چند سالي مي شود كه سريال هاي تلويزيوني به شبكه هاي خانگي اساس كشي كرده اند تا با سوژه هايي جذاب تر، گير و دار كمتر و سودي بيشتر بينندگان را با خود همراه سازند.
چند سالي مي شود كه سريال هاي تلويزيوني
به شبكه هاي خانگي اساس كشي كرده اند تا با سوژه هايي جذاب تر، گير و دار
كمتر و سودي بيشتر بينندگان را با خود همراه سازند. شايد اگر فلاشبكي كوتاه
بزنيم، به سريال اجنبي"لاست" يا همان "گشمشدگان" برسيم كه در مدتي كوتاه
غيرمجازش تمام كشورمان را در برگرفت و جرقه اي شد براي تفكر ساخت اينگونه
سريالها در داخل. اما باز هم محصولي وارداتي و سردرگمي از آن.همه
چيز از تيم "محمدحسين لطيفي" و قلم "حامد عنقا" آغاز شد. "قلب يخي"،
سريالي كه به گفته بسياري، جذاب و به گفته بسياري ديگر كپي محض از يك كار
غيربومي و بيگانه بود.
جذابيت هايي
همچون شخصيت هاي چندگانه، بازيگران چهره و داستاني نسبتا پيچيده از عمده
دلايلي بود كه باعث شد فصل اول از سريال "قلب يخي" در ذهن بينندگان خود جاي
باز كند و آنها را در انتظار فصل دوم اين سريال نگه دارد. اما گويا اين
انتظار آنقدرها هم مسئولين و دست اندركاران را تشويق به پيشروي نمي كند،
چرا كه فصل دوم سريال به دلايلي همچون مميزي هاي پي در پي سوژه و اختلاف
هاي تيم نويسندگي، نيمه كاره رها شده و به عذرخواهي عوامل و قول ساخت
قسمتهاي انتهايي در آينده مي انجامد، قولي كه هيچ گاه عملي نمي شود.
در
ميانه ساخت فصل اول "قلب يخي"، "مهران مديري" كه از تلويزيون دلگير شده
است قهوه تلخش را در شبكه خانگي به بينندگانش تعارف مي كند، سريالي كه با
خواهش هاي متعدد "مهران مديري" مبني بر خريد اورجينال سريال و كپي نگرفتن
از آن، مردم را به سمت سوپرماركت ها و فروشگاه هاي صوتي و تصويري هدايت مي
كند،اما گويا شيطنت هاي اين چهره سرشناس نيز نمي تواند در طول صدها قسمت،
تلخي ناب يك قهوه قجري را نگه دارد و روز به روز آن را به سمت آبكي شدن
هدايت مي كند، تا آنجا كه باز هم عوامل پروژه مجبور به عذرخواهي جهت ادامه
نيافتن ساخت سريال مي شوند.
اما "بيژن بيرنگ" محتاط تر از دو كارگردان ديگر عمل كرده و دست به ساخت سوژهي اي ميزند كه پيش از اين در آن سوي مرزها جواب داده است.
"شام
ايراني" نام مسابقه اي است كه قرار بر آن بود تا در آن چهار چهره سرشناس
زندگي واقعي خود را برابر چشمان بينندگانش به نمايش بگذارند، اما خيلي زود
اين واقعيت رنگ و بوي بازي به خود مي گيرد و بينندگان خود را در دنيايي پر
از رنگ و زيبايي اما بدور از صداقت ميابند. مستند نبودن برنامه، كپي بودن
سوژه و جايگزيني مردم عادي با چهره هاي سرشناس باعث مي شود مخاطبين با
برنامه همذات پنداري نكرده و "شام ايراني" نتواند با سفره هاي ساده ايراني
همراه شود.
در همين گير و دار
"مهران مديري" و "سامان مقدم" با دو مجموعه تازه به نام هاي "ويلاي من" و
"قلب يخي3"، به رينگ مسابقه مي آيند تا بار ديگر شانس خود را امتحان كنند.
"مهران
مديري" كه از گذشته تلخ آخرين ساخته اش نگران است در يك پك رايگان گفتگويي
رو در رو با بينندگانش ميگذارد، تمام اتفاقات را به گردن شانس مي اندازد،
از مردم بخاطر نبودن صداقت در ساخت "قهوه تلخ" عذرخواهي كرده و قول يك
سريال كامل و فاخر را مي دهد و در همان دي وي دي پيش نمايش از تيتراژ كار و
معرفي عوامل سريال جديد را ارائه مي دهد. از سوي ديگر "سامان مقدم" نيز با
يك "قلب يخي" خانوادگي تر و ساده فهم تر جلوه مي آيد تا با مردم ارتباط
بهتري برقرار كند بدون آنكه بداند سادگي با ضعف تفاوت هاي بسيار دارد، ضعف
هايي كه در چيدمان كشمكش هاي قصه و باورپذيري اتفاقها نمود مي يابد.
از
جمله عوامل ديگر كه در ساخت سريال هاي خانگي ميبايست مورد توجه قرار
بگيرد، استاندارد ساخت اينگونه سريال ها و زمانبندي ارائه آنها به مخاطبين
است، اتفاقي كه كمتر در كشورمان به آن دقت مي شود. مطلب قابل توجه آن است
كه اين سريال ها هر چند در تلويزيون پخش نمي شوند و بيرون از برنامه روزانه
يا هفتگي قرار دارند، اما ميبايست فصل به فصل ساخته شوند تا مخاطبين براي
ديدن هر قسمت از آنها هفته ها انتظار نكشند. حال ديگر بگذريم از آنكه قيمت
هر قسمت از چنين برنامه هايي به گونه ايست كه شايد تمام مردم كشور توانايي
خريد هفتگي آنها را نداشته باشند و مجبور به كپي غيرمجاز از آنها شوند./ي2
يادداشت از ايمان شمس.