15 سال قبل، زمانی که کارش را در بندر انزلی به عنوان بازپرس آغاز کرد هیچ کس نمی توانست پیش بینی کند که چند سال بعد او به یکی از مشهورترین قضات جنایی پایتخت تبدیل خواهد شد.
همشهری سرنخ: 15 سال قبل، زمانی که کارش را در بندر انزلی به عنوان بازپرس آغاز کرد هیچ کس نمی توانست پیش بینی کند که چند سال بعد او به یکی از مشهورترین قضات جنایی پایتخت تبدیل خواهد شد. حضور در صدها صحنه جنایت و به دام انداختن جنایتکاران. از او قاضی کارکشته ای ساخته است اما علاوه بر او، قاضی اصغرزادئه با تمام قاطعیتش، یک شخصیت محبوب است. شخصیتی که حوادث خوان ها او را به خوبی می شناسند. با اینکه 43 سال سن دارد اما یک قاضی باتجربه است.
او می گوید از همان ابتدا، علاقه زیادی به پرونده های جنایی و کشف حقیقت داشته و نترس بودن هم چاشنی این علاقه شده تا او را به یک قاضی موفق در حل معماهای پیچیده جنایی، تبدیل کند. رئیس شعبه 113 دادگاه کیفری استان تهران، ماجراهای جالبی از زندگی خصوصی اش و سال ها تجربه اش از حل معماهای جنایی بازگو می کند.
با این سوال شروع کنیم که چطور شد رفتید سراغ قضاوت. آن هم قضاوت در پرونده های جنایی؟
- شروع کار من در امور جنایی و کشف جرم بیشتر به دلایل شخصی بود. از نظر خودم و مسئولان قضایی، من توانایی هایی که داشتم می توانست به حل این پرونده ها کمک کند و این ماجرا به خصوصیات اخلاقی من برمی گردد.
و این خصوصیات اخلاقی از نظر خودتان چه بود؟
- اولین خصوصیت لازم برای یک قاضی شجاعت است. ببینید این خیلی مهم است که قاضی موقع تصمیم گیری ترس و واهمه نداشته باشد و ملاحظات قومی، جناحی و ... را در نظر نگیرد. در نظر او فقط باید قانون باشد و قانون. مورد دیگر هم در مصر بودنم به اجرای عدالت و نیاز به قاطعیت در برابر مجرمان است؛ چون باورم این است که در جامعه ما قانون وجود دارد و مشکل قانونی نداریم اما اعمال قانون همیشه با مشکل روبرو است. مثلا قانون استفاده از کمربند ایمنی از سال ها قبل وجود داشت اما تا زمانی که پلیس راهور برای اجرای آن قاطعیت به خرج نداد این قانون اجرا نشد. در جرائم جنایی هم اگر دستگاه قضایی به سهم خودش با قدرت با مجرمان حرفه ای برخورد کند قطعا در اجرای عدالت و احقاق حقوق مظلومان موثر است.
برخی از خبرنگارها، شما را با شخصیت کارآگاه پوآرو مقایسه می کنند. به نظر شما این قیاس، چقدر به واقعیت نزدیک است؟
- به نظرم پوآرو باهوش تر از من بود و من مثل او نیستم (خنده). البته من و پوآرو قابل مقایسه با یکدیگر نیستیم ولی از این جهت این قیاس را می پذیرم که به جرأت می توانم بگویم طی چند سال گذشته درصد بسیار زیادی از کشفیات جنایت ها در کشورمان مربوط به عملکرد و هوش و ذکاوت افسران مجرب آگاهی و بازپرسان دادسرا و قضاوت محاکم است چرا که برخلاف کشورهای مدرن که بخشی از کشفیات، مربوط به پلیس علمی و تکنولوژی و امکانات آنهاست، اگر هوش و ذکاوت ماموران پلیس و بازپرس جنایی نباشد، کمتر جرمی در ایران کشف می شود.
