تعامل - مهدی فتحی : برج
میلاد تهران را خیلی ها می شناسند چه آنها که دوستش دارند چه آنها که
دوستش ندارند. برج میلاد از معدود المانهای شهری تهران است که باید گفت
شروعش حاصل یک بی تدبیری شهری بوده و البته اتمامش حاصل تدبیرمدیریت شهری
وقت؛ اما با این همه نه تنها ارزش افزوده ای برای تهران نداشت که این روزها
مدیریت شهری تلاش می کند به هرتقدیری شده با انواع و اقسام برنامه ریزیهای
مرتبط و غیرمرتبط این برج را که قراربود "نماد" تهران شود و نشد را زنده و
پویا نگه دارد.
برج
میلاد که قرار بود یک برج مخابراتی باشد در روزگاری متولد شد که اساساً
کارکرد بر جهایی از این دست به عنوان عوامل مخابراتی به پایان رسیده بود؛
از سوی دیگر طرح کلّی این برج به گونه ای بود که بدنه آن هیچ کارکرد اقامتی
یا مسکونی و اداری_نظیر برجهای بلندمرتبه دنیا_ نداشت و صرفا یک سازه بلند
بتونی نازیبا بود که تا ارتفاع حدود 250 متری بدون هیچ کاربردی بالا می
رفت. اما طراحان آن بدون توجه به هزینه گزافی که که باید صرف ساخت این برج
می شد صرفا با دلخوشی داشتن یک "ترین" در تهران، ساخت آن را کلید زدند و
همین شد که برج میلاد پس از شروع ساختش و در روزگاری که امواج مخابراتی و
تلویزیونی نه از فراز برجها که از میان شاخکهای ماهواره ها ارسال می شدند؛
با از دست دادن کارکرد اصلی خود و نیز نبود انگیزه جدی در مدیران وقت
تهران ، نیمه کاره رها شد و چونان میخی نخراشیده به چهره تهران چنگ می
انداخت.
اگر
چه همت قالیباف درسالهای میانی مدیریتش بر تهران باعث شد این پروژه همچون
پروژه های بسیار دیگر شهرداری تهران به اتمام برسد و دراختیار شهروندان
قرارگیرد اما برج میلادی که حالا تکمیل شده بود و تلاش می کرد به ضرب و
زور تبلیغات و گردن فرازی، جای نمادهای دیگر شهر تهران را بگیرد نه تنها
موفق به این کارنشد بلکه اندک اندک به برجی که چندان هم محبوب قلوب نیست
تبدیل شد.
اینها
فقط شاهدی بر این مدعاست که عدم مطالعه در ایجاد یک پروژه با کارکرد
نامتعادل حتی با تلاش مدیران ومهندسان بعدی برای اتمام و بهره برداری نمی
تواند "اصل" پروژه را از گزند انحراف و کژّی برهاند.
برج
میلاد تهران مصداق کامل چنین پروژه ای است که روی دست تهران ماند و اگرچه
با تلاش قابل تقدیر شهرداری تهران تکمیل و به چرخه خدمات رسانی شهری تهران
افزوده شد اما هیچ گاه چیزی نشد که گمانمی رفت؛ حتی امروز هم که تلاش می
شود به مدد برگزاری برنامه های فرهنگی و تفریحی در برج و برگزاری مصاحبه
های تلویزیونی و رادیویی یا برپایی نجمعات مذهبی در سراهای مختلف آن و حتی
کشاندن مردم برای دیدن دلفین ها و جانوران دیگر، این برج را جهانی کرد
باید گفت برج میلاد چنین ظرفیتی ندارد.
مجموع
این فعالیتها باعث شده است تا برج میلاد به یک فرهنگسرای کمی مدرن تبدیل
شود، اما درنحوه اداره این برج- فرهنگسرا نیز آنچنان که باید خلاقیت و
سلیقه به خرج نمی رود تا "بهره برداری" آن را قابل قبول سازد به گونه ای که
این روزها شاهدیم در بهره برداری از برج میلاد حاشیه بر متن غلبه یافته
است.
به
همین دلایل میلاد برجی می شود مانده روی دست تهران و مدیریت شهری آن، برجی
که دوستش نداریم اما مجبوریم تحملش کنیم. کاش پیشینان ما وقتی که می
خواستند این برج را طراحی کنند به این فکر می کردند که پسینیانشان هم آیا
مایل به داشتن آن هستند یا خیر؟