این سوالی آشنا برای همه کسانی است که با تاریخ معاصر ایران آشنا
هستند . شاید مهمترین باری که این سوال در صد سال اخیر درذهن ایرانیان شکل
پیدا کرد آنگاه بود که پای یک ایرانی به فرنگ باز شد وآنهمه نظم و امکانات و
بهداشت و قانونمندی و تکنولوژی و ... را دید . اگرچه در آن زمان حاصل آن
سوال چیزی نبود جز سرخوردگی و بعدها شیفتگی بی چون وچرا به فرهنگ غرب و
وازدگی از خود ! اما اینک امیدواریم پاسخ ما با این سوال چیزی جز این باشد .
سالهاست رهبر معظم انقلاب بطور جدی در خصوص موضوع «تهاجم فرهنگی»
هشدار می دهند . «تهاجم فرهنگی» پدیده ای خاص انقلاب اسلامی نیست و در واقع
از نگاه کارشناسان علوم سیاسی ، می توان آن را هم راستای پدیده مهم «جهانی
سازی» در کنار مفهوم «جهانی شدن» تلقی کرد . به اعتقاد کارشناسان «جهانی
سازی» تعبیر درست تر «جهانی شدن» است و معنای ساده آن تلاش مجدانه غرب (
بهتر بگوییم آمریکا ) برای تسلط همه جانبه ، بخصوص سلطه فرهنگی بر جهان
است و در این راه رسانه اصلی ترین وکارآمدترین ابزار محسوب می شود.
سوال ما در راستای همین مقدمه ، بطور شفاف تر اینست که چگونه شبکه
«بی بی سی فارسی» در همان ماه های اول موجودیت خود می تواند نقشی اساسی در
هدایت وکنترل حوادث پس از انتخابات 88 ایفا نماید اما رسانه ملی ما نمی
تواند ؟ چطور شبکه «من و تو» با یک مستند در خصوص رضا شاه نگاه یک نسل به
پهلوی اول را به چالش می کشد اما یکسال پخش هفتگی سریال کلاه پهلوی از طریق
رسانه ملی کوچکترین تاثیری بر اندیشه ، افکار و باور جامعه برجای نمی
گذارد ؟ چگونه ممکن است «فارسی وان» با سریال ویکتوریا به ناگهان پدیده
منفور خیانت به همسر را در جامعه گسترش دهد اما رسانه ملی نمی تواند با
خانه وخانواده و... سیر نمودار طلاق را در جامعه نزولی سازد ؟ چه اتفاقی در
جامعه رسانه ای ما می افتد که مدیران رسانه ملی ما پشت سر هم به تقلید از
برنامه های شبکه «من و تو» همچون «بفرمایید شام» و «شعر یادت نره» و «چرا
که نه؟» و.... روی می آورند اما هزاران ساعت برنامه های رسانه ملی کوچکترین
بازخوردی در میان برنامه سازان شبکه های خودمان و مخاطبینی که ذائقه شان
تغییر کرده ندارد ؟ ....
اینها سوالات مهمی است که باید با هم در باره آن بیاندیشیم و تا دیر
نشده علت آن را پیدا کنیم . متاسفانه ، خواسته یا ناخواسته نوک پیکان این
سوالات و اساسا مباحث مرتبط با فرهنگ بیش از همه به سوی رسانه ملی متمرکز
است زیرا در شرایطی که مطابق قانون فعالیت شبکه های خصوصی رادیو تلویزیونی
ممنوع و این فعالیت تنها در انحصار صدا وسیما قرار دارد ناگزیر خوب یا بد ،
تمام مسئولیت نیز متوجه همین سازمان می شود آن هم در شرایطی که عملا عرصه
مقابله با تهدیدات رسانه ای متوجه همین صدا وسیما است وتوفیق یا عدم توفیق
آن بی شک تبعات گسترده ای در حال و آینده جامعه ما خواهد داشت . آنچه به
عنوان چند مثال ساده ذکر کردیم مصادیقی ابتدایی ودم دستی در خصوص بازنمایی
سپهر رسانه ای موجود در جامعه ما بود که می تواند نگران کننده باشد واگر چه
بی شک خود حاصل علل متعددی است و از اینرو باید کاملا چند بعدی مورد بررسی
قرار گیرد اما به نظر اینجانب برخی از مهمترین عوامل پیدایی این وضعیت
خطرناک را که در نهایت باعث تغییر در عرف ، باور و اعتقادات مردم و نیز سبک
زندگی سیاسی- اجتماعی جامعه می شود می توان در موارد زیر جستجو کرد :
1- رکود رسانه ای حاصل از انحصار
متاسفانه صدا وسیما بی هیچ رقیبی و مطابق تلقی شخصی خود از جامعه مخاطب ،
به تولید برنامه هایی می پردازد که در آن سه عنصر اساسی میل ، نیاز و مصلحت
مخاطب به درستی و مطابق معیارهای علمی تعریف نشده اند . رقابت در اکثر
موارد باعث پویایی می شود حال آنکه در شرایط فعلی انحصار مطلق رسانه ای صدا
وسیما در حوزه رادیو و تلویزیون باعث سنگینی و ناتوانی چرخ های این دستگاه
فرهنگی در مسیر حرکت شده است . بی شک در این زمان بیش از هر زمان دیگری
لزوم حضور شبکه های خصوصی تلویزیونی مطابق با الگوی فرهنگی کشور احساس می
شود .
2- مدیریت غیر کارآمد فرهنگی
فرهنگ عرصه ای بسیار حساس و مهم است که نمی توان با نگاهی غیر کارشناسانه
به آن نگریست . اکنون جایگاه کاملا علمی رسانه و ظرائف موجود در موضوع
فرهنگ آنچنان به هم پیوند خورده اند که ایجاب می کند تا در چینش مدیران
رسانه ها بخصوص صدا وسیما بازنگری جدی صورت پذیرد و از وجود افراد متخصص و
تحصیل کرده در حوزه رسانه و کاملا آشنا با مباحث فرهنگی در این سمت ها
استفاده شود . متاسفانه علی رغم وجود فارغ التحصیلان متخصص دانشگاهی در
حوزه رسانه وارتباطات ، همچنان از افراد منتسب به جریانات سیاسی در مدیریت
های فرهنگی و رسانه ای استفاده می شود که البته آنهم هر بار با تغییر
رویکرد سیاسی دولت ها دستخوش تغییر می شود .
3- عدم طراحی فرهنگ جامعه ورویکرد های متناقض فرهنگی
اگر از تعارف بگذریم هنوز افق فرهنگی جامعه ما بطور دقیق وکاربردی تعریف
وترسیم نشده است . این حقیقتی تلخ است اما پذیرش آن در همین زمان هم از ضرر
های بسیار در آینده جلوگیری می کند . تلخ تر اینکه موضوع فرهنگ و سبک
زندگی نه تنها همواره از تاکیدات رهبر معظم انقلاب در سخنرانی های مختلف
ایشان بوده بلکه در آموزه های دینی و مولفه های فرهنگی کهن ما نیز بسیار به
آن توجه شده لیکن هیچگاه این کلید واژگان به گونه ای مدون در قالب افقی
فرهنگی و طرحی جامع فراروی دستگاه های فرهنگی و رسانه ای ترسیم و تدوین
نشده است . این باعث شده تا دستگاه های مختلف فرهنگی هریک به سلیقه خود
رفتاری را پیش گیرند که اکثرا متناقض همدیگر نیز جلوه می کند . شاید نگاهی
بر تفاوت دیدگاه های دو دستگاه مهم فرهنگی کشور یعنی صدا وسیما و ارشاد
اسلامی در حوزه فیلم و موسیقی وی ا پوشش و رفتار بتواند نشان از این
چندگانگی باشد .
4- عدم آشنایی با شیوه ها و تکنیک های جدید
مجددا یادآوری می کنیم که امروزه رسانه یک علم است و لذا تولیدات رسانه ای
نیز باید متکی بر علم باشد . از اینرو نمی توان انتظار داشت توسط افراد غیر
متخصص و آموزش ندیده و نا آشنا با تکنیک های جدید برنامه سازی ، برنامه ها
و تولیداتی موفق و اثر گذار ساخته شودکه بتواند در عرصه رقابت با تولیدات
شبکه های موفق ماهواره ای یا قطب سینمای جهان ، هالیوود ، حرفی برای گفتن
داشته باشد . رشد تکنولوژی در عرصه تولیدات رسانه ای و نیز دسترسی وسیع
مخاطبین به این تولیدات باعث افزایش سطح توقع مخاطبین شده و لذا بدون
آشنایی با این علوم و فنون نمی توان در این عرصه موفق بود . اینگونه است که
نا خواسته مجبور به تقلید وکپی برداری از برنامه های ماهواره ای می شویم
که به شکل جاری بسیار خفیف و ناپسند است .
5- عدم باور قلبی به اهمیت اهداف
این ادعایی بزرگ است و حتی ممکن است خوانندگان محترم اینجانب را متهم به
قیاس به نفس کنند و یا به راحتی آن را نپذیرند اما سالها تجربه و حضور بنده
در حوزه های مختلف مرتبط ، این نتیجه را در باور بنده هک نموده که دشمنان
ما در دشمنی بسیار ثابت قدم تر از دوستان ما در دوستی هستند ! از صمیم قلب
امیدوارم این باور من غلط باشد اما آنچه می بینم تایید همین نکته است . لذا
حضور در این صحنه نیازمند بهره گیری از تمام ظرفیت هنری کشور وبخصوص
همراهی جدی و عینی هنرمندان متخصصی است که متاسفانه بسیاری از آنها نیز
سالها تنها به دلیل یک سری تفاوت سلیقه ها با بی مهری وکم لطفی مواجه شده
اند و یا حذف گشته اند .
6- ناکارآمدی ساختار اجرایی فرهنگ
همانطور که گفتیم لازم است طرح جامع فرهنگی کشور تدوین وافق فرهنگی جامعه
به دقت ترسیم شود و مسئولیت و رویکرد دستگاه های مرتبط نیز به روشنی تعیین
گردد . متاسفانه در شرایط حاضر کمترین سطح هماهنگی در دستگاه های فرهنگی
کشور از قبیل صدا وسیما ، ارشاد اسلامی ، دانشگاه وحوزه ، تبلیغات اسلامی
و..... دیده می شود که در اکثر موارد نه تنها از هم افزایی برخوردار نیستند
بلکه باعث تضعیف عملکرد یکدیگر شده وجامعه را با چندگانگی فرهنگی مواجه می
سازند که خود حکایت از ناکارآمدی ساختار اجرایی فرهنگ در جامعه دارد .
7- صرف هزینه های مناسب و متناسب در حوزه آثار فرهنگی
با یک حساب سرانگشتی می بینیم که متاسفانه کل بودجه سالانه تولید در صدا
وسیما وسینمای کشور در اکثر موارد از بودجه تولید یک فیلم سینمایی در
هالیوود کمتر است . ما که در هزینه کردن توانایی بالایی داریم ! و بطور
مثال کل هزینه همایش های یک سال فلان کشور اروپایی در اغلب موارد از یک
همایش کشوری ما کمتر است ! پس چه می شود که در حوزه تولیدات رسانه ای
اینگونه مشت ها را بسته ایم واجازه نمی دهیم تا هزینه های مناسب ومتناسب در
این بخش ها صورت پذیرد . در این حوزه بخصوص می توان از توان بخش خصوصی
بهره برد .
اینها که گفتیم تنها بیان بخشی از وضعیت موجود بود که عملا باعث می
شود دستگاه فرهنگی کشور در مواجهه با فرهنگ نا مانوس بیگانه آسیب پذیر باشد
و به تدریج جامعه را از مولفه های هویتی خود دور سازد . هویت عنصر مهمی
برای هر جامعه است که دقیقا در همین بزنگاه ها شکل گرفته و یا به چالش
کشیده می شود و در این فرآیند نقش وجایگاه رسانه از همه بیشتر است . اینها
شاید پاسخ کاملی به سوال ابتدایی ما نباشد اما همینقدر می تواند کافی باشد
تا بدور از سر خوردگی یا شیفتگی نسبت به رسانه های غربی به خود بیاییم و
آستین همت بالا بزنیم و به فکر چاره ای باشیم .
والسلام
*کارشناس رسانه وکارشناس ارشد علوم سیاسی