چندی پیش وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی خبر از مخاطبین بالای 70درصدی شبکه های ماهواره ای داد و پس از آن رئیس محترم سازمان صداوسیما اصلی ترین انگیزه مردم در تماشای ماهواره را حس کنجکاوی(!) عنوان کرد.
گروه فرهنگ و هنر، این اواخر دو جمله مهم از دو مقام فرهنگی کشور سوال مهمی را در ذهن خیلی از کارشناسان و اهل فن که موضوع رسانه و فرهنگ و سیاست و به خصوص پیوستگی این امور را دنبال می کنند، ایجاد کرد و باعث تعجب بسیاری شد.
به گزارش بولتن نیوز، چندی پیش وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی خبر از مخاطبین بالای 70درصدی شبکه های ماهواره ای داد و پس از آن رئیس محترم سازمان صداوسیما اصلی ترین انگیزه مردم در تماشای ماهواره را حس کنجکاوی(!) عنوان کرد. حسی که ازقضا زود هم فروکش می کند! جمع بندی این دو نظر در کنار هم تقریبا محال است اما اگر به فرض این دو نظر هر دو به یک اندازه درست و دقیق باشد، باید از خود بپرسیم"چرا با وجود بیش از 70درصد شهروند تا این حد کنجکاو(!) که حاضرند برای ارضای حس کنجکاوی خود حتی قوانین رسمی کشور را نقض کنند هنوز یک جایزه نوبل در فیزیک و شیمی و ریاضی که ظاهراً آن هم در ارتباط دقیق با حس کنجکاوی است کسب نکرده ایم؟!! و سرانه مطالعه 18 دقیقه است(!) ایا این کنجکاوی از نوع دیگریست؟!!
بیایید یک بار هم که شده با خودمان صادق باشیم و از خود بپرسیم"واقعا چرا مردم ما تا این حد شیفته ماهواره اند و مسئولیت پیامدهای متعدد این شیفتگی غریب برعهده کیست؟" بیایید هرکدام از ما اگر قلمی در دست داریم و یا گوشه ای از فرهنگ جامعه به انگشتان ما وصل است پیش خود و خدای خود منصف باشیم و از خود بپرسیم"تا چه حد در ورود ماهواره به خانه های مردم موثر بوده ایم؟"
شکی نیست ماهواره یک ابزار تکنولوژیک بوده و در ذات خود نمی تواند چیز بدی باشد اما این مهم نیز غیرقابل انکار است که اگر هزاران شبکه تلویزیونی از صدها خواستگاه فرهنگی، در هرخانه ای واردشود، حداقل حاصل آن سرگردانی و سرگشتگی فرهنگی است.به خصوص در شرایطی که دستگاه های متولی فرهنگ ما هنوز برای تثبیت مبانی فرهنگی این خانه ها، نه تنها آن گونه که باید کاری نکرده اند بلکه خود در چندگانگی سیاستگذاری گرفتارند.
حداقل مصادیق این مدعای تلخ آنکه به عنوان مثال ارشاد اسلامی مجوزکنسرت صادر می کند، گشت ارشاد توقیفش می کند!!! یا همان ارشاد اسلامی مجوز فیلم سینمایی می دهد و حوزه هنری هم مجوز اکران در سینماهای خودش را به آن می دهد و صداوسیمای ما نمی تواند آن را پخش کند!!! ویا خنده دار تر این که یک وسیله ساده موسیقی مثل تار یا سه تار در شبکه های جام جم به تصویر کشیده می شود اما در شبکه سه سیما قابل نمایش نیست!!! حال جالب این که در این بی ثباتی و چندگانگی مبانی و مظاهر فرهنگی که اینها تنها کوچکترین مثال های آن بودند انتظار داریم خانواده های ما فرهنگ خود را حفظ کنند و در چالش های فرا رو محکم باشند . آیا این تناقض قابل پاسخ است؟
ماهواره یک ابزار فنی است که توانسته «شاه راه اطلاعات» را به شکلی عامه پسند و با بهره گیری از جذابیت های موجود در هنر های بصری به خانه ها وارد کند. «اطلاعات» در این مسیر یک طرفه از رسانه به مخاطب، می تواند شامل اطلاعات سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، دینی و البته علمی باشد که چون همراه با چاشنی «سرگرمی» است بسیار هم می تواند اثرگذار باشد اما بی شک، این جریان یک طرفه اطلاعات همیشه مطابق نظر و میل دولت ها نیست.
