مهدی جمشیدی: علامه مرتضی مطهری در فروردين ماه سال 1358، يعني در اوايل پيروزي انقلاب اسلامي، مي گويد «امروز ما درست در وضعي قرار داريم نظير وضع ايام آخر عمر پيغمبر يعني آن وقتي كه اين آيه نازل شد؛ اليوم يئس الذين كفروا من دينكم فلا تخشوهم واخشون»(مطهری، 1389الف: 59).بنابراين، بايد هوشيار بود كه در مرحله ی ثبات و پيروزي، انقلاب به دست فرصت طلبان و دگرانديشان از مسير و غايت راستينش منحرف نشود. به همين سبب است كه تداوم دادن به انقلاب از ايجاد كردن آن كاري دشوارتر است:
«انقلاب ايجاد كردن از انقلاب نگه داشتن آسان تر است. انقلاب را حفظ كردن خيلي دشوار و مشكل است و كم و بيش مي شد گفت كه الان قرائن و امارات نشان مي دهد كه آن گونه كه انقلاب در وقتي كه در حال كوبيدن دشمن بيروني بود، قدرت و قوّت و نشاط داشت و پيروزي بعد از پيروزي به دست مي آمد؛ از وقتي كه به حالت سازندگي افتاده است آن نشاط و آن قدرت و آن قوّت در آن نيست، يك نوع تشتّت و تفرقه وجود دارد.»(همان)
به گزارش بولتن نیوز، يكي از مهم ترين مناقشات كه در دوران ثبات و پيروزي شكل مي گيرد و پيرامون آن، شكاف فكري توليد مي شود؛ «تفسير ماهيت انقلاب» است. اين كه در آينده (يعني پس از پيروزي انقلاب) چه بايد كرد به ماهيت خود انقلاب وابسته است. مسير آينده ی انقلاب به غايات و انگيزه هاي مردم از انقلاب باز مي گردد. از اين رو، در مرحله ی پيروزي بايد به سراغ «فهم و تفسير دقيق ماهيت انقلاب» رفت و اجازه نداد كه تفسيرهاي ناصواب و ناروا در افكار عمومي رسوب كند:
«بررسي "ماهيت" اين انقلاب به معناي شناخت اين انقلاب به عنوان يك پديده ی اجتماعي ضرورت دارد؛ يعني ما بايد انقلاب خودمان را بشناسيم و بشكافيم و همه ی جنبه هايش را در نظر بگيريم. با شكافتن و شناختن اين انقلاب است كه امكان نگهداري و حفظ آن و امكان تداوم بخشيدن به آن پيدا خواهد شد.»(همان).
در واقع، انقلاب اسلامي يك رويداد «تدريجي» است نه «دفعي». آنچهكه در بهمن ماه ١٣٥٧ روي داد، تمام انقلاب اسلامي نبود، بلكه تنها نخستين مرحله از «مراحل تحقق انقلاب اسلامي» بود. پس از «سقوط رژيم طاغوت»، حركت اثباتي و ايجابي انقلاب آغاز شد: «تشكيل نظام سياسي اسلامي»، «تشكيل نظام اجتماعي اسلامي» و... :
«انقلاب اسلامي يعني راهي كه هدف [آن]، [محقق گردیدن] اسلام و ارزش هاي اسلامي است. [در واقع، اساساً] انقلاب و مبارزه براي برقراري ارزش هاي اسلامي است.»(همان: ٩٢).
در هر مقطع از اين حركت تكاملي و رو به تعالي، امكان «انحراف» از مسير اصلي و غايت پيشبيني شده وجود دارد. تحقق كامل انقلاب اسلامي وابسته به پايبندي حاكمان و تودههاي مردم به «ایدئولوژی اسلامي» است، در غير اين صورت، انقلاب اسلامي گرفتار بازگشت به باورها و ارزشهاي جامعه ی طاغوتي خواهد شد:
«ظَهَرَ الفَسادُ فِي البَرِّ وَ البَحرِ بِما كَسَبَتْ أيدِي الناسِ»(روم: ٤١).
