من فوتبالم را در برزیل شروع کردم. ویتوریا نخستین تیم من بود. یکی از باشگاههای بزرگ برزیل است که خیلی از بازیکنان خوب این کشور را به فوتبال معرفی کرده است و بازیکنان آیندهدار زیادی را تربیت میکند. از طریق همان تیم ویتوریا بود که من توانستم به تیمهای ملی زیر 17 ، 21 و 23 سال برزیل راه بیابم. 7 سال در این تیم بودم. در حال حاضر این تیم در لیگ دسته یک برزیل حضور دارد. از سن 17 سالگی در تیم اصلی بازی میکردم. در آن زمان "دیدا" دروازهبان اصلی تیم بود و دو سال از من بزرگتر بود. سالی که من به این تیم رفتم نایب قهرمان برزیل شدیم. در بازی پایانی به پالمیراس باختیم که خیلی از بازیکنانش در تیم ملی برزیل حضور داشتند. واندرلی لوکزامبورگو در آن زمان سرمربی پالمیراس بود و بازیکنانی مثل ریوالدو و مازی در این تیم بازی میکردند. فصل بعد دیدا به کروزیرو رفت و من با 18 سال سن دروازهبان اول ویتوریا شدم. 7 سال در این تیم حضور داشتم و 5 بار با ویتوریا قهرمان شدم که سه بار در لیگ استانی بود. بعد از 7 سال خواستم فضای جدیدی را تجربه کنم و هوایی عوض کنم به تیم سانتاکروز رفتم. در سال 2005 به تیم نائوتیکو و کمترین مدتی که در یک تیم ماندم در همین تیم بود. بعد از 6 ماه به ویتوریا گیمارش رفتم. در 4 تیم آخرم یعنی سانتاکروز، آمریکانو، نائوتیکو و ویتوریا گیمارش همیشه یک بازیکن محبوب بودم حتی سانتاکروز و نائوتیکو چند وقت پیش تیم منتخب 10 سال گذشته خود را انتخاب کردند که من هم در این تیمها حضور داشتم.
حضور در تیم ملی فرصتی است که ممکن است برای هر بازیکنی پیش بیاید. دیدا این شانس را داشت. او بعد از اینکه از تیم ما رفت به کروزیرو منتقل شد و بعد از آن هم توانست به میلان برود. همان سالی که من در تیم ملی جوانان بودم قهرمان شدیم و می توانستم بعدا این شانس را داشته باشم که بازهم به تیم ملی دعوت شوم. اما دیدا در یک تیم مطرحتر بود که طرفداران بیشتری هم داشت و توانست به تیم ملی دعوت شود.
در زندگیام هیچ وقت به گذشته فکر نمیکنم و همیشه نگاهم به آینده است. زمانی که در تیم ملی جوانان برزیل حضور داشتم خیلی دوست داشتم که بتوانم بیشتر برای این تیم بازی کنم اما نشد و من از قطار جا ماندم. در آن سالی که میتوانستم جایگاه خود را در تیم ملی تثبیت کنم ویتوریا آن طور که باید خوب نتیجه نگرفت و در همان سال دروازهبانهایی مثل هلتون آرودا که الان دروازهبان پورتو است و ژولیو سزار به فوتبال برزیل معرفی شدند و شاید همان جا بود که من از رسیدن به تیم ملی جا ماندم.
نه، همان طور که گفتم دیگر به گذشته فکر نمیکنم. اگر بد بودم الان نمیتوانستم در 37 سالگی همچنان دروازهبانی کنم. ویتوریا گیمارش تیم بزرگی است که طرفداران زیادی دارد و انتظارات از بازیکنان بالاست. بازیکنان بزرگ زیادی به این تیم آمدند و پس از یکی دو سال رفتند اما من توانستم 7 سال در این تیم بمانم. خوشبختانه همه از عملکرد من راضی بودند. الان فقط میتوانم خدا را شکر کنم که همچنان آماده هستم.
دوستان دوران بچگیام تعجب میکردند که من چطور دروازهبان شدم. در آن زمان هر وقت بازی میکردیم من مهاجم بودم. اما همیشه در حمله حواسم به دروازهبانها بود و دوست داشتم تجربه کنم که دروازهبانی چه حسی دارد. دروازهبانهای زیادی را دوست داشتم. دیدا همیشه دوست خوب من بود. از دروازهبانهایی مثل تافارل و دینوزوف خیلی خوشم میآمد. قبل از اینکه به همراه دیدا در تیم ویتوریا بازی کنم بازی تافارل و میشل پردوم از نظر تکنیکی الگوهای من بودند. وقتی که با دیدا همبازی شدم او تبدیل به الگویی خوب برای من شده بود.
