کد خبر: ۱۷۶۳۰۱
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار:
استاد رحیم‌پور ازغدی/تأملی بر نظریه‌پردازی در حوزه‌ی روابط بین‌الملل (1)؛

ارتباط بین نظام هنجاری و ارزشی با مدل های تصمیم گیری در روابط بین الملل

استاد حسن رحیم‌پور ازغدی معرف حضور همگان هستند. فردی که با نگاه حکیمانه‌ی خود وارد عرصه‌های مختلف علمی، فرهنگی، هنری، معرفتی و سیاسی شده و با رویکرد انتقادی و نظریه‌پردازانه‌ی خود، مسائل موجود را مورد بررسی قرار می‌دهد. حال، ایشان با همین نگاه حکیمانه و انتقادی به مباحث نظریه‌پردازی در حوزه‌ی روابط بین‌الملل ورود کرده است.
گروه سیاسی - در نوبت دوم از بحث در حول مباحث نظری در روابط بین‌الملل و سیاست خارجی، به یکی دیگر از پیش فرض‌ها و مبانی تئوریکی که در رشته‌ی روابط بین‌الملل به طور رسمی تدریس می‌شود و ظاهر علمی به آن داده شده ولی در واقع مبتنی بر پیش‌فرض‌های اثبات نشده و حتی غیرقابل اثبات است و همین‌طور با رویکردهای خاص ایدئولوژیک با گرایشات مادی‌ست، به بعضی از این‌ها اشاره می‌کنیم که در واقع پاسخی‌ست به سوالات مطرح شده در این باب و همچنان به مسائل جاری انقلاب در عرصه‌ی روابط خارجی مرتبط می‌شود.
به گزارش بولتن نیوز،مسئله‌ای که در متون کلاسیک در حوزه‌ی روابط بین‌الملل به آن پرداخته می‌شود، نقطه‌ی عزیمت نظریه‌پردازی‌هاست در روابط بین‌الملل. به این معنا که – کما بیش اعتراف می‌شود که – در عرصه‌ی روابط بین‌الملل، نظریه و نظریه‌پردازی یک عملیات کاملا فرهنگی‌ست. به این معنا که نظریه‌ و نظریه‌پردازان در چهارچوب گرایشات و رویکردهای خاصی اقدام می‌کنند. به نوعی اسطوره‌سازی در حوزه‌ی مقولات سیاست بین‌الملل و آن اسطوره‌ها را تبدیل می‌کنند به پیش‌فرض‌ها برای سایر صاحب‌نظرها و همین‌طور عمل‌کنندگان و کنش‌گران عرصه‌ی روابط بین‌الملل در دنیا. گاه دانسته، گاه ندانسته. گاه اعلام شده و گاه اعلام نشده و یک مجموعه‌ای از انگاره‌ها و فرضیات و القائات ایدئولوژیک معطوف به منافع مادی قدرت‌های خاصی به عنوان پیش‌فرض تصویر و تصور می‌شود و بعد در چهاچوب این انگاره‌ها، شرایط بین‌الملل را توصیف می‌کنند. ظاهرا دارند توصیف و توضیح می‌دهند ولی در واقع، ارزیابی‌ها با ملاکات کاملا جانب‌دارانه صورت می‌گیرد.
اینکه مثلا حاکم چیست و چگونه تعریف می‌شود؟ نظم اصلی حاکم بر جهان روابط بین‌الملل چگونه تعریف بشود و چه کسانی و چرا یاغی محسوب بشوند؟ مفهوم آشوب در روابط بین‌الملل و نوع تفسیر تعارضات جهانی چگونه تفسیر و ارزیابی بشود؟ عملا یک سلسله مراتبی برای قدرت و ثروت و سازمان‌های بین‌المللی در جهان به نفع چند قدرت خاص تعریف می‌شود. این سلسله مراتب، منطق ندارد و براساس قدرت تعریف شده است. و بر همان اساس اسطوره‌سازی‌هایی صورت گرفته و می‌گیرد.