به سبب دستاوردهاي مردم، در خشكي و دريا تباهي آشكار شد.
«وَ ما أصابَكم مِنْ مُصيبهٍ فَبِما كَسَبَتْ أيديكُم»(شوري: ٣٠).
هر مصيبتي كه به شما برسد به سبب كارهايي است كه انجام داده ايد.
تاريخ انقلاب اسلامي به روشني و وضوح نشان داد كه اين حساسيت علامه شهيد، حساسيت بجا و سنجيده اي بوده است؛ زيرا نه تنها از هنگامه ی پيروزي انقلاب اسلامي، تفسيرها و برداشت هاي التقاطي و انحرافي درباره ی انقلاب اسلامي از سوي نيروي اجتماعي غيرانقلابي و ضدّ انقلابي عرضه شد بلكه:
یکم. دولت سازندگی، نسخه ی توسعه ی اقتصادی مورد نظر خود را از برخی مراکز مالی جهانی که مبلّغ و مروّج سیاست های اقتصادی لیبرالیستی بودند دریافت کرد و با اجرا نهادن این قبیل سیاست ها، جامعه ی ایران را گرفتار پیامدهای ناگوار اقتصادی، سیاسی و فرهنگی آن ها کرد.
دوم. از اواخر دهه ی شصت، فعّالان و نخبگان جناح چپ، مرزهای برجسته و مشخص میان «اسلام» و «لیبرالیسم» را کمرنگ و سعی کردند «قرائت لیبرالیستی از اسلام» عرضه کنند تا مقبول طبقاتی از جامعه افتد و به این واسطه، اقبال عمومی را به سوی خود معطوف سازند. نیروهای جوان جناح چپ در دانشگاه ها، حلقه ی کیان، مرکز بررسی های استراتژیک نهاد ریاست جمهوری، مطبوعات و... جای گرفتند و به نشر افکار و اندیشه های خود پرداختند تا به تدریج، جامعه را نیز با خود همراه و همفکر گردانند. طراحی لیبرالیستی فضای اجتماعی در ساحت فکر و نظر، به تولید و بسط «طبقه ی متوسط مدرن» انجامید. این تجدیدنظرطلبان در ورطه ی تفسير به رأي و تحريف معنايي انقلاب گرفتار شدند و كانوني ترين و هسته اي ترين عنصر مقوّم انقلاب اسلامي را- در حالي-كه «اسلام» بود- «دموكراسي» معرفي كردند. اين عده كه بعدها «اصلاح طلب» خوانده شدند، به دنبال استحاله ی فكري خويش، در پي استحاله ی ماهيت انقلاب اسلامي برآمدند و خوانشي ليبراليستي و همخوان با اقتضائات و مقبولات مدرنيته از انقلاب عرضه كردند.
در طي شانزده سال حاكميت دولت هاي سازندگي و اصلاحات، نظام اجتماعي ايران بر مبناي «تفكر اصيل اسلامي» تدبير نشد. در دولت سازندگی، «فن سالاران عمل گرا» و در دولت اصلاحات، «روشنفكران سكولار» به قدرت سياسي راه يافتند و جامعه را از حاكميت باورها و ارزشهاي اسلامي محروم كردند. از اين رو، اين دو دولت، تفاوتي ذاتي و ماهوي با يكديگر نداشتند، مگر اين كه در دولت اصلاح طلبان، آرمانهاي سكولاريستي و ليبراليستي، علاوه بر عرصه ی اقتصاد، با شدّت فراواني در عرصه ی «سياست» و عرصه ی «فرهنگ» نیز دنبال شد. اگر در دهه های چهل و پنجاه و نیمه ی نخست دهه ی شصت، گرایش های مارکسیستی در فضای جامعه ی ایران رونق داشت و گفتمان التقاطی مارکسیستی – اسلامی شیوع پیدا کرده بود، از اواخر دهه ی شصت به بعد، برخی نخبگان و روشنفکران تمایلات لیبرالیستی یافتند و گفتمان التقاطی لیبرالیستی – اسلامی را صورت بندی کردند. چندی نگذشت که نیروهای سیاسی فعّال در گفتمان التقاطی لیبرالیتی – اسلامی توانستند به قدرت سیاسی دست یابند و دولت اصلاحات را مستقر سازند.