بدون شک بوفون. ادوین فن درسار هم دروازهبان بسیار خوبی بود و الان هم پیتر چک عالی است. اما بوفون چیز دیگری است. مثل بازیکنان است، خیلی بازیکن خوب در جهان داریم مثل رونالدو و... اما مسی از همه بالاتر است. بوفون هم در دروازهبانها همین وضعیت را دارد.
من به طور غیر مستقیم از طریق ژوزه دعوت شدم که به پرسپولیس بیایم. اهداف خود را طوری برنامهریزی کرده بودم که فوتبالم را در همان ویتوریا گیمارش تمام کنم اما در اروپا وضعیت اقتصادی کمی به هم ریخته بود. تا پیش از آنکه مدیر باشگاه ما عوض شود، روز هشتم هر ماه بدون اینکه نیاز باشد به حسابت نگاه بیندازی، حقوقت تمام و کمال پرداخت میشد. اما در دو سال اخیر مشکلاتی در پرداخت پول بازیکنان به وجود آمد و این نه تنها مشکل من بلکه مشکل همه بازیکنان بود. بازیکنانی که کمی حقوقشان بالاتر بود وضعیت سختتری داشتند. باشگاه به ما پیشنهاد داد که اگر میخواهید، فصل بعد هم در ویتوریا بمانید اما نصف حقوق سال قبل را میگیرید. باشگاه همچنین به من گفت که اگر از تیم دیگری پیشنهاد دریافت کردی که برایت مناسب بود و تمایل داشتی بروی، ما هم با رفتن تو هیچ مخالفتی نمیکنیم. آنها گفتند به خاطر زحماتی که برای ما کشیدهای، مشکلی با جداییات نداریم.
شک ندارم که خدا کمکم کرد. خدا این در را برای من باز کرد تا به پرسپولیس بیایم.
من میدانم که باختن چه معنی و حس و حالی دارد اما هیچ وقت دوست ندارم ببازم. همیشه دوست دارم برنده باشم. در طول 90 دقیقه به خودم میگویم که باید بجنگم. سعی میکنم از همه لحاظ از خودم مایه بگذارم تا پیروزی برای تیم ما باشد. با بازیکنان صحبت میکنم، سر آنها داد میزنم، دوست دارم در آخر بازی برنده از زمین خارج شوم. با این حال اگر برنده نشدم دوست دارم با داور دست بدهم و آن بازی را فراموش کنم. دیگر به آن بازی نمیکنم اما تا وقتی که بازی تمام نشده و درون دروازه هستم، محکم بازی میکنم و نهایت تلاشم را برای پیروزی انجام میدهم. هرچه در توان دارم میگذارم تا تیمم بازی را ببرد.
(میخندد) نمیدانم علتش چیست. این را باید از تماشاگران بپرسید. خیلی خوشحال میشوم که آنها اینقدر به من محبت دارند. این موضوع انگیزهای برای من میشود که در هر بازی بهتر بازی کنم و وظایفم را در زمین بهتر انجام دهم.
کارهایی را که در طول بازی انجام میدهم همه برگرفته از درونم هستند. کاری نمیکنم که الکی بقیه را خوشحال کنم یا بخواهم برای کسی فیلم بازی کنم. نمیتوانم در طول بازی ساکت و آرام باشم و هیچ چیزی نگویم. باید عملکردم عالی باشد تا با خوب بودنم همه را خوشحال کنم.
(میخندد) مخلوطی از انگلیسی و فارسی و پرتغالی.
خیلی خوشحالم که توانستهام احترام متقابلی بین خودم و بازیکنان ایجاد کنم. اگر آنها به حرفهای من گوش میدهند به این خاطر است که من هم به آنها احترام گذاشتهام. اگر میخواهی احترام ببینی باید به بقیه احترام بگذاری. زمانی که به پرسپولیس آمدم یک غریبه بودم. به جای آمده بودم که همه چیز برایم جدید بود. فرهنگ جدید، آدمهای جدید. دوست داشتم با شوخی کردن و گرم گرفتن با سایر بازیکنان خودم را به آنها نزدیک کنم. یواش یواش با همین شوخی کردنها رابطه نزدیکی با هم برقرار کردیم و احترام متقابلی میان ما به وجود آمد. با خودم گفتم این من هستم که به یک محیط جدید آمدهام و باید خودم را با دیگران وفق دهم. اگر از روز اولی که به پرسپولیس آمدم میگفتم من نیلسون هستم و از اروپا آمدهام و طوری رفتار میکردم که خود را بالاتر از همه نشان دهم هیچ وقت این احترامی که الان میان بازیکنان و مسئولان تیم دارم را نداشتم. همیشه سعی کردهام به همه احترام بگذارم و شاید به خاطر همین است که الان رابطه من با همه خوب است. خوشبختانه الان با تک تک بازیکنان دوستی نزدیکی دارم با همه بگو و بخند دارم و همه من را تحویل گرفتهاند. از روز اول هم به من کمک کردهاند که در پرسپولیس پیشرفت کنم. شاید در تیم با مارکو (پروویچ) و ولاتکو که انگلیسی با هم حرف می زنیم بیشتر صحبت کنم اما این دلیل نمی شود که با بقیه حرف نزنم. برعکس با همه حرف میزنم تا هم کارمان در پرسولیس بهتر پیش برود و هم اینکه کمی فارسی یاد بگیرم.
بله، خط دفاع ما امسال خیلی خوب است. همه آنها قوی هستند و من در طول بازی به آنها اطمینان دارم.
بله، می دانستم که بالاخره بعد از چند بازی گل می خورم اما فکر نمی کردم آن گل را در ثانیه 40 بازی با نفت دریافت کنم. البته در ویتوریا گیمارش رکورد بهتری داشتم و 8 بازی بود که گل نخورده بودم و دقیقه اول نیمه دوم نهمین بازی آن گل را خوردم. در کل امسال در 12 بازی گلی دریافت نکرده ام اما به فکر رکورد زدن نیستم.
ما در این فصل بد شانس بودیم. شروع قر و قاطی و بی نظمی داشتیم. تیم را مربی فصل قبل که فکر میکنم ترک بود بسته بود و در نیم فصل اول وضعیت مان همانطور بد ادامه پیدا کرد. رفته رفته بهتر شدیم. با این حال سه بازی تا پایان فصل باقی مانده است. سعی می کنیم هر سه بازی را ببریم. پرسپولیس تیم بزرگی است و باید همیشه در آن یک هدف داشته باشیم، برنده شدن. خودم شخصا دوست ندارم که الان در رده ششم هستیم. پرسپولیس همیشه باید برای قهرمانی بجنگد اما فقط قدمت یک باشگاه مهم نیست، ما هم در زمین باید برای قهرمان شدن بجنگیم. سعی می کنیم بیشترین امتیاز را در بازی های باقی مانده در لیگ به دست بیاوریم. بعد از آن جام حذفی را در پیش داریم. نمی توانیم بگوئیم که به راحتی به فینال صعود می کنیم و بعد هم قهرمان می شویم. یک حریف سخت داریم و باید در یک زمین دشوار به میدان برویم. اول از هر چیزی باید داماش را ببریم بعد به قهرمانی فکر کنیم.
من چنین چیزی را ندیدم در تیم. وجود آن هم کاملا غیر حرفهای است. نمیتوانم قبول کنم که بازیکنی تمام توان خود را در زمین نگذارد. فرقی نمی کند که چه کسی مربی است. برای خود من هیچ فرقی نمی کند که با یک مربی ایرانی کار می کنم یا خارجی. من با باشگاه قرارداد دارم و باید نهایت تلاشم را برای موفقیت باشگاه انجام دهم. برای مربی تیم هم احترام زیادی قائلم اما همه تلاشم برای موفقیت تیم و خوشحالی هواداران است.
هنوز صحبت نکردم. زمان زیادی باقی مانده است. هر چند که دوست دارم در پرسپولیس بمانم. شنیدهام که مدیرعامل باشگاه هم از من خواسته که فصل بعد هم بمانم. با این حال هنوز صحبت جدی با من نشده است.