همان‌طور که در یک محله، شهر یا روستا قدرت خودش را تعریف می‌کند، در سطح جهان هم به این شیوه، یک نوع حکومت اعلام نشده‌ی جهانی را متعاقب این نوع اسطوره‌سازی، مستقر می‌کنند و بعد همکاری رسمی یا غیررسمی در حوزه‌ی روبط بین‌الملل بین دولت‌های مستقل - که تعدادشان کم است و اکثر وابسته‌اند – بین همه‌ی این‌ها تعریف می‌کنند که چه بدیل‌هایی باشد و نباشد و چقدر قوی باشد و چقدر ضعیف؟
وقتی واقعیت به گونه‌ای خاص تعریف شد و در واقع گزینش شد، در پوشش واقع‌گرایی، الگوهایی رفتاری خاصی در روابط بین‌الملل بر دیگران تحمیل می‌شود و یک نوع خط قرمزها و خط سبزها و نقطه چین‌هایی که کشیده می‌شود و طبیعتا نوعی ترس و امید بر بازیگران متوسط به پایین در دنیا حاکم می‌شود.
بنابراین ملاحظه می‌کنید و ملاحظه خواهید کرد که مفهموم امنیت جهانی، ناامنی، آشوب‌زدگی، همه‌ی اینها در همین چهارچوبی که در قالب سلسله مراتب مصنوعی ساخته می‌شود، هر کدام در جای خود قرار می‌گیرد. خودشان این را در متون کلاسیک و نظری روابط بین املل می‌گویند که هر کسی سریع‌تر و قوی‌تر توانست اسطوره‌ بسازد و قصه‌ی خودش را توانست حاکم کند بر روابط بین‌الملل و با قدرت و ثروت و رسانه بتواند آنرا به کرسی بنشاند، طبیعتا بقیه مجبور می‌شوند که خودشان را با آنها تطبیق بدهند. تعارض‌ها و همکاری‌ها در آن قالب تعریف می‌شود و بقیه خودشان را با آن تنظیم می‌کنند.
تا اینکه کسانی پیدا بشوند و بخواهند اسطوره‌های آنها را زیر سوال ببرند. معادله‌ی قوای حاکم بر روابط جهانی را تغییر بدهند. آن وقت ایشان، از طرف آنها یاغی محسوب می‌شوند. آنها سعی می‌کنند این‌ها را سرکوب کنند، یا خنثی و مهار کنند و یا تسلیم کنند و در خودشان هضم کنند و اگر از پس این‌ها برنیایند، سعی‌ می‌کنند که امتیاز مختصری به آنها بدهند تا اینکه این‌ها بیش از این شورش نکنند. می‌بینید در این سی‌وچند ساله گذشته با انقلاب اسلامی همه‌ی آنها را آزمایش کردند. سعی می‌کنند این ضدگفتمان حاکم را، این اپوزوسیونی که پیدا می‌شود را سرکوب کنند، هضم کنند، حذف کنند، اگر نتوانستند، بالاخره یک چیزی بدهند تا آرامش کنند و اگر باز هم نتوانستند، طبیعتا تغییر گفتمان جهانی پیش می‌آید. البته بسته به قوت وضعف و میزان آثاری که یک رقیب برای آنها می‌تواند تحمیل کند.
ولی اصل اینکه رویکرد جامعه‌ی جهانی در عرصه‌ی روابط بین‌الملل علی‌رغم ادعاهای پوزیتیویستی در مورد علم روابط بین‌الملل کاملا متکی‌ست بر هنجارها و ارزش‌ها و بخشی از آنها با استدلال و با بیان تأثیرگذرا و بازی با افکار عمومی و خصوصی جهان و بعضی از آنها با قلدری و قدرت و تأمین و تحمیل می‌شود، یک چیز پذیرفته شده  و دانسته شده است در عرصه‌ی تئوری روابط بین‌اللمل.
اینکه چه چیزی به عنوان درک مشترک حاکم بشود بر مناسبات؟ اینکه کدام تصمیمات مشروعیت داشته باشند و کدام نداشته باشند؟ و به اتفاقات دیگری مشروعیت بدهند یا ندهند و منافع مشترک کجاست؟ کدام‌شان مهم است؟ کدام‌شان مشترک‌تر است؟ و نهادها و رویه‌هایی که تعریف می‌شود براساس کدام ارزش‌های فرهنگی تعریف بشود و معطوف به منافع کدام قدرت‌ها باشد؟ این‌ها واقعا همان‌چیزی‌ست که آنها اسمش را می‌گذارند نظریه‌ی بازی‌ها در روابط بین‌الملل که دقیقا یک بازیگر چگونه می‌تواند رقبای خودش را کنترل کند، مهار کند، حذف یا هضم کند و یا با آنها اگر مجبور شد، تقسیم منافع کند.
در این عرصه اگر کمی زیربنایی‌تر نگاه بکنید، دیدگاه‌های مختلفی که وجود دارند، عمدتا مبانی معرفت‌شناختی و انسان‌شناختی دارند. فرض بفرمایید دیدگاه سازه‌انگاری، چه ارتباطی دارد با نظریه خاصی در حوزه‌ی زبان‌شناسی که به آن زبان‌شناسی ساختاری می‌گویند؟ چه ارتباطی دارد با نطریه‌های سیاسی پست مردن؟ چه ارتباطی دارد با نظریه‌‌ی انتقادی؟ با مفهموم مطالعات فرهنگی و رسانه‌ای و با نقد ادبی؟ و چگونه فرهنگ و سیاست داخل یک کشور، وارد عرصه‌ی نظریه‌ی روابط بین‌الملل می‌تواند بشود و چگونه یک قدرت براساس مختصات فرهنگی و سیاسی خودش و با چه هویتی و یا چه رفتاری می‌تواند در سیاسیت جهانی، عرضه اندام کند؟ و چگونه با آنها رابطه برقرار کند؟
هویت هر دولتی در روابط جهانی، به عملکردهای اجتماعی که آن دولت در داخل کشورش انجام داده ارتباط دارد. و لذا بحث وسیعی در این بخش می‌توان انجام داد در خصوص ارتباط هویت، منافع و رفتارها در روابط بین‌الملل و تعامل داخل و خارج. و اینکه چه پدیده‌ای در داخل، چگونه در روابط بین‌الملل ترجمه و بازتولید می‌شود؟ و یا عملکردهای اجتماعی، چگونه در سطح بین‌الملل قدرت گفتمانی ایجاد کرده یا آنرا ضعیف می‌کنند؟ چگونه قدرت بیرونی در درون مشروعیت می‌آورد؟ چگونه مشروعیت درون در بیرون تولید قدرت می‌کند؟ و بسیاری از این مسائل که کاملا قابل بحث است و بخشی از آنها مسائل علی‌ است که در روش عقلی و تجربی و با تأمل در آنها، مسائل قابل فهم و مدیریت و حتی پیش‌بینی است.
یعنی عناصر مادی که به قدرت مادی شکل می‌دهند، مثلا سرزمین، جمعیت، تسلیحات نظامی، چگونه معنا دار شده و چگونه به چیزهای دیگری غیرخودشان معنا می‌دهند؟ و چگونه هنجارهای درونی یک جامعه در منافع آن جامعه تأثیر می‌گذارند؟ و وقتی تناقضاتی پیش بیاید بین هویت و منافع، چه اقدامی چه آثاری دارد؟ برداشت‌های فرهنگی متفاوت و الگوهای رفتاری که مبتنی بر هنجاهارهای درونی‌ست، چه الگوی رفتاری ایجاد می‌کنند در عرصه بین‌الملل و در برابر خودشان چه واکنش‌هایی را بر می‌انگیزانند؟ و چگونه می‌توان مجهولات‌مان را بر پایه‌ی معولات‌مان در این عرصه تعریف کنیم و حتی بنا کنیم؟
کجا و چطور سوءتفاهم پیش می‌آید؟ کدام تعارضات خواسته و کدام ناخواسته است و در چه دیدگاهی به مسائل هنجاری و ارزشی و ایدئولوژی توجه نمی‌شود. که تحت عنوان نئو واقع‌گرایی معروف است. البته حتی در آن عرصه هم تأثیرگذار است، منتهی آنها با ایدئولوژی بد وارد می‌شوند و اسمش را می‌گذارند واقع‌گرایی. در حالی که ایدئولوژی دراند و نمی‌توانی نداشته باشند.
ادامه دارد...

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۱
غیر قابل انتشار: ۳
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۲:۴۳ - ۱۳۹۲/۰۸/۱۵
1
1
چرا ايشان را نميگذارند رئيس صدا؟
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین