کد خبر: ۱۸۴۴۹۸
تعداد نظرات: ۱۱ نظر
تاریخ انتشار:
سخنرانی مهم حجت الاسلام والمسلمین روح در مورد 9 دی:

تاریخ حماسه 9 دی را اگر شما ننویسید، دیگران به دروغ می نویسند/ زنده نگه داشتن یک حماسه از خود حماسه سخت تر است/ نبرد فرهنگي را با مقابله به مثل مي‌شود پاسخ داد/ دزدهای دیروز، امروز آمده اند و می گویند از طلبمان گذشتیم

گروه سیاسی - حجت الاسلام والمسلمین روح از اساتید مشهد در شب نهم دی در مسجد صاحب الزمان(عج) مشهد سخنانی پیرامون چگونگی حفظ دستاوردهای نظام ایراد کردند .



به گزارش بولتن نیوز، متن کامل ان به شرح زیر می باشد:

بسم الله الرحمن الرحیم

قرآن یک اصل مهمی دارد تحت عنوان تذکر. در قرآن کریم گاهی گفته می شود که فلان شخص را به یاد بیاور، مثل وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إدریس یا وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ مُوسى. گاهی وقایعی را یادآوری می کند. وقایعی که مهم است و عنایات خدا در آن دیده می شود به اصطلاح قرآنی به آن گفته می شود ایام الهی، وَذَکِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللّهِ. خداوند در قرآن کریم به حضرت موسی فرمود که به قومش بگوید که یادتان هست که یک زمانی وضعیتتان این طور بوده و دست قدرت خدای متعال باعث شد که شما نجات پیدا کنید.

من امشب خیلی از اصل نه دی صحبت نمی کنم. آن چیزی که برای من مهم است راه های حفظ دستاوردهای نه دی می باشد و این که پیام 9 دی را چطور باید نگه داریم؟

حوادثی که فاصله زمانی کمی با آن داریم، به صورت طبیعی حافظه کوتاه مدت ما جزئیات حادثه را به یاد دارد و می گوییم مثلا فلان ماجرا شرحش این طور بود. خیلی از شما بچه های جبهه و جنگ هستید ولی الآن از شما بپرسیم از عملیات فتح المبین چه می دانید شاید چیزی ندانید. یا مثلاً از عملیات مرصاد اجمالاً چیزهایی در ذهن تان هست. ولی همین که مدت زمان می گذرد دیگر ذهن بیاد نمی آورد و در نتیجه آن درس گرفتن هم دیگر در کار نخواهد بود بماند که وقتی آرام آرام می رویم جلوتر، دستانی شروع می کنند به تحریف اصل قضیه.

 

شما حادثه بزرگی همچون غدیر را ببینید. غدیر به آن با عظمتی، آرام آرام کار به جایی رسید که کسانی شروع کردند به انکار غدیر. مثلا شاعری مثل حسان بن ثابت که غدیر را به شعر درآورده کمی که از زمان غدیر گذشت می گفت اصل قصه یادم هست ولی جزئیات آن یادم نمی آید.

 

حفظ آثار کار بسیار پرزحمتی هست. نگه داشتن و زنده نگه داشتن و هوشمندانه زنده نگه داشتن و به روز کردنش کار بسیار سختی هست.

 

با توجه به رویکردی که از برخی خواص می بینیم، بعضی از خواص کیف نمی کنند که ما از فتنه 88 حرف می زنیم و میگویند از آن بوی کینه، پرونده سازی در می آید. از این نگاه می ترسیم که توده مردم در آینده دچار قضاوت نادرست بشوند. من و شما باید به جای تعریف و تمجید به فکر این باشیم که چطور این حادثه به این بزرگی دچار فراموشی نشود.

 

حادثه ای که در خلق آن حادثه هیچ وزارت خانه ای نقش نداشت. نخبگان و خواص هم نقش نداشتند. هر چند عزیزی داشتیم که وقتی می گفت که من وامدار هیچ کس نیستم عده ای دست و پا می زدند که ما هم در مسئولیت شما نقش داشتیم.

 

عامل اصلی ماجرای پر عظمت 9 دی امداد ربانی بوده است و دست بنده و سرکار نبوده است. البته نسبت به این موارد دغدغه ندارم. اصل حرف من چگونگی حفظ این حادثه بزرگ است.

 

اگر به این کتاب «کتاب و کتابخوانی در آیینه رهنمودهای مقام معظم رهبری» توجه کنید باعث تحول در زندگی شخصی و بدنبال آن تحول در زندگی خانوادگی شما خواهد شد.

در صفحه 232 این کتاب نوشته شده است:

 

"در همان اوج دوران انقلاب روشنفکران درجه یک این مملکت عقب ماندند. همان شعرا ومقاله نویس ها و قصه نویسها و چهره های روشنفکر و هنرمند معروف نام و نشان داری که یک عمر نان روشنفکری و پیشروی خودشان را خورده بودند در وقتی که بقال و کارگر و اقسام مردم متوسط علیه نظام جبار مشت گره کرده بودند و شعار می دادند بعضی از آن ها که در دانشگاه به ریش جنبانی های فلسفی و سیاسی پوچ و بی محتوا مشغول بودند می گفتند فایده ای ندارد."

 

من می خواهم بگویم که این حادثه بزرگ را باید عده ای با قلمهایشان بنویسند. یکی از آسیب های فرهنگ عمومی ما، این است که فرهنگ ما شفاهی است. همین الآن اگر به یکی بگویید که این خواسته ای که دارید را روی یک برگه کاغذ بنویسد، چنان به خودش سخت می گیرد که فکر می کند این نوشته را الآن می خواهد به ارسطو یا شیخ انصاری بدهد.

 

"عبیدالله ابن عباس شبانه از لشکر امام حسن فرار کرد، صبح هر چه پشت خیمه اش ماندند، نیامد. داخل رفتند و دیدند که از پشت خیمه فرار کرده است. بعد یکی از اصحاب امیرالمؤمنین شخصیت او را که توضیح داد، حرفش که تمام شد از تمام لشگر صدا بلند شد که الحمدالله که خدا او را از ما گرفت. اگر او اینجا بود، به ضرر ما بود. شکر کنیم که خدا بعضی ها را از ما گرفت."

 

آقای موسوی گرمارودی درباره بعضی از اشخاص که بحث می کرد می گفت که بعضی از اشخاص مثل اره وسط پای آدم می مانند. نه می شود ببری جلو و نه می شود ببری عقب.

 

"من بعضی از این آقایان را که از انقلاب فرار کرده اند و قهر کردند و رفتند. در زمان پیوستنشان به انقلاب آن ها را از نزدیک دیدم. آدم نمی تواند احساس خودش را آن وقتی که خیال نمی کرد چگونه بشود تشریح کند. من الان به شما عرض می کنم که رگه هایی از همین چیزها را آن روز هم مشاهده می کردم."

 

آقا می فرماید بعضی ها از انقلاب قهر کردند، به درک که قهر کردند.

 

" آن ها آدمهای بسیار کوچک و حقیرند. بفرض که در انقلاب با یک نفر قهر کرد، مگر کسی که با یک نفر قهر کرد با انقلاب قهر می کند. این کسی که با انقلاب قهر کرد، باور نکنید که بگوید صادقم، اصلاً باور نکنید. خودتان می دانید که او دلش برای همان چیزهایی که انقلاب و اسلام از چنین آدم های این گونه می گیرد، می تپد بنابراین دنبال این حرف ها رفته. البته پوشش لعابی هم روی آن می کشد. و می گوید که بله انقلاب مرا وازده و دلسرد کرده. این حرف ها کدام است. اگر هم می ماند به درد نمی خورد."

 

خوب گوش کنید که دارم چه می گویم. هر کدامتان از زاویه ای حماسه نه دی را بنویسید. آقا می فرماید این کسانی که دارند خاطرات می نویسند، اغلب دروغ است . یک نمونه اش را این اواخر دیدیم که اون آقا می گفت که با امام نامه نویسی می کردیم که مرگ بر آمریکا حذف شود یا حذف نشود.

 

"این خاطراتی که اینها می نویسند، اغلب دروغ است. چون بنده خیلی از نوشته ها را نگاه کرده ام. این ها از خودشان تعریف می کنند. گناه های خودشان را می پوشانند. خانواده پهلوی را تزکیه می کنند. باید یک فکری برای اینها بکنیم. همینطور که اگر شما تاریخ جنگ را ننویسید دیگری می آید و می نویسد و دروغ می نویسد."

 

تاریخ حماسه 9 دی را اگر شما ننویسید، دیگران می نویسند و دروغ می نویسند. برخی این واقعه را تحلیل می کنند. تحلیل هم لازم داریم، ولی واقعه را ترسیم کنید و در ترسیم از هنر استفاده کنید مثل متن قرآن کریم. حضرت آقا می فرماید خدا هم می توانست قرآن را با انواع معجزه ها بفرستد. اما خدای متعال قرآن را با یک معجزه ای فرستاد که این معجزه اش زیبایی متن قرآن کریم است. یکی از مواردی که قرآن را نگه می دارد، فاخر بودن این الفاظ است. چهار سال است که از 9 دی 88 می گذرد، آیا شما الآن یک رمان خوب می شناسید که 9 دی را به ترسیم کشیده باشد یا یک فیلم خوب یا یک کاریکاتور خوب یا یک تابلوی نقاشی خوب ؟!