مربی های خیلی خوبی داشتم. ریکاردو گومس که در پاری سن ژرمن و بنفیکا بازی کرده است برای من مربی خیلی خوبی بود. اواریستو که در رئال مادرید و بارسلونا آقای گل بود هم تاثیر زیادی در فوتبالم گذاشت. زه تئودور و پائولو سرجیو هم تاثیرگذار بودند اما فکر می کنم بهترین مربی من همان ریکاردو گومس بود.
دوست دارم تا 40 سالگی بازی کنم حالا شاید بیشتر هم بشود. اگر تا آن موقع در پرسپولیس باشم که دیگر چه بهتر چرا که دیگر سنم اجازه نمی دهد به این کشور و آن کشور بروم (میخندد). شوخی میکنم دلیل اصلیاش این است که به دختر کوچکم نمیتوانم زیاد محل اقامتم را عوض کنم چون برایش گیج کننده است. خانوادهام اینجا شرایط خوبی دارند و از همه چیز راضی هستند. البته اوایل برای خانوادهام کمی سخت بود. به هر حال تا قبل از این در یک کشور بازتر و آزادتر زندگی میکردند اما الان خیلی راختتر هستند. حتی چند وقت پیش با همسرم که صحبت میکردم به من گفت در این چند ماه خیلی راحت تر از زمانی که در پرتغال بودیم زندگی میکند.
وقتی به ایران آمدم سورپرایز شدم. دوستانم به من میگفتند برای چه به میخواهی به ایران بروی. مگر دیوانه شدهای؟ میگفتند ایران شرایط خوبی ندارد و نروی بهتر است. اما به خاطر همین حرفها هم که بود گفتم میروم تا ببینم ایرانی که میگویند چطور است. آن چیزی که اینجا دیدم با وصفهایی که از ایران شنیدم کاملا فرق میکرد. بعضیها بدون اینکه ببینند و بدانند حرفهایی میزدند. چیزهایی شنیده بودند و این شنیدهها را مرتب تکرار میکردند. اما من اینجا ماندم و دیدم کشور بسیار زیبایی است. مردم شادی دارد. به همان دوستانم زنگ زدم و گفتم ایران آن طوری که شما فکر میکنید نیست. البته اگر ایران کشور بازتری بود بدون شک میتوانست بیشترین تعداد توریست را در هر سال به خود جذب کند. درست است که اینجا هم مثل برزیل فقیر دارد اما همه شاد هستند و به مشکلات شان میخندند. نمیگذارند که مشکلات شان برآنها غلبه کند. ایران از نظر فرهنگی و تاریخی کاملا غنی است و مکانهای دیدنی زیادی دارد. مردمش خوب و مهمان نواز هستند. از بچگی پدرم این را به من یاد داده بود که از کسی یا چیزی نترسم و با همه چیز مقابله کنم.
خانوادهام را خیلی دوست دارم. شاید بخش بزرگی از موفقیتم به همین خاطر باشد. دوست دارم هر کاری که از دستم بر میآید برای دخترم انجام دهم. عاشق تیراژه است. هفتهای دو بار باید او را ببریم تیراژه. وقتی اسمش میآید لب هایش تا بناگوش باز میشود! هیچ وقت بدون خانوادهام بیرون نمیروم.
خیلی خوشحالم و باعث افتخارم است که مهدوی کیا درباره من چنین حرفی زده است. او یک بازیکن بسیار حرفه ای و باشخصیت است. او گذشته پرافتخاری دارد و من به خاطر این حرفش احساس غرور می کنم.
اول اینکه باید بگویم خیلی خوشحال شدم و برای من تجربه خیلی خوبی بود که در این جند ماه با او آشنا شدم و با هم کار کردیم. مهدوی کیا را نه تنها به عنوان یک بازیکن بلکه یک انسان و یک مرد واقعی شناختم. در این چند وقت به جز احترام و دوستی چیزی از او ندیدم. خیلی حیف شد که او خداحافظی کرد. نه تنها برای پرسپولیس بلکه برای کل فوتبال که چنین مردی را از دست داد. خیلی افتخار می کنم که کنار چنین فردی بودم.
(می خندد) نمیدانم. تا به حال به این موضوع فکر نکرده بودم.
ان شالله ( می خندد) بعد از بازی با داماش جواب سوال تان را می دهم.
گفت و گو از : علیرضا اشرف، خبرنگار ایسنا
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
اون واقعا یک ستاره است
امثال سوشا مکانی نیلسونو باید الگوشون قرار بدن..