از این رو است که می بینیم کشور هایی مثل فرانسه که دغدغه «فرهنگ» دارند، جزء اولین کشور هایی هستند که سال ها پیش با آغاز گسترش پدیده «شبکه های ماهواره ای»، نسبت به «هژمونی رسانه ای» آمریکا در این شبکه ها که فرهنگ سایر کشور ها و به خصوص خرده فرهنگ ها را تهدید می کرد، اعتراض کردند و با این حساب، کشوری همچون ایران را باید جزء آخرین کشور هایی دانست که نسبت به پدیده ماهواره واکنش نشان داده است و البته اگر از حق نگذریم مسئولان ایرانی بیش از تهدید های فرهنگی، تهدیدهای موجود درحوزه سیاسی را موردتوجه قرار داده اند.
دلیل این مدعا یکی آن که اگر حساسیتی هست بر روی «بی بی سی فارسی» بیشتر متمرکز است تا مثلاً شبکه های «فارسی وان » و «جیم تی وی» و «پی ام سی» که تاثیرات مستقیم و غیرمستقیم اجتماعی و فرهنگی آنها بر جامعه مشهود است!!! با این توضیح این سوال همچنان به قوت خود باقیست که "واقعاً چرا مردم ما تا این حد نسبت به ماهواره استقبال نشان داده اند؟!! و مهم تر این که آیا این یک «واکنش اجتماعی» است یا یک «نیاز اجتماعی»؟
نگارنده سال ها پیش تلاش کرد تا در مقاله ای تحت عنوان "شبکه های ماهواره ای و علل تمایل برخی مخاطبین به استفاده از آن"، به زعم خود پاسخی برای این سوال ارائه نماید که می تواند موردرجوع قرارگیرد؛ اما اینک که سال ها از آن زمان گذشته گمان می کنم همچنان طرح این سوال به قوت خود باقیست و باید مراکز پژوهشی و دانشگاهی ما در قالب طرح ها و پایان نامه های دانشگاهی به دنبال پاسخ به این سوال اساسی باشند. لیکن گمان می کنم با توجه به اهمیت امر، بر اساس مشاهدات میدانی می توان این گونه استنباط کرد که این پدیده بیش از هرچیز یک «نیازاجتماعی» است تا یک «واکنش اجتماعی».
جالب این که شبکه های مهم و پر مخاطب ماهواره ای همچون «بی بی سی فارسی» ، «من و تو 1»، «فارسی وان» و «جم تی وی» که ازقضا در حوزه های مختلف سیاسی، فرهنگی و اجتماعی اثرگذار هم می باشند به این نیاز توجه دارند و برنامه ریزی های خود را براساس آن تنظیم می کنند. اما این نیاز ناشی از چیست؟ و در چندحوزه قابل تحلیل است؟ به گمانم مهمترین این «نیازهای جمعی» را می توان در دو حوزه ذیل تقسیم بندی نمود:
1-نیاز به اطلاعات و اخبار
رسانه ملی ما که اصلی ترین رسانه جمعی کشور است به شکلی بسیار عجیب، در قبال بسیاری از اخبار مهم جامعه یا بی تفاوت است و یا بسیار دیر هنگام واکنش نشان می دهد. در این مورد حتی نمی خواهم از واژه «سانسور» استفاده کنم چرا که وقتی در کمتر از صدم ثانیه با توجه به انبوه رسانه های دیداری و شنیداری و بخصوص شبکه های اجتماعی به عنوان «رسانه های نوین»، می توان از آخرین اطلاعات و اخبار، با ذکر جزئی ترین حواشی مطلع شد، اساساً سانسور چه معنایی می تواند داشته باشد؟!! در این میان تنها چیزی که رخ می دهد انتخاب شبکه دریافت اطلاعات است. فقط همین!!! این اهمیتی ندارد که خبر فلان رخداد یا حادثه را رسانه ملی انعکاس بدهد یا خیر. مهم این است که در کمتر زمانی یکی از رسانه های دیگر که به راحتی در اختیار بیش از 70درصد جامعه ایران است آن را منعکس می کند. فقط در این میان آنچه مهم است «اعتماد مخاطب» است که به تدریج از رسانه ملی سلب شده و با سوق یافتن مخاطب به سوی شبکه های ماهواره ای، رسانه دیگری تبدیل به مرجع اصلی اخبار می شود. این همان پدیده خطرناکی است که نمی توان از کنار ان به راحتی گذشت. به عبارت دیگر خطرناک تر از خود شبکه ماهواره ای پیامدهای حاصل است که بدلیل بی توجهی و ضعف در استراتژی توسط خودمان به آن ها دامن زده می شود.
2-نیاز به سرگرمی
تلویزیون که مبنای عملیاتی شبکه های ماهواره ای است از ابتدای پیدایش وسیله ای برای سرگرمی بود. اگرچه مدیران رسانه های دیداری از جمله تلویزیون از همان ابتدا از این ویژگی منحصر به فرد استفاده کرده و در قالب سرگرمی پیام خود را به مخاطب القا می کردند با اینحال سرگرمی رکن اصلی تلویزیون و عامل جذب مخاطب بوده و شکی نیست اگر قرار است پیامی به مخاطب انتقال داده شود، باید در ابتدا مخاطب آن شبکه را انتخاب نموده و آن را به تماشا بنشیند. این خود عامل اصلی موفقیت و جذابیت شبکه های ماهواره ای است که متاسفانه به دلایل مختلف نتوانسته ایم و یا نخواسته ایم به آن توجه کنیم و هرجا هم که خواسته ایم به این مهم در برنامه های تلویزیونی خود بپردازیم اغلب دچار تقلید و یا سطحی انگاری شده ایم. مخاطب نیاز به سرگرمی دارد و اگر ما نتوانیم این نیاز او را رفع کنیم بی شک او به دنبال نیاز خود در شبکه های دیگر می گردد و چه بسا در این فرآیند آنچه دستخوش تغییر عمیق در جامعه شود «مبانی فرهنگی» جامعه ، «ارزش ها» و «سبک زندگی» آحاد جامعه باشد. به خصوص آن که اغلب برنامه های ماهواره ای در کنار جذابیت از هدفگذاری دقیقی برای تاثیر برمخاطب بهره مند هستند.
البته این بسیار بی انصافی است اگر بگوییم رسانه ملی ما چون نمی خواهد (یا نمی تواند) از «ابتذال» و «جاذبه های جنسی» و... در برنامه های خود استفاده کند لاجرم در گردونه جذابیت بخشی برنامه ها نسبت به رقبای ماهواره ای خود عقب می ماند! چنانچه این را مبنای پاسخ خود قراردهیم بی شک باید در شناخت مردم شریف خودمان تجدیدنظر نماییم. مردمی که ابتذال را شناختند و در کنار رهبر خود در سال57 برای همیشه بساط آن را برچیدند بی شک به دنبال نسخه های دسته چندم آن در برنامه های ماهواره ای نمی گردند.
