به گزارش بولتن نیوز، گواه این ادعا آن است كه امام خمینی آن هنگام كه «شورای انقلاب اسلامی» را به عنوان مهم ترین نهاد سیاسی تدبیرکنندهی نهضت اسلامی معرفی كرد، علامه را به ریاست آن برگزید تا بار دیگر اعتماد وصف ناپذیر خود را به ایشان به نمایش بگذارد. صد افسوس كه علامه مطهری، بسیار زود به شهادت رسید و از قافله ی پرشتاب جریان انقلاب جدا شد. به یقین، حضور ایشان می توانست بسیاری از حوادث و رویدادهای انقلاب در سال های بعد را دگرگون سازد. چنین نشد؛ چرا که تقدیر به صورتی دیگر رقم خورده بود. انقلاب اسلامی می باید بدون «مغز متفکر» خویش به حیاتش ادامه بدهد و از گردنه های دشوار و نفسگیر عبور کند.
اما در طول حیات سه ماهه ی علامه ی شهید در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی(22 بهمن 1357 تا 11 اردیبهشت 1358)، ایشان در قالب سخنرانی و یادداشت و مصاحبه، مطالب بسیار ارزشمند و كم نظیری را درباره ی تحلیل انقلاب اسلامی و مسائل اصلی مربوط به حال و آینده ی آن بیان كرد كه در كتاب «آینده ی انقلاب اسلامی ایران» گردآوری شده اند. بخش عمده ای از این بیانات به مسائلی باز می گردد كه می توان آنها را واپسین و بنیادی ترین دغدغه های علامه مطهری در زمینه ی چالش ها و تنگناهای فراروی انقلاب اسلامی و جامعه ی ایران خواند.
از جمله برجسته ترین و کلیدی ترین حساسیت های آیت الله شهید، معطوف به «التقاط گری معرفتی» بود. این حساسیت تا به آن حدّ بود که موجبات جدال و کشمکش ایشان با گروهک التقاطی «فرقان» را فراهم آورد و سرانجام، به شهادت ایشان منجر شد. وی تأکید می کرد:
«یک مارکسیست نیاید تمسک به آیه ی قرآن کند و بگوید فلان [و] فلان آیه ی قرآن، همه اشاره به فلان اصل مارکسیستی است؛ ما با این [روش] مخالفیم. [چون] این خیانت به قرآن است که یک جهان بینی ماتریالیستی یا مارکسیستی را بگوییم قرآن هم همین مطلب را می خواهد بگوید. [در جمهوری اسلامی،] "خیانت"، آزاد نیست.»(مطهری، 1389الف: 44).
«اگر دیدید یک فرد مارکسیست، مثلاً آمد گفت "به نام امام خمینی"، [شما به عنوان یک نیروی انقلابی مسلمان] مانع شوید، [و] به او بگویید: تو بگو به نام لنین، به نام استالین، به نام مارکس، انگلس، دروغ نگو.»(همان: 49- 48).
ایشان معتقدند که همواره این امکان وجود دارد که نیروهای انقلابی، مجذوب و شیفته ی سایر مکاتب و ایدئولوژی ها شوند و به همین واسطه، مرزها و حصارهای معرفتی ایدئولوژی اسلامی را نادیده بگیرند و دست به التقاط بزنند. در حقیقت، چالش پدید آمدن دگردیسی فکری و التقاط در نیروی انقلاب، چالشی بود که علامه مطهری نسبت به آن هشدار داده بودند:
«گاهی پیروان خود مکتب، به علت ناآشنایی با مکتب، مجذوب یک سلسله نظریات و اندیشه های بیگانه می گردند و آگاهانه یا ناآگاهانه، آن نظریات را رنگ مکتب می دهند و عرضه می نمایند.»(مطهری، 1389ب: 88).
