جعفری احتمالا از این موضوع نگران است که مبادا واشنگتن تصور کند که ایران به دلیل تاثیر مخرب تحریم های اقتصادی تن به اینکار داده باشد.
گروه سیاسی -برنامه ریزی زمانی آخرین ضربه در یک جنگ مخفیانه، سوالاتی را در مورد نقش پروکسی ها طرح می کند
به
گزارش بولتن نیوز،به نقل از روزنامه ایندیپندت، آخرین ترور ادعایی در ایران مربوط به یک افسر ارشد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران ، درست زمانیکه ایران و امریکا به سمت مذاکرات حرکت می کنند، چه معنایی دارد؟ آیا این نوعی تلاش دقیقۀ نودی از سوی اسرائیل یا مجاهدین خلق- گروه مخالف ایرانی (MEK) برای تخریب روند مذاکرات است - و یا دستکم برای نشان دادن اینکه آنها هنوز هم در درگیری دیرینه میان حکومت تهران و دشمنان بیشمارش آنها جزو بازیکنان اصلی به شمار می آیند؟
اولین گزارش این ترور در وب سایتی ایرانی حاکی است که جسد مجتبی احمدی ، فرمانده جنگ سایبری ایران در خارج از تهران پیدا شده ، وی در اثر اصابت گلوله در ناحیۀ سر از پا در آمده است . سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با صدور بیانیه ای ترور وی را رد کرد ، اما اذعان داشت که "حادثه ناگواری " رخ داده و سپاه جزئیات این قتل را بررسی می کند.
به نظر می رسد این قتل آخرین مورد از سری قتل های زنجیره ای باشد که ، از سال 2007 آغاز شده و تاکنون پنج ایرانی مرتبط با برنامه هسته ای این کشور ، در حملات حرفه ای کشته شده اند . مردانی سوار بر موتور سیکلت های عملیاتی و با در دست داشتن اطلاعات دقیق از محل تردد قربانیان خود ، بمب هایی را که خاصیت آهن ربایی دارد به اتومبیل های قربانیان خود می چسبانند و پس از چند لحظه کار تمام است.
زمانبندی ترور احمدی مشکوک به نظر می رسد ، درست چند روز پس از آنکه رئیس جمهور ایران ، حسن روحانی، خطاب به مجمع عمومی سازمان ملل متحد سخنرانی کرد و بعد از آن با باراک اوباما ، رئیس جمهور آمریکا ، تلفنی صحبت کرد . البته اینطور نیست که همه در دوسوی این ماجرا از این اتفاق خوشنود باشند : حتی رئیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ، محمد علی جعفری ، آشکارا اعلام کرد که وی با سخنرانی روحانی در سازمان ملل موافق است ، اما " روحانی می بایست مکالمه تلفنی را به زمانی موکول می کرد که دولت آمریکا صداقت خود را نسبت به ایران نشان دهد."
جعفری احتمالا از این موضوع نگران است که مبادا واشنگتن تصور کند که ایران به دلیل تاثیر مخرب تحریم های اقتصادی تن به اینکار داده باشد.
شاید انگیزه روشن برای انجام این ترور این باشد که نشان دهند دشمنان دولت ایران توان اجرایی بالایی دارند و می توانند نه فقط افراد درگیر در برنامۀ هسته ای ایران که منحصرا متخصصان رده بالای این کشور در جنگ های مدرن را شناسایی و به قتل برسانند .
این امر به توطئۀ بسیاری از فیلم های جاسوسی شباهت دارد که در آن تنها یک دانشمند غیر قابل تعویض توسط نیروهای خوب یا بد هدف ترور قرار می گیرد . در واقع، چنین دانشمندان منحصر به فرد و توانمندی ، حتی در جایی که زندگی می کنند ، به شدت محافظت می شوند و به ندرت سوار بر اتومبیل شخصی خود اقدام به رانندگی می کنند . بسیار بعید است که این کشته شدگان ایرانی همپایۀ رابرت اوپنهایمر، مغز متفکر تلاش موفق آمریکا در ساخت بمب اتمی باشند .
چه کسی دست به این قتل ها می زند ؟ یک بررسی دقی و مبتنی بر منابع معتبر و قانع کننده ، که سال گذشته توسط شبکه خبری ان بی سی در ایالات متحده انجام شده به این نتیجه رسیده که " حملات مرگبار به دانشمندان هسته ای ایران ، توسط یک گروه مخالف جمهوری اسلامی ایران انجام می شود که منابع مالی ، آموزش های مرتبط و تسلیحات لازم خود را از سرویس مخفی اسرائیل دریافت می کند ." این تحقیق به صحبت دو نفر از مقامات ارشد دولت اوباما استناد می کند آنها تایید می کنند که سازمان مجاهدین خلق مسئول این قتل هاست اما هرگونه دخالت ایالات متحده را در این ماجرا انکار می کنند.
ریچارد انگل و رابرت ویندر در NBC از قول محمد جواد لاریجانی، مشاور ارشد معنوی علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی ایران ، نقل می کنند که وی ادعا کرده : این موساد ، سرویس اطلاعات سری اسرائیل است که اعضای سازمان مجاهدین خلق را آموزش می دهد. او همچنین ادعا کرده که موساد حتی در یک مورد از قتل ها ماکتی از منزل دانشمند هسته ای مورد نظر ساخته تا قاتلان به خوبی با جزئیات آن آشنا شوند.
اطلاعات لاریجانی تا حد زیادی از طریق بازجویی از قاتل ، که در سال 2010 در ایران بازداشت شده به دست آمده است . لاریجانی گفته که موساد از طریق سازمان مجاهدین خلق کار می کند، چرا که " اسرائیل به جامعه ما دسترسی مستقیمی ندارد . اما اعضای سازمان مجاهدین خلق هم ایرانی هستند و هم بخشی در ما جامعه زندگی می کنند، آنها ... مکان های زیادی و مناسبی در اختیار دارند ...و می توانند با مردم در تماس باشند. "
سازمان مجاهدین خلق قاطعانه هرنوع ارتباط خاص با اسرائیل را انکار می کند ، اما مفسران اسرائیلی ارتباط سازمان مجاهدین خلق با اسرائیل را تایید کرده اند .
سازمان مجاهدین خلق ، یک سازمان فرقه ای عجیب و غریب و بسیار منظم است که کار خود را به عنوان یک گروه مخالف شبه نظامی در زمان شاه سابق و با الهام از نوعی ایدئولوژی ترکیبی -مخلوط مارکسیسم و اسلام- آغاز کرد . پس از به قدرت رسیدن آیت الله خمینی در سال 1979 ، سازمان مجاهدین خلق علیه رژیم آخوندی خمینی وارد جنگی خشن و تمام عیار شد و به خاطر حمایت از صدام حسین در جنگ ایران و عراق، موفق شد تا پایگاه خود را در عراق بنا کند.
کردها در جریان شورش کردی در سال 1991 ، سازمان مجاهدین خلق را به خاطر سد کردن مسیر پیشرفتشان علیه نیروهای صدام - آنهم در لحظه ای حیاتی- مقصر اعلام کردند. پس از سقوط صدام ، سازمان مجاهدین خلق ارتباطات مرموزی با مقامات اشغالگر آمریکا و اغلب از طریق مقاطعه کاران آمریکایی برقرار کرد که پیش از این برای واشنگتن کار می کردند و به گفتۀ مقامات عراقی هنوز هم مصونیت امنیتی دارند. این ارتباطات مرموز موجب شد تا آمریکا به سادگی انکار کند که در سال 1997 وزارت امور خارجه اش با گروهی که در لیست "تروریست ها " قرار گرفته بود ( هر چند سال گذشته نام این گروه از فهرست مذکور برداشته شد ) همکاری می کرده است.
با این حال، سیمور هرش ، محقق و روزنامه نگار می گوید که ، حتی موقعی که نام این گروه به عنوان یک گروه تروریستی خارجی در فهرست مذکور ذکر شده بود ، اعضای سازمان مجاهدین خلق توسط فرماندهی مشترک عملیات ویژه در نوادا آموزش می دیدند . طی رویارویی جاری میان تهران و واشنگتن بر سر برنامه هسته ای ایران ، سازمان مجاهدین خلق همواره برای سازمان های اطلاعاتی ایالات متحده جذاب بوده زیرا این گروه هواداران پرو پا قرصی در ایران داشتند .
پس از سقوط شاه ، ایران و آمریکا همواره علیه یکدیگر پنهانی در جنگ بوده اند، هر چند شدت این جنگ بعضا کم و زیاد می شود. در طول جنگ ایران و عراق (1980-1988) ، سازمان سیا پایگاهی در بغداد داشت که عکس های نظارت ماهواره ای بر مواضع خط مقدم ایران را برای صدام تهیه می کرد.
در طول اشغال عراق توسط ایالات متحده ، دوباره این جنگ تشدید شد ( اگر چه ایران بی سر و صدا از سرنگونی دشمن قسم خوردۀ خود در بغداد استقبال می کرد ) .
در همان زمان ، ایران تمام هم و غم خود را بکار بست تا به همگان نشان دهد که در عراق پس از سقوط صدام، ایران قدرت غالب خارجی است نه امریکا!
حملات گاه و بیگاه دو طرف از سال 2003 تا 2008 به خوبی قابل درک است، اما در طول این مدت شواهد اندکی هم از همکاری بین این دو مشاهده شده است، زیرا هر دو طرف خواهان ایجاد یک دولت شیعه –کرد در عراق بودند. همانطور که امروز هم، هیچیک از این دو کشورعلاقه ای به دیدن استقرار القاعده در سرزمین های سنی نشین غرب عراق و شرق سوریه ندارند.
مشکل جنگ نیابتی ایران و آمریکا این است که هیچکدام از طرفین کنترل کاملی بر پراکسی های خود - تا حدی که طرف دیگر تصور می کند- ندارند . کار کردن پشت دستی و از طریق نیروهای نیابتی برای مصون ماندن از اتهامات و انکار کل ماجرا ،در زمان مقتضی راه حل خوبی است ، اما این پراکسی ها هم منافع خود را دارند و ممکن است، علاوه بر این، بی کفایت و فاسد هم باشند و دست به دیوانگی بزنند.
سازمان مجاهدین خلق تنها بازیکن این جهان تیره و خشن نیست. گروه هایی مانند پژاک هم وجود دارند –شاخۀ ایرانی منشعب از گروه کرد پ ک ک کردستان در ترکیه - که در کوه های قندیل جنوبی مستقراست و در داخل ایران نیز شبه نظامیان خود را دارد . در همین حال، در بلوچستان پاکستان هم ، گروه های شبه نظامی سنی که مشتاق پول و پشتیبانی سرویس های اطلاعاتی خارجی هستند نیز بسیارند.
برخی از این گروه ها ، صرفنظر از منشاء آنها ، در نهایت به عنوان تفنگچی استخدام شده اند و بعضا از چنان اتحاد تاکتیکی در میان خود برخوردارند که احتمالا به سختی به خاطر می آورند که چرا و برای چه چیزی می جنگند.
تنش زدایی میان ایران و آمریکا چگونه امکان پذیر است ؟ چشم انداز فعلی، بسیار روشن تر از چیزی است که طی ده های گذشته به چشم می خورد بویژه با توجه به این که منافع ایالات متحده و ایران در سوریه، مانند شش ماه پیش چندان هم با یکدیگر درتضاد نیست . حمله سنی ها که قبلا در سال 2011 و 2012، به نظر قریبالوقوع می رسید دستکم تا کنون که متوقف شده است. اما ایران نمی خواهد این تصور را ایجاد کند به خاطر فشار تحریم ها روی خوش نشان داده و اسرائیل هم طبعا خواهان حفظ حق وتوی خود درمورد آیندۀ هر نوع معامله میان ایران وآمریکاست .
بنابراین ، مرگ مجتبی احمدی هر انگیزه یا دلیلی که داشته باشد فرقی نمی کند، تا پایان این جنگ پنهان موجود میان ایران و دشمنانش راه درازی در پیش است.