غمگین بودن کار مردها نیست، اریک ویور این را می دانست. وقتی افسردگی این گروهبان پلیس را در خود فرو می برد یک شکل دیگر به خود می گرفت: خشم. برای اینکه او تا حد دیوانگی خشمگین شود بسیار مردانه تر و آسانتر بود.
مجله موفقیت: غمگین بودن کار مردها نیست، اریک ویور این را می دانست. وقتی افسردگی این گروهبان پلیس را در خود فرو می برد یک شکل دیگر به خود می گرفت: خشم. برای اینکه او تا حد دیوانگی خشمگین شود بسیار مردانه تر و آسانتر بود.
اریک، پدر سه فرزند، که در آن زمان در دهه 30 عمر خود بود در حالتی تقریبا تغییرناپذیر از خشم می سوخت. او می گوید: «یک دقیقه خوب بودم و دقیقه بعد سر بچه های مفریاد می کشیدم و به دیوار مشت می کوبیدم. بچه هایم می پرسیدند بابا چرا اینقدر عصبانی هستی؟ شاید این حرف را هزار بار شنیده باشم.»
سال ها بود که ویور خودش هم نمی دانست مشکلش چیست: «فکر می کردم دیوانه هستم!» احتمال اینکه افسردگی داشته باشد هیچ وقت به ذهنش نمی رسید تا اینکه ماسک خشمش شروع به فرو ریختن کرد و او را در ناامیدی مطلق فرو برد. عاقبت یک شب این حقیقت دردناک را به همسرش اعتراف کرد و اشک هایش سرازیر شد: «من هر روز به خودکشی فکر می کردم.»
اینکه ویور نمی دانست چه چیزی باعث ناراحتی او می شود غیرمعمول نبود. تقریبا یک سوم بیش از 18 میلیون آمریکایی که در هر سال از افسردگی رنج می برند، مرد هستند. با اینحال کارشناسان می گویند مردان در اغلب موارد قادر به تشخیص علائم و پیگری درمان لازم برای آن نیستند. دکتر توماس اینسل، رییس موسسه ملی سلامت روان (NIMH) می گوید: «کمک خواستن برای مردان آسان نیست. این ژنی است که باید روی کروموزوم Y باشد.» این موسسه در سال 2003 در تلاش برای اصلاح این نقطه کور مردانه فعالیت هایی آموزشی را آغاز کرد که در آن مردان حقیقی به صحبت در مورد تجربیات خود در رابطه با افسردگی می پرداختند. داستان های آنها تفاوت های شگرفی با آنچه در مورد زنان روی می دهد داشت.
کارشناسان سال ها تصور می کردند جنسیت، تفاوت بزرگی در میزان افسردگی افراد ایجاد می کند. مطالعاتی که در کشورهای مختلف انجام شده بود همواره همان آمار تکاندهنده را نشان می داد: «زنان تقریبا دو برابر مردان از افسردگی رنج می برند. این یافته یکی از اساسی ترین حقایق روان درمانی مدرن به شمار می رفت. با اینحال منتقدینی که نگران این آمار نادرست هستنداخیرا این نکته را زیر سوال برده اند. آنها این پرسش بدعت آمیز را مطرح کرده اند که آیا مردان نیز به اندازه زنان از افسردگی رنج می برند؟»
دکتر ویلیام پولاک، روانشناس پیشرو مبارزه با این تبعیض جنسیتی در مورد افسردگی است. او استدلال می کند که میزان افسردگی مردان می تواند تقریبا برابر با زنان باشد. او می گوید: «فقط به میزان خودکشی در مردان توجه کنید؛ درصد خودکشی در مردان چهار برابر از زنان بیشتر است، و این میزان آنقدر زیاد هست که نتوان گفت مردان کمتر از زنان به افسردگی دچار هستند.»
پولاک و دیگران مدعی اند که افسردگی مردان معمولا تشخیص داده نمی شود چرا که برخلاف افسردگی در زنان، علایم آن با آنچه در کتاب ها نوشته شده متفاوت است، حداقل در مراحل اولیه، یعنی زمانی که مداخله درمانی آسانتر است. افسردگی در مراحل پیشرفته در زنان و مردان بسیار شبیه هم است اما در مرحله بیش از در هم شکستن احساسی فرد، این احساس ناامیدی عمیق و در حال پیشرفت اغلب به شیوه هایی بسیار متفاوت نشان دادته می شود.
دکتر سام کوشران، روانشناس دانشگاه ایووا می گوید: «مردان خودبه خود شروع به صحبت از احساس ناراحتی یا افسردگی خود نمی کنند بلکه در عوض از مشکلات کاری یا عملکرد خودشان در رابطه با کار شکایت می کنند.»
مردان به جای گریه و زاری بیشتر به عصبانیت و تندخویی روی می آورند، حالاتی که در آزمون های کلاسیک تشخیص افسردگی گنجانده نشده است. پولاک می گوید: «ناراحتی و درماندگی مردان پشت ماسکی از خشم و عصبانیت پنهان می ماند. متاسفانه در اغلب موارد نه پزشکان و نه خود مردان این حالات را علامت خطر در نظر نمی گیرند.»
مردان معمولا دست به رفتارهایی می زنند تا از رویارویی با احساسات ناراحت کننده خود اجتناب کنند. اگر مردی احساس ناراحتی کند در خانه یا محل کار دعوا راه می اندازد، از خانواده و دوستان خودداری می کند و یا خود را بیش از حد به کار یا سرگرمی هایش مشغول می کند. مردان به طور خاص به سمت الکل یا مواد مخدر کشیده می شوند.
به گفته پولاک: «بسیاری از مردان برای فرار از افسردگی به اعتیاد پناه می برند.» میزان اعتیاد مردان به مواد دو تا چهار برابر زنان است (در آمریکا)، و پولاک می گوید اگر این به عنوان نشانه افسردگی در نظر گرفته شود تفاوت جنسیتی در میزان افسردگی بسیار کمتر دیده می شود و اینک این چیزی است که برخی از محققان با حذف الکل از این معادله به آن دست یافته اند. آنها در مطالعاتی که در دو جامعه که مصرف الکل در آنها ممنوع و یا بسیار اندک بود صورت دادند دریافتند که میزان افسردگی زنان و مردان با هم برابر است.
اما همه شواهد بحث پولاک را تایید نمی کند. بیشتر کارشناسان متقاعد شده اند که میزان افسردگی بالاتر زنان تنها یک تصور باطل آماری نیست، بلکه نشاندهنده تفاوتی حقیقی بین دو جنسیت است. برخی معتقدند حتی با کنترل تمامی ابعاد مختلف نمود افسردگی باز هم میزان آن در زنان بیشتر از مردان است.
شری والتون، پس از تولد اولین دخترش افسردگی شدیدی را تجربه کرد. او می گوید: «کار همیشگی ام این بود که زیر دوش بایستم و گریه کنم، به این خاطر که این احساسات و ترسی تحمل ناپذیر با من بود و نمی دانستم با آن چکار باید بکنم.» و بعد از رسیدن به دهه پنجم زندگی و به دوره پیش از یائسگی این علایم در او شدت یافت. شری برای بازگشت به نشاط و شادابی خود مجبور به آغاز درمان و استفاده از داروهای ضد افسردگی شد. مشاهیری مثل ماری اسموند و بروک شیلدز نیز با افسردگی پس از زایمان درگیر بوده اند.
مردان این بالا و پایین شدن های شدید هورمونی را تجربه نمی کنند. در مردان در حدود سن 30 سالگی سطح هورمون تستوسترون به آهستگی و در دوره زمانی طولانی رو به کاهش می گذارد و اینکه آیا این تغییرات در حالا روانی آنها تاثیر می گذارد یا نه مشخص نیست. مطالعات در این زمینه نتایج متناقضی دربر داشته است.