 

در همین شهر مشهد کتابی چندین سال پیش منتشر شد. اوائل ارتحال امام خمینی بود که نوشته شد. نویسنده این کتاب مرده است، خدا او را ببخشد. نزدیکانش این کتاب را بنام «وظیفه یک فرد مسلمان» چاپ کرده بودند. این آقا می گفت امام را ما آوردیم توی انقلاب، ایشان نمی آمد و ما فلان کار را کردیم تا ایشان بالاخره آمدند. بچه های انقلاب هوشیار بودند و نسبت به این کتاب اعتراض کردند. پس از مدت کوتاهی خود کسانی که این کتاب را منتشر کرده بودند این کتاب را جمع کردند. ولی هنوز اگر در زوایای برخی کتابخانه ها بگردید این کتاب را پیدا می کنید. توی اسناد هست و اونهایی که مرض و غرض دارند چند روز دیگر به این کتابها استناد می کنند و صرف جمع کردنش کافی نیست.

 

" قصّه شما را هم اگر شما ننويسيد، ديگري مي‌آيد دروغ مي‌نويسد. ببينيد الآن دارند قصّه‌هاي ايران را دروغ مي‌نويسند. من مي‌بينم آقايي برداشته قصّه نوشته و در كتاب خود، روستاهاي خراسان را طور ديگري توصيف كرده است. من خودم خراساني‌ام و روستاهاي خراسان را مي‌شناسم. او اين كتاب‌هاي" اميـل زولــا" ي فرانسوي را خوانده، آن را نسبت به روستاهاي اطراف سبزوار تقليد كرده! شما كدام روستا را سراغ داريد كه در آن فاحشه‌خانه هست و مسجد نيست؟! مردم آن به همه چيز توجّه دارند امّا به نماز و روضه امام حسين(ع) و شبيه‌خواني توجّه ندارند! شما چنين روستايي را سراغ داريد، آن‌هم سي سال پيش؟! اين دروغ نيست؟ قصّـــه، فقط سرگرمي كه نيست. صادق‌ترين تاريخ‌ها و گزارش‌هاي تاريخي، همان قصّه‌اي است كه نوشته مي‌شود. آدم، تاريخ و حقايق تاريخي را در آن قصّه مي‌بيند. آيا اگر كسي بخواهد تاريخ كشور را تحريف كند، اين بهترين راه تحريف نيست."

 

یادتان باشد که سبزواری ها هیچ وقت دست از اسلام برنداشته اند، سرشان بالای دار رفته و تعداد زیادی آدم کشته شده است، اما هیچ دست از تشیع برنداشتند. این مرد پلید خواست که آن روستا را خراب بکند.

 

"آیا قصه ایران، این است که این ها دارند می نویسند، قصه ایران این است که محمد حجازی در اول این قرن نوشته است؟ این کتاب «زیبا» حجازی را دیده اید؟ اگر می خواهید بدانید که این کتاب چیست به کتاب خاطرات فردوست مراجعه کنید. جلد دوم خاطرات فردوست بساطی را مشخص می کند، البته من «زیبا» حجازی را سال ها پیش خوانده بودم و همین برداشت را داشتم، بعد که این کتاب خاطرات فردوست را خواندم، دیدم این چند جبهه است، جبهه فرهنگی است که همین محمد حجازی و امثال او هستند که قشنگ همان خط را تعقیب کردند. سیاستی که را می خواهد حکومت کند پشتش انگلیس است، پشتش فراماسونری است، کمپانی ها هستند. جلویش رضاخان است، این یک علم و دستک و دنبک فرهنگی می خواهد، او کیست؟ او علی دشتی است، او محمد حجازی است، همیشه این کارها در کشور ما شده است. الآن هم دارد می شود. الان هم در امریکا پول سیا یا صدام را می گیرند و علیه جمهوری اسلامی فعالیت می کنند یعنی جاده صاف کن آن ها هستند. چند نفر راجع به انقلاب اسلامی چیزهایی نوشتند، بعضی از روی عناد نوشتند که این ها را هم ما خوانده ایم. متأسفانه از ما هم اجازه گرفته اند و چاپ کرده اند. بخش های مختلف وزارت ارشاد هم اجازه دادند. دقیقاً تحریف انقلاب صورت گرفته است. درباره جنگ نوشتند، تحریف جنگ صورت گرفته. درباره امام نوشتند، تحریف شخصیت امام کرده اند. این افراد و نویسندگان معاند دین و ایمان ندارند، هیچ وقت هم با هم خوب نبودند، الآن هم نیستند. با اینکه الان هم در اقلیتند دائم دارند با هم می جنگند. کی جا دارد انسان از این ها بترسد، بله ما باید از کار نکردن خودمان بترسیم نه از کار آن ها. قدرت آن ها بالاست، من غافل نیستم. شاعر خوب بین این ها هست، نویسنده، فیلم ساز خوب بین این ها هست، ولی البته هنر واقعی ندارند."

 

امروز یک مجله ای چاپ شده و دیدم عکس معاون یکی از وزرا را انداخته و نوشته از مشکلات ایشان کتابهای تلنبار شده ای هست که مجوز چاپ ندارد.

