در ۹
اسفند ۱۳۳۱، با عدهٔ دیگری از «نیروی سومیها» بعد از اطلاع از محاصرهٔ
منزل دکتر مصدق فوراً به آنجا میرود و در مقابل منزل دکتر مصدق به دفاع از
او سخنرانی میکند؛ اشرار قصد جان او را میکنند و او زخمی میشود. در
اردیبهشت ۱۳۳۲ به علت اختلاف با رهبران نیروی سومیها از آنها هم کناره
میگیرد. دو کار ترجمهٔ وی، «بازگشت از شوروی» ژید و «دستهای آلوده»
سارتر، مربوط به همین سالها است.
پس از کودتای ۲۸ مرداد، که
ضربهٔ سنگینی بر پیکر آزادیخواهان و مبارزین با استبداد بود، آل احمد نیز
دچار افسردگی شدیدی گردید. در این سالها وی کتاب خود را تحت عنوان «سرگذشت
کندوها» به چاپ میرساند.
جلال به یک دورهٔ سکوت میرود و او به
دور از تمام هیاهوهای سیاسی سعی به از نو شناختن خود میکند. «... فرصتی
بود برای به جد در خویشتن نگریستن و به جستجوی علت آن شکستها به پیرامون
خویش دقیق شدن. و سفر به دور مملکت. و حاصلش «اورازان»، «تاتنشینهای بلوک
زهرا» و «جزیرهٔ خارک» و ... که البته «مدیر مدرسه» هم مربوط به همین
سالها است.
وی در سال ۱۳۴۲ به اتفاق علیاکبر کنیپور برای سفر حج
به مکه رفت. پیش از این سفر در ملاقاتی که با حضرت امام خمینی(ره) داشت با
وی آشنا شده بود و کتاب غرب زدگی مورد توجه او قرار گرفته بود.
جلال و ادبیات متهعدشجلال در دورهٔ ادبیات متعهد زندگی میکرده و هنر نویسندگی اش، هنری متعهد بوده و این موضوع در کتابهایش آشکار است.
مهمترین
ویژگی هنر متهعد تلقی ابزار، وسیله و رسانه بودن هنر است، یعنی آن چه
اهمیت دارد پیامی است که از طریق این رسانه منتقل میشود.
تلقی ابزاری از هنر دارای نتایج چندی است:
الف) در
این تلقی آن چه ملاک اصلی ارزیابی و نقد اثر هنری میشود پیام و محتوایی
است که از طریق اثر منتقل میشود به عبارتی نقد موضوعی از سایر نقدها اهمیت
بیشتری مییابد.
ب) دومین نتیجه تفکیکی است که بین فرم و
محتوای اثر هنری صورت میگیرد؛ چراکه هسته و اساس هر اثر هنری درون مایهٔ
آن است و همواره برای تفکیک فرم از محتوا باید مراقب بود که انتقال درون
مایه توسط مزاحمتهای فرمی و گسترش بی رویه آن مخدوش نگردد.
ج) گرایش
و تمایل به کلی گویی، به این معنا که هنر متعهد میکوشد تا انتقال دهنده
پیام و مضمونی کلی و عمومی باشد پیامی که از قید تعلق به یک فرد و موقعیت
زمان و مکان خاص رها است و سخنی عام و جهانی دارد.