باید از تجربه ی تلخ گذشته، درس عبرت بگیریم و بدانیم این آسیب بنیان برافکن می تواند موجودیت ایدئولوژیک و هویت اصیل انقلاب اسلامی را براندازد و «مکاتب التقاطی و سکولاریستی» را جایگزین «ایدئولوژی اسلامی» گرداند. راهکار مقابله با این چالش، «تولید فکر و نظریه ی اسلامی در عرصه ی علوم انسانی» است. سه دهه است که بسياري از نیروهای فكري، تنها سرگرم «گرته برداری از علوم انسانی سکولار غربی» هستند. معنای صریح این گرته برداری، بازتولید غرب در درون انقلاب اسلامی و به دست خود نیروهای انقلاب است، در حالی که این رویه، آشکارا با غایت انقلاب اسلامی تعارض و ستیز دارد:
«انقلاب اسلامي ايران، تنها قيام عليه استبداد سياسي يا اقتصادي نبود؛ بلكه قيام عليه فرهنگ غرب، ايدئولوژي غربي، دنباله روي از تفكر غربي بود، بازگشت به هويت اسلامي و "خود" واقعي و روح جمعي اين مردم - يعني قرآن- بود. اين قيام، نوعي سرخوردگي از راه و روش ها و راه حل هاي غربي و بازيابي "خود" جمعي و ملّيِ اسلامي- ايراني بود»(مطهري،١٣٨٧الف: ٢٤٧).
خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید:
وَلَن يَجْعَلَ اللّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا»(نساء: 141).
و خداوند هرگز بر [زيان] مؤمنان، براى كافران راه [تسلّطى] قرار نداده است.
برعهده ی علمای حوزه و دانشگاه است که از متن ایدئولوژی غنی و مستقل اسلامی، «علوم انسانی اسلامی» تولید و عرضه کنند:
«راه مبارزه [با التقاط فکری و ترجمه زدگی]، عرضه داشتن صحیح این مکتب [یعنی اسلام] در همه ی زمینه ها با زبان روز است.»(مطهری، 1389ب: 89).
حکمای اسلامی می گویند علت موجده ی شیء، علت مبقیه ی آن نیز هست. این سخن درباره ی انقلاب اسلامی نیز صادق است؛ آن ایدئولوژی و تفکری که توده های مردم را به حمایت قاطع از امام خمینی (ره) برانگیخت و به پیروزی انقلاب اسلامی انجامید، برای تدوام و بقای این انقلاب نیز ضرورت حتمی دارد. در صورتی که آن ایدئولوژی و تفکر، دگرگون شود یا گرفتار التقاط شود، از انقلاب اسلامی و نظام اسلامی، تنها لفظ و ظاهری بر جای خواهد ماند و در درون ساختارهای به ظاهر اسلامی و انقلابی، تفکر سکولاریستی و التقاطی رسوب خواهد کرد. به عبارت دیگر، «ماهیت و محتوای انقلاب اسلامی» با وجود بقای قالب ها و ساختارها، استحاله و مضمحل می شود. این تهدیدی جدّی است که انقلاب اسلامی تاکنون با آن دست به گریبان بوده است.
*محقق پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی
منابع:
قرآن کریم.
مطهری، مرتضی. (1389الف). آینده ی انقلاب اسلامی ایران. تهران: صدرا. چاپ سی وسوم.
________ . (1389ب). بررسی اجمالی نهضت های اسلامی در صد ساله ی اخیر. تهران: صدرا. چاپ چهلم.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
در اينجا هيچ تضادي بين انقلاب اسلامي كه حاكميت اسلامي داره و وجود دولتهاي تكنوكرات كه در رده پايين تري از سطوح رهبري كشور هستند نمي تونه تضاد و تنافري وجود داشته باشه. چون وظايف كاملا تفكيك شده هستند و در عين حال تحت نظارت مجلس و رهبري.