 

آقا می فرمایند وقتی آنها چیزهایی می نویسند، شما باید پاسخ مناسب بنویسید. اولاً فضا را خالی نگذارید.

 

صفحه 242 کتاب: " نبرد فرهنگي را با مقابله به مثل مي‌شود پاسخ داد. کار فرهنگي و هجوم فرهنگي را با تفنگ نمي‌شود جواب داد. تفنگ او، قلم است، اين را مي‌گوييم، تا مسئولين فرهنگ و کشور و کارگزاران امور فرهنگي در هر سطحي و شما فرهنگيان عزيز-اعم از معلم و دانشجو و روحاني و طلبه و مدرّسان، تا دانش آموزتان و تا کساني که در بيرون اين نظام آموزشي کشور مشغول کارند-احساس کنيد که امروز، سرباز اين قضيه شماييد و بدانيد که چگونه دفاع خواهيد کرد و چه کاري انجام خواهيد داد."

 

صفحه 247 کتاب: "درباره خانواده شهید کتاب بنویسند، البته متأسفانه بعضی از هنرمندان ما برعکس عمل می کنند. ما با این ها چه کار کنیم. درباره زن شهید و مادر شهید کتاب می نویسند، منتها از آن طرف به جای اینکه در آن کتاب ها سعی بشود، رنج ها برطرف بشود، گویی تزریق رنج و سوال می شود. بعضی ها هستند که متأسفانه این طور می نویسند. اعتقاد من این است که ما الآن باید برای یک قلم کار فرهنگی برویم سه چهار نفر نویسنده متعهد کارآمد هنرمند را پیدا بکنیم و از آنها بخواهیم که ده جلد کتاب داستان و رمان برای شهید بنویسند."

 

چند سال از شهادت شهید کاوه می گذرد و چند تا فیلم از شهید کاوه داریم؟ می خواهند بسازند، از شهید چمران چه طور؟ بگویید آن هم در دست اقدام است.

 

 

 

"رمان و داستان در بهترین شکلش ان است که یک نقطه خاص را مورد توجه قرار بدهد و آن نقطه خاص را تبیین و روشن بکند. مثلاً فرض بفرمایید شما می خواهید رنجهای یک کودک پدر از دست داده را بیان کنید، یک داستان نوشته بشود، فقط برای نشان دادن رنج های او، این داستان باید نشان بدهد که در مقابل این رنج ها این جوان چه کار باید بکند. نمونه درست و حقیقی مورد نظر را برای یک فرزند شهید هنگامی که در مقابل رنج های خودش قرار می گیرد مشخص کند و آن را در رمان بیاورد. البته اگر یک رمان بخواهد افتخارات و سربلندی های پدر را به احساس این فرزند چه پسر و چه دختر منتقل کند، آسان نیست. بنده الحمدالله شرف این را دارم که گاهی به منزل شهدا می روم، روی فرششان می نشینم و از نزدیک با بچه های شهدا گپ و گفت و گو و صحبت خصوصی می کنم. من به آنها می گویم که شما به پدرانتان افتخار کنید اما با این یک جمله که او افتخار نمی کند، باید در او روحیه افتخار بوجود بیاید. این جز با یک کار هنری نوشتن داستان های بسیار زیبا و هنرمندانه امکان پذیر نیست."

 

در این جریان فتنه 25 نفر شهید شدند، جایی پیدا نشده است که عکس این 25 شهید فتنه را کنار هم بگذارد و توضیح هم بدهد. این کار به گمانم کار زیادی لازم ندارد.

 

استاد مرحوم ما می گفت در زمان شاه عباس می خواستند ببیند چه کسی بین تنبل ها از همه تنبل تر است. آب یک حمام را داغ کردند و تنبل ها را داخل این حمام عمومی انداختند و دما را کم کم زیاد کردند. این ها دیدند که دارند می سوزند و در رفتند. اما دو نفر همان جا دراز کشیده بودند، رفتند ببینند که چرا این ها بیرون نمی روند. دیدند یک نفرشان داد می زند که آی سوختم. گفتند ببینیم که نفر بغل دستی اش چه می گوید. دیدند که آرام به آن یکی می گوید که از طرف من هم بگو.

 

آقا فرمودند که در جامعه مسائل متعددی وجود دارد بگردید این مسائل را پیدا بکنید و آنها را سر دست بگیرید. غرور ملی مسأله بسیار مهمی است. چه طور شده است که حالا یک عده ای بیایند بر علیه کشور ما پرت و پلا بگویند. غرور ملی یک موضوعی است که الآن دارد لگدمال می شود.

 

"امروز شما ببینید که چقدر مساله سیاسی برای این مملکت وجود دارد. شما کتاب های سیاسی که قبل از انقلاب به عنوان کتاب سیاسی می خواندید چه بود؟ اصلا در فهرست کتاب های سیاسی که به دانشجو می دادید تا بخواند و بینش سیاسی پیدا بکند چه چیزهایی بود. مثلاً شرح انقلاب چین، تحولات مصر، تحلیل حرکت های انقلابی و مذهبی در آمریکای لاتین یا تاریخ نهضت های انقلاب ها بود. همه این ها مسائل و ملموس جامعه ماست. یعنی کتاب بزرگ جامعه ما اصلاً همین هاست. مبارزه و انقلاب این جاست، شما اگر بخواهید همین مسئله نفت و اوپک و تحلیل این قضیه را که چرا نفت به این وضع دچار شد، برنامه چیست؟ آینده چگونه پیش بینی می شود؟ جزوه یا کتاب بکنید، می توانید. لازم نیست که یک نویسنده یا یک تئوریسین سیاسی هم باشد. هر کس که امروز به مسائل جاری کشور یک مقدار واقف باشد می تواند صد صفحه درباره این مسئله بنویسد."

 

آیا نمی شود راجع به این نوشت که چرا تا 4 روز پیش که یک مشکلی پیش می آمد می گفتند، تحریم ها تاثیر ندارد و همه اش سو مدیریت است ولی حالا شعار کاملاً برعکس شده است و می گویند مشکلات به خاطر تحریم های ظالمانه است و سوء مدیرتی نیست. حالا به طنز هم می شود گفت که الان دیگر مدیریت نیست که سوء مدیریت به وجود بیاید.

 

جبهه مقابل وقتی می خواهد درباره موضوعی بنویسد، دنبال یک تئوریسن می گردد که بنویسد؟ نه این طور نیست. هر پرت و پلایی که از ذهنش بیرون می آید را می نویسد. اما شما که آدم خوبی هم هستی وقتی بخواهی بنویسی با خودت می گویی که نکند ریا بشود. همین امروز یک جایی بودم طلبه بزرگواری گفت که من 24 جزء قرآن را حفظ کرده ام، مادرم هم نمی داند که من این ها را حفظ کرده ام. گفتم کار خوبی نکرده ای، اگر داری قرآن را حفط می کنی بگذار رفیقت بداند، خانواده ات بدانند. قرآن کریم فرمود: « الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُم بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلاَنِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ»

 

یکجاهایی است که حتما باید بیاییم بیرون و آشکارا کار کنیم.

 

صفحه 310: " در بین شیوه های بیان هنری آن چیزی که در مجموع بیشتر جامع شرایط گوناگون هست؛ رمان هست؛ حتی مثلا از سینما...در عین حال فهم از فیلم با فهم از رمان متفاوت است. فیلم محدودیتی دارد که نمی تواند همه ی چیزها را بیان کند. شما ببینید از کتاب بینوایان ویکتور هوگو تا حالا چند فیلم ساخته اند در ایران خود ما تلویزیون تا حالا دو سه فیلم از آن را نشان داده است. بنده بینوایان را بارها خوانده ام این فیلم ها را هم با علاقه نگاه کرده ام اما بینوایان کجا این فیلم ها کجا؟ اصلا قابل مقایسه نیست."

 

آقا می خواهد بگوید که رمان نوشتن حتی از فیلم سینمایی هم مهمتر است. یعنی اگر می خواهید حماسه نه دی بماند، باید رمان بنویسیم و می شود یک جایزه بزرگی بگذاریم که به بهترین رمان بدهیم؟! یک زمانی بود در یک مسابقه تلوزیونی که حلقه می انداختند دور گردن شتر مرغ و جایزه می گرفتند.

 

"ما متاسفانه هیچ یک از این کارها را نکردیم، دل انسان از انقلاب اسلامی می سوزد. انقلاب اسلامی به دلایلی که بر آدم های هوشمند پوشیده نیست، مورد تهاجم روشنفکران قرار گرفت یعنی تعدادی هنرمند، نویسنده، فیلم ساز، شاعر و امثال آن ها در مقابل انقلاب اسلامی قرار گرفتند."

 

آقا می تواند از انقلاب اسلامی حرف بزند. بنده و سرکار باید از ایشان حرف بزنیم و خود آقا که نمی تواند در مورد خودشان حرف بزنند.

 

"خیلی از آن ها کسانی بودند که طبیعتشان با یک تحول اجتماعی سازگار بود اما نه آن وقتی که این تحول با هویت و جوهر دین به همراه باشد که یک هنرمند را از آنچه که مشتهای یک هنرمند است، معمولاً باز می دارد. این را دوست نمی داشتند لذا آن ها آن طرف قرار گرفتند الآن شما این مجلات، نوشته ها، تبلیغات دشمنان و مخالفان را نگاه کنید؛ پر است از کارهای آن ظرفیت بالفعل هنری جامعه در دوران گذشته است که در حقیقت همه یا اکثر آنها در مقابل انقلاب قرار گرفته اند و انقلاب غریب شده است. بایستی جوانان به میدان بیایند و هر چه می توانند این خلأ را سریع پر کنند و این استعدادها را بجوشانند."