***
اکنون «رسانه» و «قدرت» پیوندی ناگستنی یافته اند و بی توجهی به هرکدام از این دو می تواند تهدیدی برای رکن دیگر محسوب شود. لذا بسیار لازم و ضروری است که به این پیوند اساسی در عصر «رسانه های نوین» اندیشه شود و با بهره گیری از دانش متخصصان، هرچه زودتر نسبت به ترمیم رابطه مردم با رسانه همت گمارده شود. شکی نیست این مهم با بهره گیری از شیوه های سلبی همچون جمع آوری دیش های ماهواره ای و یا احیاناً استفاده از پارازیت میسر نیست و در کوتاه مدت باید نسبت به «استراتژی رسانه ای» کشور بازنگریی جدی صورت گیرد و مهمتر آن که در سطح مدارس و دانشگاه ها نسبت به ارتقای سطح «سواد رسانه ای» جامعه تلاش شود و در این میان اگرچه وظیفه رسانه ملی دو چندان است اما نباید از نقش اثرگذار دیگر دستگاه های فرهنگی و سیاسی غافل بود .
شبکه های فارسی زبانی که منابع مالیشون رو عربستان انگلیس و..تامین میکنن،فکرمیکنیدهدفشون چیه؟!
متاسفانه بعضی از مردم چون اعتقادی قوی ندارن،بادلیل های آبکی ای که این شبکه ها میارن،به راحتی از دین وفرهنگشون دست بر میدارن..
در بعضی مناطق مردم به دلیل مشکل دردریافت شبکه های آنالوگ،میرن ماهواره میخرن.حتی آنالوگ رو به درستی دریافت نمیکنن چه به رسه به شبکه های دیجیتال..
این توجه بیشتر مسئولان رو میخواد،نه اینکه شعار بدن و..
طنزهاي آقاي مديري
فيلم هاي آخر هفته شبكه يك با دوبله ي عالي
مسابقات جذاب مثل از كي بپرسم يا سيمرغ
فيلم هاي ساعت ٨/١٥. شبكه سه كه هر روز هفته يه سريال نشون ميداد
متاسفانه بايد بپذيريم هيچ كس جز مديريت ضعيف صدا سيما در اين چند سال اخير مسبب اين وضع نيست
به خدا سريال هاي جم از سريال هاي آمريكايي كثيف تره
درسته كه سريال هاي آمريكايي فرهنگ غالب غرب هست و با ما در تضاد
اما كساني كه اون سريالها ديده باشن ميدونن كه چه قدر روي وفاداري تاكييد دارند
اما از اين طرف سريال ها جم جز خيانت و مسموم كردن فكر مردم كاري نميكن.وقتي بچه ٦/٧ ساله هم ميشينه ميبينه ديگه بدتر،
عوارضش از فيلم پورن هم بيشتره
اگه حداقل صدا سيما به جاي اينكه اينقدر سياسي باشه فكر برنامه سازي مناسب براي خانواده بود الان اين وضع پيش نمي آمد.چون اكثر بيننده هاي اين سريالها كساني هستند كه به مسائل سياسي كاري ندارن
طنزهاي آقاي مديري
فيلم هاي آخر هفته شبكه يك با دوبله ي عالي
مسابقات جذاب مثل از كي بپرسم يا سيمرغ
فيلم هاي ساعت ٨/١٥. شبكه سه كه هر روز هفته يه سريال نشون ميداد
متاسفانه بايد بپذيريم هيچ كس جز مديريت ضعيف صدا سيما در اين چند سال اخير مسبب اين وضع نيست
به خدا سريال هاي جم از سريال هاي آمريكايي كثيف تره
درسته كه سريال هاي آمريكايي فرهنگ غالب غرب هست و با ما در تضاد
اما كساني كه اون سريالها ديده باشن ميدونن كه چه قدر روي وفاداري تاكييد دارند
اما از اين طرف سريال ها جم جز خيانت و مسموم كردن فكر مردم كاري نميكن.وقتي بچه ٦/٧ ساله هم ميشينه ميبينه ديگه بدتر،
عوارضش از فيلم پورن هم بيشتره
اگه حداقل صدا سيما به جاي اينكه اينقدر سياسي باشه فكر برنامه سازي مناسب براي خانواده بود الان اين وضع پيش نمي آمد.چون اكثر بيننده هاي اين سريالها كساني هستند كه به مسائل سياسي كاري ندارن