و به همین دلیل است که گاهی پرونده ها به قول معروف گره می خورد؟
- قطعا اگر کسی بخواهد یک سوال را خوب پاسخ بدهد باید آن را خوب بفهمد. دکتر خوب، دکتری است که خوب تشخیص بدهد، چون تشخیص، کار سخت تری است نسبت به درمان. در شغل ما هم اگر از صحنه جنایت و داشته ها برداشت خوبی انجام بدهیم مسلما زودتر به هدف می رسیم و حقیقت را کشف می کنیم اما متاسفانه در خیلی از موارد، به دلیل اینکه بطور دقیق، صحنه جرم بررسی نشده و ماموران یا حتی بازپرس، اطلاعات را به خوبی جمع آوری نکرده اند پرونده گره می خورد.
این جمع آوری اطلاعات به چه صورت است، شما به عنوان یک قاضی جنایی چه اطلاعاتی را جمع می کنید؟
- در صحنه جرم، ادله ای وجود دارد که می تواند بازگوکننده عملکرد جانی باشد و مثلا معلوم کند جانیان چند نفر بوده اند. چه انگیزه ای داشته اند و ... در این مرحله بازپرس و ماموران باید با احساس مسئولیت این مدارک را جمع آوری کنند در حالی که اگر به این عوامل به خوبی دقت نشود یا خوب جمع آوری نشوند، پرونده با مشکل روبرو می شود.
مثلا در برخی پرنده های قتل، چون از شاهدان و عابران به درستی تحقیق نشده و بعدا امکان دسترسی به آنها وجود ندارد، اطلاعاتت اولیه درباره حادثه از بین می رود یا حتی در برخی موارد، امکان استفاده از یک تکنولوژی هم وجود داشته اما سهل انگاری شده است. مثلا در محل وقوع جرم، دوربین مداربسته همه جزییات حادثه را ثبت کرده است اما چون ماموران دیر به فکر استفاده از این تصاویر افتاده اند و این دوربین ها حافظه محدودی دارند این مدرک مهم از دست رفته است.
یا اینکه مثلا در ایستگاه مترو درگیری رخ داده و افراد زیادی هم جزییات قتل را دیده اند و خیلی ها هم می خواهند به پلیس کمک کنند اما مثلا ماموران می گویند حالا چند دقیقه صبر کن و ... این در حالی است که در مترو، مسافران دائم در حال عبور و مرور هستند و معمولا صبر نمی کنند و اینطوری می شود که وقتی مامور تحقیق به خودش می آید همه شهود پراکنده شده اند و دیگ رکسی نیست که ماجرا را توضیح دهد یا اینکه مثلا در روز سیزده فروردین در پارکی درگیری رخ می دهد. ماموران کلانتری اگر در لحظه اول از همه تحقیق کنند بیشتر از 80 درصد اطلاعات لازم به دست می آید اما اگر این کار با تاخیر انجام شود از آن همه آدم که ظهر سیزده فروردین در پارک بودند دیگر هیچ کس باقی نمی ماند. این مسئله بیش از همه احساس مسئولیت تیم تحقیق را می طلبد.
پس به نظرم شما احساس مسئولیت در جمع آوری مدارک و اسناد مهمترین شاخصه یک قاضی جنایی در حل یک پرونده جنایی است اما بعد از آن تیم تحقیق جنایی و قاضی جنایی چه مشخصه ای باید داشته باشند؟
- در کار جنایی، مهمترین کار جمع آوری ادله است اما بعد از آن هوش و ذکاوت می خواهد که تکه های پازل را کنار هم بچینی و فرضیه سازی کنی و افکار متهم را بخوانی. همچنین به لحاظ قدرت روانشناسی باید خودت را در جای متهم بگذاری که مثلااگر جای او بودی چطور فرذار می کردی و کجا مخفی می شدی و فاکتورهای دیگری مثل مسائل مالی متهم و سوابق او را نیز باید در نظر گرفت.