 

شما بروید یک دکه مطبوعاتی که اکثر نشریات و روزنامه ها را برای فروش دارد را ببینید و یک مقایسه ای بکنید که چند تا نشریه با قوت علمی را طرف مقابل دارد انجام می دهد و چقدر شماها دارید کار می کنید. بعد می خواهید تغییر و چرخش در رای اتفاق نیافتد؟! به شرطی که کسانی که بودجه های فرهنگی را صرف تسبیح آویزان کردن، گذاشتن دوچرخه و نهنگ(اشاره به المانهای شهری در مشهد) می کنند، نگویند که داریم کار هنری می کنیم. ما در زمانی نیستیم که یک فشنگ را بتوانیم هدر بدهیم. باید فکر کنیم . بینی و بین الله اگر کسانی کار را به دست گرفتند و بلد نیستند توبه آن ها این است که یا آن کارها را یاد بگیرند یا همین فردا استعفا کنند.

 

"اگر شما نصف انتشاراتتان را فقط قصه منتشر کنید، چنانچه یک قصه خوب باشد، هیچ ایرادی ندارد. ما متاسفانه از این جهت دستمان خیلی خیلی عقب است. پاز چیزهایی که بنده همیشه تاسف می‌خورم، این است‌. ما به دلایلی، البته این دلایل هم از نظر من روشن است‌، از استخدام هنر برای ابلاغ پیام‌ها و ارزش‌های انقلاب تا حدود زیادی محروم مانده ایم؛ یعنی آن مقداری که شایسته بود‌، نشد. کمونیست‌ها از این جهت دستشان از ما جلوتر بود…آن‌ها [دشمنان ] ارزش‌های دروغی و مجازی خودشان را این گونه با هنر اصیل و برجسته آرایش دادند و عرضه کردند‌؛ چرا ما ارزش‌های واقعی خودمان را از این چیز باارزش محروم کنیم؟ در این زمینه واقعا باید کار بشود."

 

" من بارها مثال قصه های انقلاب اکتبر را گفته‌ام. یکی کتاب «گذر از رنجها»ی الکسی تولستوی است که فوق العاده است یکی هم رمان دن آرام شولوخف است. این ها داستان های انقلابی است، و کتاب دل سگ که ضد انقلاب اکتبر است. . . . چند نفر را تعیین کنید و این نمونه ها را هم جلویشان بگذارید و بگویید می خواهیم مثل این داستان درباره ی انقلاب بنویسیم؛ منتهی انقلاب و امام حقیقتا معرفی شوند. همین خاطرات جنگ را که بچه ها نوشتند، جلویشان بگذارید."

 

اینها به جز سیاست های کلی نظام است، این ها سیاست های جزئی نظام است. بگذارید یک حاشیه هم من بزنم. این چند نفر را به توپ ببندید که یک رمان خوب تولید کنند. من نمی خواهم بگویم که این ها را به توپ ببندید، حرف من این است که آدم ها را به وظایف خودشان آشنا کنید.

 

در این عرصه باید خرج کرد. در بین روات شیعه امامیه ما یک راوی بزرگی داریم. بابای این فرد می خواست که او را تشویق کند، به پسرش می گفت تو هر یک روایتی که حفظ کنی، یک سکه طلا جایزه می دهم.

 

" به نظر من از این ها می توان یک رمان بلند و جالبی درآورد. سه سال هم بر ایشان وقت بگذارید. هر چه هم خرجشان شد، شما به عهده بگیرید. دنبال کنید ببینید به کجا می رسید؛ شاید به جایی رسیدید. بالاخره ببینیم دو سه عنوان رمان بلند قابل قبول در کشور می تواند تولید بشود و خلا را پر کند؟"

 

" به نظر من جنگ و صلح یکی از عظیم ترین اثار بشری هست. بنده در ذهن خودم تفاوت و تمایزی بین این تولستوی و ویکتور هوگو قایلم. اگر این ها را از لحاظ داستان نویسی با هم مقایسه کنیم، خیلی معلوم نیست که به هم باج بدهند. منتهی تفاوتش این است که ویکتور هوگو میان مردم سیر می کند"

 

وسط این همایش هایی که برای 9 دی برگزار شده است چند نفر از شما یاد ندا آقاسلطان افتاده است؟ خود آن ها کشتند، خودشان فیلم درست کردند، خودشان پخش کردند. از این طرف شما یک حرف دقیق را وسط بیاوری و بگویی که برای آدم زنده مجلس ختم گرفتند و مرجع تقلید زنده شیعه برای آدم زنده اعلامیه انا لله و انا الیه راجعون فرستاده است. این در زمان شما اتفاق افتاده است. خُب این نمونه نامردی هایی که این ها انجام داده اند را جمع کنید. شما اگر کار نکنید طرف مقابل می آید وسط و میگوید از طلب 88 گذشتیم. در یک جایی دزدی رفته بود سرقت و صاحب خانه دنبالش کرد، دزد رفت بالای دیوار و از آن طرف افتاد و پایش آسیب دید. دزد رفت شکایت کرد و صاحب خانه را محکوم کردند. این صاحب خانه این قدر کار برایش گرانآامد گفت من نمی دانستم که آقای دزد می خواهد تشریف بیاورد و الا یک تشک برایشان پهن می کردم تا وقتی می خواهد از روی دیوار بیافتد اتفاقی برایش نیافتد.

