به گزارش بولتن نیوز به نقل از ابرار معاصر تهران، پیروزی
حزب مسلملیک شاخه نوازشریف در انتخابات مجالس ملی و ایالتی بحثهای زیادی
را از جهتگیریهای احتمالی سیاست داخلی و خارجی پاکستان مطرح کرده است.
نوازشریف اکنون با این پیروزی در موقعیتی قرار گرفته است که میتواند سومین
دوره قدرت خود را آغاز کند. نوازشریف و حزب تحت رهبریاش در دو مقطع زمانی
در گذشته ازطریق انتخابات به قدرت دست یافتند؛ اما در هر دو مورد
نتوانستند دوره قانونی پنجساله خود را به اتمام برسانند و با برکناری از
قدرت و کودتای نظامی روبهرو شدند. منتها حقیقت آن است که پاکستان با شرایط
دشواری روبهروست و دراینباره که دوره سوم قدرت حزب مسلملیک نواز چه
سرنوشتی پیدا خواهد کرد، نظریات متفاوتی وجود دارد. با اینحال، بهنظر
میرسد که با تقویت پایگاه اجتماعی حزب مسلملیک نواز، فرصتهای جدید برای
شخص نواز شریف پیشآمده است که با بهرهگیری از تجارب دو دور ناکامی در
قدرت، مسیر درستتری را در پیش بگیرد و با بحرانهای جاری مقابله کند. نوازشریف
در اولین کنفرانس مطبوعاتی ـ خبریاش در لاهور انگشت روی موضوعات مهم و
حساس گذاشت و خود و دولت حزب مسلملیک نواز را متعهد به حل آنها کرد. دو
نکته اساسی دراینخصوص وجود دارد: یکی، چگونگی حل مشکلات اقتصادی، تورم و
بیکاری است که بنا به اعتراف صریح نوازشریف سایر مشکلات نظیر افراطیگرایی و
تروریسم ریشه در بحران اقتصادی کشور و وجود فساد گسترده دارند و دیگری،
سیاست خارجی است که پاکستان را در مناسبات منطقهای و بینالمللیاش دچار
مشکل کرده است. نوازشریف خود را متعهد کرده است که در جهت بهبود مناسبات با
هندوستان و افغانستان، دو همسایه مسئلهساز، حرکت کند و در بعد
بینالمللی، مناسبات با آمریکا را در جهت درست و مطابق با منافع ملی
پاکستان هدایت کند. در اینباره که اینگونه وعدهها تا چه اندازه
میتوانند عملیاتی شوند، قضاوت دشوار است.
بهویژه
آنکه مقامات ارشد حزب مسلملیک صحبت از تجدیدنظر در توافقهای علنی و
غیرعلنی با کشورهای خارجی بهمیان آوردهاند که اشارهای روشن به
همکاریهای پاکستان و آمریکا در مورد موضوع «مبارزه با تروریسم» دارد.
پرسش
این است که آیا نوازشریف توان عملی برای تجدیدنظر در سیاستهای جاری در
ارتباط با مبارزه با تروریسم را دارد؟ یا نه، فقط شعار آن را میدهد. شاید
بتوان گفت که حزب مسلملیک نواز نزدیکترین حزب قدرتمند سیاسی به جناح
مذهبی است و این فرصت مهمی را در اختیار میگذارد که با جریانهای رادیکال
اسلامی که دست به سلاح بردهاند و بحران امنیتی جدی بهوجود آوردهاند وارد
مذاکرات جدی شود و پاکستان را از بحران جنگ داخلی و فرقهگرایی مخرب نجات
دهد. منتهی لازمه موفقیت در این خصوص اصلاح سیاست خارجی و بهویژه روابط
با آمریکاست که تاکنون حاصلی جز حملات موشکی مکرر و بیوقفه به مناطق
قبایلی بهوسیله هواپیماهای بدون سرنشین آمریکایی و نادیده گرفتن حق حاکمیت
ملی پاکستان نداشته است. آیا دولت نوازشریف میتواند از تکرار حملات موشکی
آمریکا جلوگیری کند؟ و اگر بخواهد چگونه؟ اینها ابهاماتی هستند که وجود
دارند و تجدیدنظر در سیاست خارجی پاکستان را با مشکل روبهرو خواهند کرد.
در
عینحال، در مناسبات منطقهای دولت جدید نوازشریف جدا از هندوستان و
افغانستان، همسایگان دیگر این کشور از جمله جمهوری اسلامی ایران و کشورهای
عرب حوزه خلیج فارس نیز مطرح هستند، بهویژه از این جهت که رشد
افراطیگرایی مذهبی و فرقهگرایی تا حدی به چگونگی مناسبات پاکستان و
کشورهای حوزه خلیج فارس بستگی دارد. نوازشریف اگر بتواند سیاست متعادلی در
پیش بگیرد، انتظار توفیق نسبی وجود دارد، ولی اگر به هر دلیلی نتواند
مناسبات پاکستان و کشورهای منطقهای را در مسیر درست هدایت کند، بدون شک در
تعهدات اعلام شدهاش با موانع جدی روبهرو خواهد شد. با توجه به اینگونه
واقعیتها بهنظر میرسد که حزب مسلملیک نواز در دور سوم قدرتش نیازمند
جهتگیریهای واقعبینانه و متعادل هم در سطح داخلی، هم در سطح منطقهای و
هم در سطح بینالمللی است. در سطح داخلی چگونگی برخورد با جریان افراط و
فرقهگرا، در سطح منطقهای چگونگی تعامل در دو حوزه جنوب آسیا و خاورمیانه و
در سطح بینالمللی چگونگی اتخاذ سیاست متوازن بین آمریکا و چین مطرح
خواهند بود.
در
جنوب آسیا، دو همسایه پاکستان یعنی هندوستان و افغانستان بههم نزدیک
شدهاند و در شرایط جدید سیاستهای گذشته پاکستان نهتنها پاسخگو نیست،
بلکه آینده ثبات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی پاکستان را بهخطر انداخته است و
این کشور را در معرض انتقامگیری و مقابلهبهمثل قرار داده و خطر تجزیه و
اضمحلال قدرت ملی این کشور را بهصورت جدی مطرح کرده است. در حوزه
خاورمیانه و خلیج فارس سیاستهای نادرست پاکستان به رشد فرقهگرایی دامن
زده و مناسبات این کشور با ایران و عربستان سعودی را در عمل دچار تنش کرده
است. هرچند که به وجود چنین تنشی نه در اسلامآباد، نه در تهران و نه در
ریاض بهصورت علنی اذعان نمیشود، در واقعیتِ امر تغییر چندانی نمیدهد. در
سطح بینالملل ایجاد توازن در مناسبات بین چین و آمریکا موضوع مهم و حساسی
است که نوازشریف آن را از دولت قبلی حزب مردم به ارث برده است و
علیالقاعده میباید راهحلی بیابد.
در
عین حال، موقعیت ارتش و مناسبات دولتهای حزبی با ژنرالها همچنان در
داخل پاکستان مطرح است. حزب مسلملیک نواز که در سال 1999 با کودتای نظامی
برکنار شد، در دور جدید قدرتش نیازمند تعامل سازنده با ارتش است، بهویژه
آنکه ژنرال کیانی، رئیس کل ارتش در آستانه بازنشستگی است و تعیین جانشین
برای وی موضوعی چالشبرانگیز برای حزب مسلملیک نواز بهنظر میرسد. در
نگاهی واقعبینانهتر میتوان گفت که حزب مسلملیک و شخص نوازشریف در سومین
دوره قدرت خود در جادهای هموار حرکت نمیکنند و کوچکترین خطای محاسبهای
چه در داخل، چه در سطح منطقه و چه در سطح بینالملل میتواند بهجای حل
بحرانها، آنها را حادتر سازد و ناکامی دیگری را رقم بزند.