هشت سال پیش پیمانکار شهرداری خرمشهر سنگی به چاه انداخت که بعد از ۸سال هنوز چندین عاقل و چندین قاضی توانایی
خارج کردن این سنگ را ندارند
عاشورای سال ۸۵ که دقیقا مصادف بود با روزهای عید نوروز این دوکودک برای عزاداری وارد حسینیه محله زمین شهری خرمشهر شدند
و اسرار پدر برای بازگشتشان بی نتیجه بود...
چون برای شستن ظرفها کسی در آشپزخانه نمانده بود
خلاصه این دو کودک معصوم خرمشهری که پیک نوروزی سال اول تحصیلشان ناقص ماند نمیدانستند تا دقایقی دیگر خود نیز
شسته خواهند شد
درب فاضلاب شهری چند روز قبل حادثه توسط لودری که مشغول جمع کردن نخاله بوده میشکند و دقیقا حادثه از یک سهل انگاری ساده شروع و به فاجعه انسانی می انجامد محل اصلی حادثه که توسط پدر عباس نشان داده میشود در آن زمان با موکتی پوشیده میشود
و لاستیک خودروی بر روی آن گذاشته میشود اما این کار نادرست در زمان نباریدن باران جواب میدهد
اما آنهای که خرمشهر رفته اند میدانند باران بیاید سیل راه می افتد
ظهر عاشورا باران شروع میشود رگباری تند و کوتاه باعث جمع شدن آب در محلی که پدر یکی از بجه ها نشان میدهد میشود
و همین باعث حرکت لاستیک سر فاضلاب به چند متر جلوتر میشود
و همین اتفاق باعث میشود بچه ها در زمان برگشت به منزل ناخاسته هردو داخل فاضلاب شهری سقوط کنند و مرگی دل خراش را رقم بزنند دومادر جوان داغدار که شام غریبانی واقعی را تجربه میکنند و دقیقا از فردای ان روز واقعه تلاش برای
پیدا کردن عزیزانشان را شروع میکنند که نتیجه ای ندارد و این تنها زمانی قضیه روشن میشود که مسیر فاضلاب به علت باد کردن دو جسد بسته و دوباره آب کف خیابان پر میشود و کارگران شهرداری هرچه با بیل و چوب و میلگرد در مسیر ضربه وارد میکنند نتیجه نمیگیرند
ساعاتی بعد جنازه این دو کودک معصوم بر روی اب می اید و تازه بعد از ۱۵ روز رازشان رو میشود
بعد از چندین بار محکومیت قطعی پیمانکار و چندین بار تایید حکم سه سال زندان و پرداخت دیه تازه پیمانکار یاد فرار می افتد و تلاش برای دستگیریش با توجه به روابط خوبش ۲ سال طول میکشد و تازه بعد دستگیریش توسط خانواده ها تنها بعد از چند روز زندگی در آب خنک خورانخانه به قید ضمانت به دامان طبیعت بازگشته و باعث رنجش این مادران داغدار میشود
اینها تنها قسمتی از پرونده قطوریست که جزییات بیشترش در چند روز آینده و به قلم آقای راننده تاکسی سمند زرد رنگی که پدر یکی از
بچه هاست منتشر میشود
آماده انتشار جوابیه و یا توضیح بیشتر در مورد اتفاق فوق الذکر را داریم
ولی چه کار کنیم تا دیگر شاهد این اتفاقات نباشیم؟؟
رجوع کنید به سایت صفیر شمال و مصاحبه مسعود پیری .
اشك تو چشام جمع شد/ خدا صبرشون بده / سال 59 شهيد جهان اراء خطاب به مسولين گفت ما شهر رو پس ميگيريم شما از حالا فكر آبادي خرمشهر باشين
از اين اتفاقها تو خرمشهر زياده ميفته
ياعلي