 

دزدهای دیروز امروز آمده اند و می گویند ما از طلبمان گذشتیم!

 

"شما مقاومت مردم خرمشهر را مقایسه کنید با عدم مقاومت مردم مسکو که پادشاه زودتر از همه از مسکو گریخت و به پطروگراد رفت و پایتخت را به آن جا برد و بقیه مردم هم شهر را تسلیم کردند و به آتش کشیدند! این کجا و خانه به خانه جنگیدن و دفاع کردن از خرمشهر کجا؟! آن گاه ببینید چه ماجرایی درست خواهد شد. حالا در همه دنیا و در تاریخ، ماجرای مسکو و آتش سوزی آن به عنوان یک حادثه عظیم مانده است! چه کسی این را ماندگار کرد؟ تولستوی، اما ماجرای خرمشهر هنوز آن جای خودش را در دنیا ندارد. البته بعد از این لابد برجسته تر خواهد شد اما بسته به این است که شما چه کار می کنید"

 

اگر بخوهیم حادثه 9 دی را داشته باشیم باید روی قدرت مدیرت ولی جامعه اسلامی مانور بدهیم. چطور رهبری بهانه ها را یکی یکی از این ها گرفت و این ها نه فیلم شد، نه داستان شد و نه کتاب نوشته شد. این جور نیست که 9 دی دفن شده باشد، فردا که تمام شد، خودتان را آماده کنید برای 9 دی سال دیگر و نگویید تمام شد.

 

"یک داستان هم جنگ های خیابانی داخل پاریس در قصه بینوایان است. شما آن را با سنگربندی داخل خرمشهر مقایسه کنید، ببینید اصلا قابل مقایسه است؟ این جا همه چیز برجسته است با این مقیاس های معمول دنیایی، این جا همه چیز غیرقابل اندازه گیری است. آن وقت آن نویسنده های چیره دست آمدند از آن چه چیزی ساختند، شما بیایید داستان خرمشهر را بنویسید."

 

این قدر ما نمونه داریم یکی دیگرش قضیه آمل است، آیا فیلمی برای قضایای این شهر درست شده است. از خیلی از جوان های ما بپرسید که آمل ( شهر هزارسنگر) چه شهری است می گویند که همین شهری که آقای جوادی آملی تشریف دارند.

 

به غیر از قضایای سیاسی شما نگاه کنید که این روزها که هوا خیلی سرد است مردم گروه گروه به سمت حرم امام رضا(ع) حرکت می کنند. چرا دو تا مستند زیبا از این پیاده روهای حسینی درست نمی کنیم؟

 

در دنیا برای یک دوچرخه سواری که مثلاً دنیا را می گردد، مستند درست می کنند ولی این صحنه های حسینی را چرا توجه نمی کنیم. اگر همین اتفاق برای آن ها بود با آن چه کار می کردند. الان چقدر توی بوق و کرنا می کنند که مردم از دین و انقلاب برگشته اند. این ها جلوی چشم شماست، اینها را باید به تصویر کشید.

 

آقا یک موردی را مثال می زند و می گویند یک آقایی در ایران می خواست کتاب ترجمه کند، صاحب اصلی کتاب استالین را مثال زده بود، این آقا در ترجمه به جای استالین مستبد و جنایتکار از حضرت امام استفاده کرد.

 

صفحه 294 این کتاب را بخوانم: "چند سال قبل از این، به چند نفر از دوستان گفتم که چرا فیلمی برای جانبازان درست نمی کنید؟ . . . برای یک جانباز روسی کتاب نوشته بودند که من آن را خوانده ام؛ بعد شنیدم که از آن کتاب، فیلم هم تهیه شده است. . . . روس ها خودشان این کتاب را چاپ کردند و فرستادند .این هم از همان کتاب های تبلیغاتی روس ها بود. اوایل انقلاب، این کتاب به دستم رسید.اسم این کتاب، داستان یک انسان واقعی است. خلبانی است که هواپیمایش سقوط می کند و پایش قطع می شود. من دیدم هر خلبان و یا هر جانبازی که پایش قطع شده باشد، یک چشمش کور شده باشد، این کتاب را که بخواند، احساس آرامش و رضایت می کند. ما این همه جانباز داریم، چرا یک چنین کتابی نداریم؟ چرا چنین فیلمی نداریم؟ این ها نقص های ماست."