از آنجا كه علامه مطهری در درجه ی نخست یك متفكر و نظریه پرداز بود، بیش از هر چیزی نسبت به «استقلال فرهنگی» جامعه ی ایران حساسیت نشان می داد. مقصود ایشان از تعبیر «استقلال فرهنگی» تكیه ی محض بر ایدئولوژی اسلامی و پرهیز از التقاط در قالب تجدّدگرایی بود:
«ما با گرایش به مكتب های بیگانه، "استقلال مكتبی" خودمان را از دست می دهیم؛ [حال] می خواهد آن مكتب بیگانه، مكتب كمونیسم باشد یا [مکتب] كاپیتالیسم. با یك مكتب التقاطی، [یعنی] یك كلمه از این گرفتن، دو كلمه از آن گرفتن و سه كلمه از اسلام گرفتن [...] ما به استقلال مكتبی نمی رسیم و اگر چنین كنیم، محكوم به فنا هستیم. این اعلام خطر بزرگی است كه من می كنم.»(مطهری، 1389الف: 166).
علامه معتقد است كه «التقاط» ما را به «فنا» خواهد كشاند و «التقاط» یك «خطر بزرگ» برای انقلاب اسلامی و انقلابیون است. ایشان اضافه می کند که با وجود دستیابی «استقلال سیاسی» و «استقلال اقتصادی»، اگر «استقلال فرهنگی» محقق نشود، ناکام خواهیم ماند:
«ما اگر مكتب مستقل خودمان را ارائه نكنیم، انقلاب ما به نتیجه و ثمر نمی رسد، [چون] جذب مكتب های دیگر می شویم. ولو این كه رژیم را عوض كردیم، [و] استقلال سیاسی و استقلال اقتصادی به دست آوردیم، اما اگر به "استقلال فرهنگی"، به خصوص به "استقلال مكتبی" نرسیم، باخته ایم. [بنابراین،] ما باید [...] نشان بدهیم جهان بینی اسلامی نه با جهان بینی غربی می خواند، نه با جهان بینی شرقی.»(همان: 167).
خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید:
«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَجِیبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُم لِمَا یحْییكُمْ»(انفال: 24).
اى كسانى كه ایمان آوردهاید! چون خدا و پیامبر، شما را به چیزى فرا خواندند كه به شما حیات مىبخشد، آنان را اجابت كنید.
فراتر از این، علامه بر این باور بود كه تهدیدزایی «التقاط»، هم رتبه ی با تهدیدزایی «الحاد» و یا حتی شاید افزون تر از آن است:
«این مكتب های التقاطی به عقید ه ی من، ضررشان برای اسلام از مكتب هایی كه صریحاً ضدّاسلامی هستند، اگر بیشتر نباشد، كمتر نیست.»(همان: 97).
ایشان می افزاید:
«این برای آینده ی انقلاب ما خطرناک است که ما حق اسلام را با باطل مکاتب دیگر بیامیزیم.»(همان: 99).
بنابراین، معتقد به یک مکتب سکولار یا الحادی، می تواند در فضای آزاد جامعه اسلامی، اندیشه ی خود را بازگوید و تقریر کند اما مجاز نیست به «التقاط گری» روی آورد و با از میان بردن مرزهای منطقی میان دو حوزه ی فکری، قرائت مارکسیستی، فاشیستی یا لیبرالیستی از «اسلام» عرضه کند. و اگر چنین کرد، باید آزادی را از او سلب کرد:
«[نیروهای فکری سکولار] در حدّی که فکر و عقیده ی خودشان را صریحاً می گویند و با منطق ما [که مکتب اسلام است]، در حال جنگ هستند، ما آن ها را می پذیریم، اما اگر بخواهند در زیر لوای اسلام یا مظاهر اسلام، افکار و عقاید [سکولاریستی و غیراسلامی] خودشان را بگویند، ما حق داریم از اسلام خودمان دفاع کنیم [و بگوییم] که اسلام این [نظریات التقاطی] را نمی-گوید، [بنابراین] به نام اسلام این کار را نکن، به نام [مکتب سکولاریستی] خودت بکن.»(همان: 46).
* محقق پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی.
منابع:
قرآن کریم.
مطهری، مرتضی. (1389الف). آینده ی انقلاب اسلامی ایران. تهران: صدرا. چاپ سی وسوم.
مطهری، مرتضی. (1389ب). بررسی اجمالی نهضت های اسلامی در صد ساله ی اخیر. تهران: صدرا. چاپ چهلم.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com