به گزارش بویرنیوز، دختری که دردوران جوانی ازتاثیرگذارترین زنان روزگارخویش و پرچمدار آزادی وسرافرازی ایران و ایرانیان شد.
دختری که او را بی (بی مریم) نامیدند در سخت ترین شرایط ودرحالی که حدود۹ سالگی پدرش به دستورناصرالدین شاه وبا اشاره ظل السلطان حاکم مستبد اصفهان کشته شد،بزرگ شد و به بالندگی رسید.
تاثیرات وآموزشهایی که "بی مریم” از پدرش حسینقلی خان ایلخان ایل بختیاری و برادرش علی قلی خان (سردار اسعد بختیاری) پذیرفت، راه او را به سوی آینده بازکردو چنان شدکه او با کوشش خستگی ناپذیر و پایداری کم مانندش به عنوان یکی ازمبارزترین سرداران آزادی خواه ایرانی در شمار آید.
گوشه ای ازرفتار و سیره "بی مریم” که درخاطراتش به قلم روان و ساده خودش ثبت شده است و دربرگیرنده خاطرات دوران کودکی تاجوانی اوست، دریچه ای برای شناخت بهتر او به روی ما می گشاید.
بخش اول؛ سردارمریم ومطالبه حقوق زنان:
بی مریم که در یک جامعه مرد سالار به دنیا آمده و در سنین نوجوانی برخلاف خواست خود مجبوربه ازدواج شده و ازحق ارث نیزمحروم شده بود،عمق مشکلات ومسائل زن ایرانی رادرک می کند.
پس به سهم خود سکوت تاریخی زن ایرانی رامی شکند و به اعتراض نسبت به این نابرابری و پایمال شدن حقوق زنان می پردازد و خواستار زدودن سنت های رایج مردسالارانه در جامعه ایرانی همچون سنت ناف بری و ازدواج اجباری، نابرابری، حق ارث و نداشتن حق طلاق نابرابری از حق آموزش می شود.
به گزارش بویرنیوز، سردارمریم ریشه بسیاری از این نابرابری ها را آگاهی نداشتن زنان ازحقوق اولیه خود می داند و می نویسد "تمام بدبختی های ما ازخودمان می باشد زیرا که نه علم داریم و نه حقوق خودرا می دانیم، اگر ما هم بدانستیم که برای چه خلق شدیم البته برای حقوق خود جانفشانی می کردیم، ماحالا فکرمی کنیم فقط برای رفع شهوت مردها خلق شده ایم یابرای اسارت و کنیزی خلق شدیم. مامی توانستیم برای حقوق انسانی خود به تمام عالم تظلم کنیم حقوق خود را برقرار کنیم زیرا که امروز قرن ۲۰ می باشد و به اصطلاح فرنگی ها عصرطلایی. امروز زن اروپایی در تمام اداره جات دولتی و ملتی مقام بزرگی رادارا می باشند،کرسی وکالت را اشغال نموده اند اما زن های ایرانی ابدا از عالم انسانیت خارجیم.”
بخش دوم؛ سردارمریم وایستادگی دربرابراستبداد:
سردار مریم که از نزدیک شاهد فقر روزافزون مردم و ولخرجی حاکمان بی تدبیراست، آرزو می کندکه ای کاش مالیاتی که مردم می پردازند و سرمایه های طبیعی که درکشور وجود دارد توسط شخشی لایق و منتخب مردم صرف آبادانی ایران می شد او این پرسش اساسی را مطرح می کند که ایا ملت یک نفر را به عنوان حاکم انتخاب می کنند تا برایشان بهداری و مدرسه و راه آهن بسازد و کمبودهای کشور را جبران کند یا پول مملکت راخرج عیش و عشرت خود و خانمهایشان نمایند.
سردارمریم با روش موجود به ستیز برمی خیزد و در ادامه می نویسد: "بدبختانه بعضی ازملتهای دنیاعموما و ملت ایران خصوصا،سلطان(پادشاه) را آیت خدامی دانندفکربکنیدببینیدچه خاموش وتاریکیم،چندمیلیون آدم جمع میشوند از دست رنج سالیانه و هزارجور بدبختی و عذاب دنیایی کرورها پول جمع می کنند و به دست یک نفر می دهند برای آنکه آن یک نفرقبول زحمت کند اداره تمام زندگی آنها بنماید، پس اگرفکرملت داشته باشیم آن ادم نوکرملت می باشد نه خدای ملت اگر خوب کارکرد او را باید دعا کرد و بر قرار داشت، اگر بد کارکرد باید معزول نمود و حسابش را رسید پدرش را سوخت نه اینکه ستایشش نمود.
بخش سوم؛ سردارمریم ومبارزه در راه مشروطه:
بی مریم که دوران کودکی، نوجوانی و جوانی خود را در دشوارترین شرایط زندگی ایلی سپری کرده بود به خوبی توانسته بود مهارتهای رزمی همچون تیراندازی و سوارکاری را بیاموزد و در مبارزات آزادی خواهانه خود به کارگیرد.
بی مریم هنگامی که سردار اسعد برادرش و همه جوانان غیور بختیاری در راه رفتن به تهران هستند عزم راسخ آنها را می ستاید و با سخنان دلگرم کننده روی به آنها می گوید:حالاکه تصمیم دارید در این کار متعهد و مردانه باشید اگر تمام مردهای بختیاری شهید شدند، تمام زن های بختیاری را جمع نموده کفن به گردن تفنگ به دست بر او شکستن دشمن رو به طرف اردوی استبدادحرکت می کنیم…
امیدوارم که ریشه پوسیده استبداد را به عقل سرشار و فکر عمیق خودتان و به زور شمشیر آتش بارجوانهای رشید ایرانی از بیخ و بن بکنید.
به گزارش بویرنیوز، اما سردار مریم که در آن شرایط تاریخی نسبت به وضعیت حساس کشورخود احساس مسىئولیت می کند دست روی دست نمی گذارد و به گواهی تاریخ پیش از ورود سردار اسعد به تهران مخفیانه به همراه گروهی تفنگدار بختیاری به تهران می رود و در پشت بام خانه ای مشرف به میدان بهارستان سنگربندی می کند و در هنگام نبرد بختیاری ها با عوامل استبداد به
یاریشان می شتابد. سردار مریم که درسال ۱۲۸۸ خورشیدی در نبرد آزادسازی اصفهان به همراه خواهرش (بی لیلی) فرماندهی یک ستون سواره نظام بختیاری را بر عهده داشت درگیر و دارجنگ جهانی اول (۱۲۹۳ تا آبان ماه ۱۲۹۷ خورشیدی) نیز که ایران از هر سو مورد تجاوز نیروهای بیگانه انگلیس و روس قرارداشت به نبرد با استعمارگران پراخت.
بخش چهارم؛ پایگاه سردارمریم پناهگاه آزادی خواهان:
خانه سردارمریم همیشه پناهگاه آزادی خواهان بود در دوران جنگ جهانی اول نیزکه ملیون ایران به مخالفت با اشغالگران روس و انگلیس پرداختند و از سیاستهای آلمان و عثمانی حمایت میکردند با تضعیف دولت عثمانی و تسلط انگلیسیها بر بغداد گروهی از فعالان سیاسی فرهنگی همچون علی اکبر دهخدا، ملک الشعرای بهار، وحیددستجردی، و تعدادی دیگر به خانه سردار مریم پناه بردند. دکترمحمد مصدق هم یکی دیگر از آزادی خواهان نامی بودکه پس ازگریز از دست عوامل استبداد مدتی به خاک بختیاری رفت و مهمان سردار مریم بود.
ازهمین رو دکتر مصدق تا پایان عمر همواره ازسردار مریم و قوم لربه نیکی یاد می کرد. آزادی ایران و ایرانیان یگانه آرزوی بی مریم بود؛ سردار بی مریم بختیاری، سرانجام در سال ۱۳۱۶خورشیدی در اصفهان زندگی را بدرود گفت و پیکرش در آرامگاه تخت فولاد اصفهان تکیه میرفندرسکی به خاک سپرده شد.
روحش شاد و یادش گرامی باد
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
کاش می شد این کلیپ را رو سایتتون می گذاشتید.
به خاطر کشور و سرزمین اجدادیمون قوم لر بزرگه اینو همه میدونن کسی هم شکی تو این قضیه نداره ولی اقوام دیگه هم مثل ما برای این خاک جنگیدن