با اینحال هورمون های جنسی تنها عوامل موثر بر حالات روحی افراد نیستند. هورمون هایی که واکنش ما نسبت به استرس را کنترل می کنند نیز در این رابطه نقش دارند، و مجددا شواهدی وجود دارد که نشان می دهد این هورمون ها در مردان و زنان به گونه ای متفاوت عمل می کنند.
دکتر رابرت روبین، روانپزشک چگونگی واکنش مردان و زنان افسرده نسبت به یک داروی محرک هورمون های استرس را مورد بررسی قرار داد. زنان افسرده در مقایسه با مردان حساسیت بیشتری نسبت به مواد شیمیایی استرس نشان می دادند. در حالت عادی مردان جوان دارای واکنش بیشتری نسبت به استرس بودند، اما مردان افسرده حداقل واکنش را داشتند. اگرچه این یافته ها باید توسط بررسی های دیگر نیز تایید شود، اما به اعتقاد دکتر روبین می تواند به توضیح علت میزان وقوع بیشتر افسردگی در زنان کمک کند: برخی از زنان ممکن است زمینه واکنش شدیدتر نسبت به استرس را داشته باشند که باعث می شود کنار زدن مشکلات و بحران های زندگی برای آنها دشوارتر باشد.
عامل مهم دیگر DNA به ارث رسیده به شماست. افسردگی اغلب در خانواده ها ادامه پیدا می کند، مثل ناراحتی های دیگر از جمله اختلالات اضطرابی (که بیشتر در زنان شایع است) و اعتیاد به الکل (که مردان را بیش از زنان درگیر می کند). محققان برای درک این تاثیرات ژنتیکی به مطالعه بر روی دوقلوهای خانواده هایی پرداختند که سابقه افسردگی در آنها وجود داشت. این مطالعات نشان داد که ژن ها نه فقط در رابطه با احتمال بروز افسردگی در فرد نقش دارند بلکه بر بستگی این احتمال به جنسیت فرد نیز تاثیر گذارند.
برجسته ترین شواهد از مطالعه ای بر روی 2662 دوقلوی همسان و غیرهمسان به دست آمد که توسط دکتر لورا بیروت، روان پزشک دانشگاه واشنگتن واقع در سنت لویس انجام گرفت. او دریافت که زنان دوقلویی که خویشاوندان آنها دچار افسردگی بودند. بیش از مردان دوقلو به این اختلال دچار می شدند. طبق تحلیل دکتر بیروت ژن ها در افسردگی زنان دوقلو 36 تا 44 درصد و در مردان دوقلوه 24 درصد یا کمتر نقش داشته اند. تجربیات زندگی فردی نیز در میزان آسیب پذیری هر دو جنس نقش بسزایی داشته است. دکتر بیروت اینگونه نتیجه گیری می کند که نقش محیط در افسردگی مردان بیش از زنان است. اما علت این امر هنوز ناشناخته است.
دیگر محققان احتمال می دهند که تمامی ژن های موثر بر افسردگی زنان و مردان یکسان نیستند. دکتر کنت کندلر، روان پزشک دانشگاه ویرجینیا می گوید که اگرچه تشابه بسیاری در این زمینه وجود دارد اما «ژن هایی وجود دارند که به نظر می رسد به طور خاص فقط در زنان یا مردان فعالیت می کنند.»
هم اکنون تعدادی از محققان در پی کشف این ژن ها هستند. بدون در نظر گرفتن اینکه ظاهرا مردان بیش از آنچه آمار نشان می دهد دچار افسردگی هستند، شکی نیست که در هرحال مردان بسیاری از این عارضه رنج می برندو کارشناسان موافقند که مردان نیز مانندزنان هر چه دیرتر برای درمان افسردگی خود اقدام کنند تاثیر منفی آن بر زندگی شان بیشتر خواهد بود.