اهل دیدن تفیلم های پلیسی هم هستید؟
- متاسفانه در فیلم های ایرانی مشاوره کمی با دست اندرکاران مجرب قضایی و پلیس می شود و اشکالات زیادی در آنها وجود دارد اما باز هم در فیلم ها و سریال های سال های اخیر، به نظرم هوش سیاه و خواب و بیدار، خوب بودند اما متاسفانه فیلم های مسخره (با لبخند) زیاد داشتیم. در بین فیلم های خارجی هم از شرلوک هولمز و پوآرو وچند فیلم دیگر لذت برده ام.
آیا تا به حال از یک فیلم پلیسی برای کشف واقعیت در پرونده هایتان الگوبرداری کرده اید؟
- از ایرانی ها چیزی یاد نگرفته ام اما از خارجی ها نکات ظریف زیادی یاد گرفته ام چرا که از نظر تکنولوژی مواردی وجود داشت که مورد توجه آنها بود که البته به خاطر اینکه شگردهای تازه ای به تبهکاران یاد ندهم آنها را بازگو نمی کنم.
اینطور که معلوم است شما با پرونده هایتان زندگی می کنید. تا به حال شده متهمان پرونده ها در خواب هم به سراغ شما بیایند؟
- (خنده) بله، چون روی پرونده ها خیلی تمرکز کرده و آنها را با دقت مطالعه می کنم گاهی برخی از طرفین پرونده ها را در خواب هم می بینم.
تا حالا شده در یکی از این خواب ها، به پشت پرده یک قتل برسید؟
- چون خیلی به پرونده ها فکر می کنم گاهی در خواب به چیزهای تازه ای درباره پرونده ها می رسم اما اینطور نیست که یک معما در خواب حل شود، بالاخره آنچه واقعیت است در بیداری رخ می دهد نه خواب.
مهمترین پرونده ای که تا به حال به آن رسیدگی کرده اید، کدام پرونده بوده است؟
- همه پرونده ها برای من اهمیت دارد اما اگر پرونده ای را بخواهید که به لحاظ اجتماعی و خبری اهمیت داشته و به نتیجه رسیده باشد، باید از پرونده بیجه یاد کنم؛ قاتل سریالی 22 نفر در پاکدشت و قیامدشت. یادم می آید بعد از آنکه کمیته 5 نفره ای که مسئول رسیدگی به این پرونده بود به نتیجه روشنی نرسید با ابلاغ ویژه رئیس قوه قضائیه مسئول پرونده شدم و به لطف خدا توانستم حقایق این پرونده را کشف کنم.
در آن زمان بیجه دستگیر شده بود اما پرونده اش ابهامات زیادی داشت. من علاقه ای به نوشتن کتاب ندارم اما اگر رزوی بخواهم کتاب بنویسم قطعا پرونده بیجه را کتاب خواهم کرد. ماجرای بیجه یکی از تلخ ترین حوادثی بود که تاکنون رخ داده که امیدوارم هیچ وقت در جامعه تکرار نشد. برای تحقق این امیدواری، امیدوارم مسئولان کاری کنند که به برخی از مشکلات جاری جامعه توجه بیشتری شود. رفع بیکاری و جلوگیری از بالا رفتن آمار طلاق، اعتیاد و ... همه اینها می تواند در درازمدت، مانع از تکرار چنین جنایات هولناکی شود. اینکه بیجه به بچه ها تجاوز کند، آنها را بکشد، جسدشان را بسوزاند و خاکسترشان را به آب بریزد واقعا دردناک است اما اینکه شهری در هزینه کردن برای مردم خساست به خرج دهد و مردم از یک رفاه حداقلی برخوردار نباشند هم یک ماجرای دیگر است.
اگر در پاکدشت که این اتفاق افتاد شهرداری به تعداد کافی، محل بازی برای بچه ها درست می کرد، محل بازی بچه ها پشت کوره پز خانه ها نمی شد. همبازی بچه ها، سگ های ولگرد نمی شدند. کارگاه هایی درست نمی شد که کارگرهای 9 تا 11 ساله در محیط سخت کار کنند. اگر اینها نبود بیجه به وجود نمی آمد.
برخورد با تبهکاران و جانیان خطرات زیادی را به دنبال دارد. آیا تا به حال شما یا نزدیکانتان به دلیل رسیدگی قاطع به پرونده های جنایی تهدید شده اید؟
- خطرات بالقوه برای قشرهای خاصی از جامعه از جمله قضات وجود دارد اما خوشبختانه شیوه کار با متهمان تا به امروز طوری بوده که هنوز این اتفاق نیفتاده. با وجود اینکه بارها در معابر و اماکن عمومی با خیلی از متهمان که به دستور من دستگیر و بازجویی شده اند روبرو شده ام اما جز ادب و احترام از آنها چیزی ندیده ام.
تا به حال شده وقتی درباره یک مجرم خطرناک تصمیم گیری می کنید به این موضوع فکر کنید که ممکن است او در آینده برایتان دردسر ایجاد کند؟
- شاید بخشی از نترس بودنم به دلیل شخصیتی و ذاتی ام باشد که ترس در وجودم وجود ندارد اما بخش دیگری که در اختیا رخودم است این است که قاضی باید طوری رفتار کند که متهم حس کند قاضی او را محکوم نکرده بلکه این مجازات براساس قانون و اراده جامعه و نتیجه عملکرد خود متهم صادر شده و قاضی فقط قانون را اعمال کرده است. به نظرم اگر قاضی اینطور رفتار کند هیچ وقت مشکلی برایش پیش نمی آید اما گاهی دیده شده در برخی پرونده های حقوقی به دلیل رفتار قاضی، طرفین حس کرده اند که به حرف های آنها بی توجهی شده و گاهی از قاضی، عقده ای به دل گرفته اند.
آیا خاطره خاصی از مراسم اجرای حکم قصاص دارید؟
- سال ها قبل در مراسم اجرای حکم یک محکوم که هم قتل مرتکب شده بود و هم کلاهبرداری کرده بود شرکت کردم. خانواده اش هم آنجا بودند. همسرش را دیدم و شناختم. متهم تازه بچه دار شده بود. همه را کنار زدم تا زن و بچه محکوم جلو بروند و او آنها را ببیند. متهم فقط فرزندش را بو کرد و در آخرین لحظه های عمرش، فرزندش را در آغوش گرفت. با اینکه او اعدام شد اما در آن لحظه انگار همه دنیا را به او داده بودند که توانسته بود فرزندش را در آغوش بگیرد.
به عنوان یک قاضی، آیا از اجرای حکم مرگ متهمانی که شما برایشان رأی صادر کرده اید، ناراحت می شوید؟
- فرق دارد. بعضی ها قاتل های بالفطره هستمد. یا قتل های سریالی انجام می دهند مثل بیجه. بعضی ها هم اتفاقی مرتکب قتل می شوند. خیلی از این افراد انسان های معمولی هستند اما در یک لحظه، مرتکب قتل می شوند. از مرگ این افراد ناراحت می شوم اما از مجازات جانیان حرفه ای نه.
احساسات شما در تصمیم گیری هایتان چقدر دخیل است. مثلا تا به حال شده به خاطر اینکه از متهمی خوشتان بیاید، به نفعش کاری کنید یا بالعکس؟
- من آدم احساساتی هستم اما به هیچ وجه احساسات را در کارم دخالت نمی دهم. بارها شده به اولیای دم برای بخشش توصیه کرده ام اما به سود متهم کاری انجام نمی دهم. یا من از افرادی که موی بلند دارند خوشم نمی آید اما اینور نیست که آنها را اذیت کنم. من سعی می کنم فقط به قانون عمل کنم.
تا به حال برای رها شدن از ترافیک، وارد خط ویژه شده اید؟
- نه، مطلقا چنین کاری نمی کنم. به جز در مواردی که ماموریت داشته باشم و آن هم با مجوز و چراغ گردان. همیشه سعی می کنم قانون را رعایت کنم و از موقعیتم سوء استفاده نکنم.
شما چهره سرشناسی هستید و مردم و ماموران نیروی انتظامی معمولا با چهره تان آشنا هستند. آیا تا به حال شده مامور راهنمایی و رانندگی بعد از آنکه شما مرتکب خلاف شدید از جریمه کردنتان صرف نظر کند؟
- هر کس قانون شکنی کند باید جریمه شود.حالا فرد مجرم هر کس که می خواهد باشد.
شما طی سال های گذشته تجربیات زیادی در حوزه جنایی، به خصوص در کشف جرم به دست آورده اید. آیا برنامه ای برای انتقال این تجربیات به قضات جوان تر دارید؟
- بله، حتما. اگرچه من به عنوان استاد دانشگاه تدریس نمی کنم، اما در معاونت آموزشی قوه قوه قضاییه برای همکاران در استان ها گاهی مباحثی تدریس مکی کنم و گاهی هم در قالب کنفرانس ها و سمینارهای علمی و تحقیقاتی، تجربیاتم را در اختیار همکارانم می گذارم.
تا به حال به این موضوع فکر کرده اید که ممکن است روزی خودتان یا خانواده تان درگیر پرونده های جنایی شوید؛ آن وقت چه می کنید؟
- انسان باید سالم زندگی کند تا گرفتار چنین مسائلی نشود. این سوال شما من را به یاد یک فیلم می اندازد. یادم می آید سال ها قبل فیلمی به نام محاکمه ساخته شده بود که در آن خانواده بازپرس جنایی درگیر یک پرونده قتل شده بودند. به نظرم اگر انسان به خدا توکل کند و مراقب رفتارش باشد هیچ وقت گرفتار چنین پرونده هایی نمی شود.
اگر قاضی نمی شدید دوست داشتید چکاره شوید؟
- دوست داشتم خلبان بشوم، ولی اگر خلبان نمی شدم یک نظامی می شدم.
وضعیت مالی تان چطور است؟ فکر نمی کنید اگر به جای قضاوت سراغ وکالت می رفتید درآمد بهتری داشتید؟
- نمی گویم آب باریکه است اما خدا را شکر اوضاع خوب است. من قضاوت و کشف حقیقت را از نوجوانی دوست داشتم و آن را با هیچ چیز عوض نمی کنم. حالا هم از همه چیز راضی ام و وکالت هم بماند بعد از بازنشستگی.
اگر نگاهی به کارنامه تان بیندازید، به نظر خودتان آیا قاضی موفقی هستید؟
- به نظرم یکی از مهمترین آیتم های موفقیت این است که بعد از آنکه یک نفر جایگاهش را ترک کرد اظهارنظرهای مردم بررسی شود چون یک فرد تا زمانی که مسئول است همه از او تعریف می کنند اما وقتی آن پست و مقامش را تحویل داد اظهارنظرهای مردم راجع به او واقعی تر می شود. به نظرم اظهارنظرها بعد از رفتن یک نفر ملاک خوبی برای ارزیابی است. یادم می آید سال ها بعد از پایان دوران خدمتم در انزلی به آنجا رفته بودم و یک مامور من را پشت فرمان دید و احترام گذاشت. این موضوع برایم خیلی ارزشمند بود چون من دیگر مافوق او نبودم و او هم نیازی نداشت که به من احترام بگذارد. از این گذشته یادم می آید زمانی که من بازپرس دادسرای امور جنایی تهران بودم سه سال پی در پی شخصیت محبوب صفحه حوادث روزنامه ها شدم و همه اینها خواست خداست.
مهمترین آرزوی شما چیست؟
- خدا را شکر که از زندگی ام راضی هستم. خانواده و دوستان خوبی دارم و سالم هستم اما آرزویم این است که عاقبتم ختم به خیر شود.
کار روی پرونده های جنایی مشکلات و سختی های زیادی را به دنبال دارد. فکر می کنید چقدر بتوانید در این جایگاه به کارتان ادامه دهید؟
- نمی دانم، هر چه خدا بخواهد. فکر کنم این جمله بهترین پاسخ به سوال تان باشد: تا یار چه خواهد و میلش به که باشد.