مثال: براي احداث يك مسجد نمي تونيم بگيم مهندس نمي گيريم و نمي خواهيم چون بر اساس علم و دانش روز كار مي كنه و يك تكنو كراته و از تكنيكهاي روز براي ساختن مسجد استفاده مي كنه!. اين حرف غلطه چون كسي كه مسجد رو ساخته حتما نياز نيست كه شيخ هم باشه. همونطور كه كسي كه روحاني هست لزوما نبايد دكتراي ترافيك داشته باشه. وظايف تكنوكراتها در دولت و حكومت كه در دستان رهبري است دو موضوع كاملا جدا از هم هستن كه نبايد اونها رو با هم قاطي كنيم.
مثال 2: آيا آيت الله جنتي مي تونه در عين اينكه خطيب جمعه خوبي هستن بگيم به اين دلي مي تونه وزير اقتصاد خوبي هم باشه! خير ولي ليشون مي تونن براي اين كار از ابزارهاي لازم مثل رئيس جمهور داراي دانش استفاده كنه كه وزراي اون هم دانش روز داشته باشن.
یکی از خصلتهایی که هم در شما و در دیگر روشنفکرنماها هست باور به "تاریخ مصرف دار بودن" اندیشه هاست .به دیگر سخن برای شما همه چیز نسبی است ، گاهی که با همچون شماها گفتگو میکنم هنگامی که در پاسخ کم میآورند میگویند "این حرفها در قرن 20 و 21 دیگر جایی ندارد .." خوب شما که به علم باور دارید مگر 2+2=4 بسته به زمان و شرایط تغییر میکند و یا چهارگوش (مربع) بستگی به زمان و مکانش پنج ظلعی و شش ظلعی میگردد؟
سخن استوار و درست هم نیزهمین حالت را دارد مطلق و در همه زمانهااستوار و روشن است ،دیگر اینکه فرق بنیادی ما و شما در اینست که شما آرمانهای ارزشی ما را وسیله ای میدانید برای رسیدن به الگوی اقتصاد آمریکایی در حالیکه ما خود اقتصاد را هم وسیله ای برای رسیدن به آرمانهای ارزشی میدانیم . همین منش(طرز فکر) نقطه جدایی اصولگرایان( راستین و نه شعاری) وتکنوکراتهاست، پیش از انقلاب روشنفکران نیز میگفتند تنها کسانی که تحصیل کرده علوم سیاسی از دانشگاههای غربی و یا غربزده هستند حق تعیین روش دولت را دارند اما امام خمینی و یارانش با پیروزی انقلاب به آنها ثابت کردند که این روشنفکران تکنوکرات هستند که فکری بسته و یکبعدی دارند،
حتی در زمینه سازندگی نیز تکنوکراتها سرانجام به زیان همه ملت اند چون اولا خودخواه و مادی پرستند و سود شخصی را بالاتر از همه چیز میدانند پس در سازندگی و اقتصاد نیز همه چیز برایشان نسبی است و بستگان ودوستانشان را در ارجهیت میدانند و از روی دیگر ارزش هر کس را در توان مالی و مدرک دانشگاهی غربی اش میشمارند همین زمینه فساد و نابسامانی اقتصادی و اجتماعی میشود .
در پایان تحصیل کرده ای که شما میگویید برایتان مهم نیست که این آدم براستی علم و خبرگی درکاری داشته باشد بلکه منظورتان همان کسی است که یک مدرکی داشته باشد و حتی بی هیچ شناخت و تعهدی به کشورش مشغول پولسازی و نه کارسازی باشد .
همان کسانی که خیال میکنند که سر افرازی به اقتصاد است ، به چه اقتصادی ؟ هیچ کشور ثروتمندی(از دید شما) را ندیدم که از بهره کشی میلیونها بدبخت به این ثروت نرسیده باشد و تنها آرمانش مصرفگرایی محض نباشد .
در پایان و در پاسخ به شما حتی یک روحانی هم اگر درباره ترافیک نطر خوبی داشت باید گوش کرد و آنرا بکار برد چون این منطق سخن است که مهم است نه اینکه چه کسی آنرا گفته باشد.