 

من بعد از اینجا یک جای دیگر سخنرانی می کنم، یک جانبازی در آن جلسه حضور دارد که دو پایش قطع است. بگردید چند نفر از جانبازان در اطراف ما هستند. یا مثلاً برای جانبازهای شیمیای، چند تا فیلم توانستیم برای جانبازان شیمیایی درست کنیم. یکی از جانبازهای انقلاب خود رهبری است.

 

تا این جا چه گفتم. گفتم که نگه داشتن یک حماسه از خود حماسه سخت تر است. اگر 3 تا 4 نفرمون می توانیم برویم سراغ یک دست به قلم و وادارش کنیم که تکان بخورد، باید این کار را بکنیم. حرفهای امشب ما ناظر بر مسئولیت های ما برای حفظ دستاوردهای 9 دی است.

 

 

سخنرانی ها استاد روح پیرامون مباحث 9دی در سال های گذشته

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۱۱
در انتظار بررسی: ۱
غیر قابل انتشار: ۱۵
شمس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۴:۳۳ - ۱۳۹۲/۱۰/۱۲
20
16
با سلام،
فوق العاده قشنگ بود مخصوصا نقل قول ها از مقام معظم رهبری با سلیقه بسیار بجا و صحیح انتخاب و نقل شده بودند...
حسین
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۸:۴۳ - ۱۳۹۲/۱۰/۱۲
17
7
با سلام
اصولا برجسته سازی و اصرار بر وقایعی که باعث تفرقه بیشتر در امت اسلام می شود و و یا ذکر اختلافات بین ملت کاری ناپسند بوده و احیای آن احیای تفرقه و دشمنی هاست چیزی که دشمنان کشور و نظام ما را وارد این بازی نمودند وباعث و بانی آن بودند .
پاسخ ها
ناشناس
| IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF |
۱۸:۴۳ - ۱۳۹۲/۱۰/۱۲
بعضی ازوقایع درس عبرت است وبقول رهبری معظممون باید یادآوری شود تا درس عبرت شود ویادمان نرود چه کسانی فتنه انگیز بوده اند!!!!
افق
| IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF |
۱۸:۴۳ - ۱۳۹۲/۱۰/۱۲
باید امثال این رویدادها همیشه بازگو بشه, تا حق پشت پرده نمونه.
قراره یه عده که گول اجنبی رو خوردن و روز عاشورا بی حرمتی کردن, بهشون فهمونده بشه.
قرار نیس ما اونا رو طرد کنیم یا بین خودمون و اونا تفرقه ایجاد کنیم, نه , اتفاقا با این کار حجت بر اونا تموم میشه که مثل این کار اشتباه دیگه تکرار نشه.
ناشناس
| IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF |
۱۸:۴۳ - ۱۳۹۲/۱۰/۱۲
چطور شما هنوزم که هنوز از ریختن بخشی از طرفداران موسوی به خیابون به عنوان حماسه یاد می کنید حماسه اونی نبود که یه عده خام قدرت طلبی نفر دوم انتخابات شدن حماسه اونی بود که در جواب توهین به عاشورا و نظام اسلامی اتفاق افتاد
ناشناس
| IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF |
۱۸:۴۳ - ۱۳۹۲/۱۰/۱۲
با سلام،
جناب حسین!
بهرحال آن حوادث ، هزینه های بسیار بالائی را از خود بر جای گذاشت که باید با بازخوانی مستمر عبرت آموزی گردد.
شایان ذکر است که بازبینی حوادث بویژه حوادث تاریخی اگر از دریچه عبرت آموزی نباشند نه تنها اتلاف وقت و انرژی محسوب می گردد بلکه ممکن است از به کج فهمی و انحراف از مسیر رشد منتهی گردد.
پوریا
|
GERMANY
|
۱۹:۰۰ - ۱۳۹۲/۱۰/۱۲
10
14
اینارو ول کن از محمود کریمی چه خبر؟
پاسخ ها
ناشناس
| IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF |
۱۹:۰۰ - ۱۳۹۲/۱۰/۱۲
بکوری چشم وهابی ها!!! خوبه .
ناشناس
| IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF |
۱۹:۰۰ - ۱۳۹۲/۱۰/۱۲
سلامتی
تو چطوری؟
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۰۰:۲۰ - ۱۳۹۲/۱۰/۱۳
14
11
عالی بود
ممنون
akbar
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۲:۲۲ - ۱۳۹۲/۱۰/۱۳
8
3
هر کجا منافع شخصی جای منافع عام مکلت رو بگیر مشگل ایجاد می شود وزایده ان تورم هرج ومرج وتولد افراد خودگامه وثروت اندوز همچون بابک زنجانی است
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین