کد خبر: ۱۵۴۷۱۰
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار:

زنی كه براي شوهرش به خواستگاري مي‌رود

ساخته شدن اين فيلم را به عموم سينماييان جهان تسليت عرض مي‌نماييم.
بولتن نیوز به نقل از باشگاه خبرنگاران: يك رجل سياسي به نام "صدرا پيرزاد"(آتيلا پسياني) با هزار و يك نقشه، جواني به نام "كيانوش" (اميررضا دلاوري) كه جزو اعوان و انصار خودش بوده و اكنون به زندان افتاده را به طور عمدي تبديل به دشمني سرسخت براي خودش مي كند.
"پيرزاد" مي خواهد به مجلس شورا برود و براي رأي آوردن احتياج به مظلوم نمايي دارد و روي همين حساب است كه "كيانوش" را تحريك مي كند تا به او و اطرافيانش صدماتي وارد كند«به اين كار در اصطلاح جنگ رواني مي گويند:خودزني».
"پيرزاد" خودش "كيانوش" را از زندان آزاد مي كند و اين جوان كه تقريبا چيزي براي از دست دادن ندارد...
(گوي گريبان) يعني چه؟ در لغت نامه هاي فارسي به عنوان معناي واژه (دكمه) نوشته شده (گوي گريبان)، در حالي كه گوي گريبان بيشتر به معني كردن احتياج دارد تا خود واژه دكمه! البته نويسنده لغت نامه چاره اي جز اين طريق ندارد اما سازنده يك اثر هنري چطور؟ قضيه فيلم "خودزني" هم دقيقا همين است. اين فيلم خواسته يك حرف ساده كليشه اي كه هر رهگذري مي داند را براي ما معني كند اما حالا لازم است خود اين فيلم را با كلي دردسر معنا كنيم تا برسيم به همان حرف ساده و كليشه اي كه هر رهگذري مي داند. تازه اين حرف را هم با اين دوز بالا نمي توان قبول كرد.
"خودزني" مي خواهد بگويد رجال سياسي همه دروغگو،‌ متقلب، متظاهر، متشرع نما،‌ مظلوم نما، منفعت طلب،‌ عوام فريب و حتي در صورت لزوم مردم كش هستند و هر چيز كه بگويند حتما دروغ است حتي اگر گفتند ماست سفيد است!
اما چقدر از اين تلقي نسبت به سياست حقيقي است و چه ميزان آن پارانويا و توهم توطئه؟ سياست پدر و مادر ندارد اما اگر راستش را بخواهيد خيلي چيزهاي ديگر هم همين طورند حتي همين سينما كه خودمان شيفته گونه و جنون آميز به آن دل بسته ايم و خيلي چيزهاي دوست داشتني ديگر... و تا اين حد بدبين بودن به چيزي را فقط همان پارانويا مي توان ناميد كه حسي بيشتر از حد عوامانه و به دور از قوه تحليلگري است حالا اين حرف بيش از حد عوامانه كه هر رهگذري آن را مي داند و البته خيلي از رهگذرها به اين شوري هم قبولش ندارند، همين حرف بيش از حد عوامانه را در صد لايه پيچ واپيچ تاب مي دهند تا ما كه آن را نمي دانستيم آن را بدانيم!
"خودزني" اداي اكسپرسيونيسم را هم در مي آورد ولي سازنده آن حتي يك ذره- دريغ از يك ذره- اكسپرسيونيسم را بلد نيست. آدم بده فيلم (صدرا پيرزاد) بيشتر به ارباب هاي خبيث در فيلم هاي هندي 20،30 سال پيش شبيه است و وردست هاي او هم آگاهانه يا ناخودآگاه، به شدت شبيه وردست هاي همان اربابان خبيث در سينماي باليوود در آمده اند،‌ فقط تنها فرق قضيه اين است كه روايت خطي اين فيلم را طوري غلط غلوط انجام داده اند كه همان خاصيت قصه گويي عوام پسندانه در سينماي هند را هم از دست بدهند و لابد قرار است اين فيلم توسط غلط غلوط بودن بتواند ژست روشنفكري بگيرد. مدتهاست كه سينما ما (مثل سينماي خيلي از كشورهاي ديگر دنيا) درگير افرادي شده كه مي خواهند آثار كم مايه خود را به توجيهات روشنفكري وصله كنند تا اعتباري كسب شود اما اين يكي(منظورم "خودزني" است) به قدري ابلهانه بود كه حتي صبورترين آدمها را مي توانست عصباني كند و به اعتراض وا دارد.
ابلهانه ترين حرف و عوامانه ترين سخن كه هر رهگذري آن را مي داند و احتمالا قبول هم ندارد (وگرنه رأي نمي داد و اجازه مي داد بالادستي ها هر كه را خواستند بگمارند)، همان ابلهانه ترين حرف قرار است كه ناشي گري در روايت فيلمنامه را توجيه روشنفكرانه اي براي خودش قرار دهد و واقعا عجيب است كه چه چيزي مي خواهد توجيه چه چيزي باشد!
داستان همراه "كيانوش" و از بوده او در زندان شروع مي شود اما براي توضيح كامل وضعيت و فضا-كه هيچ وقت هم كامل نشد- مرتب فلاش بك و فلاش فوروارد زده مي شد طوري كه از اواسط فيلم ديگر سخت بود بفهميم صحنه يا سكانسي كه در حال تماشايش هستيم مربوط به زمان گذشته است يا زمان حال و يا آينده؟
سكانس ها قوام نيافته تمام مي شدند طوري كه انگار دچار سوتي پخش شده ايم و پرشي ايجاد شده، همه چيز به طور مصنوعي و به شدت چيده شده اي به هم مربوط مي شد و چرخش هاي فيلمنامه به قدري زننده بود كه مغز آدم سوت مي كشيد(مثلا آن مشتري ساده و ابله، كتاب هاي قديمي كه ناگهان تبديل به انساني سفاك و وحشتناك مي شود)، در ضمن اصلا معلوم نيست چه معنا دارد زني كه عاشقانه به مردي علاقمند است حاضر باشد براي او به خواستگاري زن ديگري برود؟ يا حتي در همين حد كه يك زن امروزي هوو را بپذيرد هم هيچ كس با منطق فيلم موافق نيست و نمي توان مقابل چشم مخاطب ايراني به اين راحتي ها سر هيولاي خيانت كلاه شرعي گذاشت. اين فراز از داستان به هيچ وجه جنبه استعاري و تمثيلي هم ندارد- مگر اينكه بخواهند با سفسطه برايش جور كنند- و صرفا مي توان چنين چيزي را برآمده از فرهنگ ديگري دانست كه در قلب و ذهن نويسنده و كارگردان فيلم نفوذ كرده و نگاه او را به زن و جهان و سياست و... تحت تأثير قرار داده است.
ساخته شدن اين فيلم را به عموم سينماييان جهان تسليت عرض مي نماييم./ي2

يادداشت از ميلاد جليل زاده.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۱
غیر قابل انتشار: ۳
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۰۸:۰۹ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۲
1
3
این تحلیل جالب انگیز را به عموم بولتن خوانان تسلیت عرض می نمایم!!!!!
اخر تحلیل بود!!!
ناشناس
|
TURKEY
|
۲۲:۴۹ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۲
1
3
یعنی صدرحمت به فیلمای کمدی درپیت زیرشونه تخم مرغی با این سینمای روشن فکری شون !
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین