1- فرض كنيد كه اگر قرار بود مردم در يك انتخابات سراسري شركت كرده و فردي را به عنوان يك اسلام شناس برجسته انتخاب كنند تا درباره آموزه هاي ديني از وي راهنمايي بخواهند، آيا جناب آقاي احمدي نژاد را انتخاب مي كردند؟! حالا تصور بفرمائيد كه همين مردم قرار است با حضور در انتخابات سراسري يك كارشناس خبره و برجسته را براي «مديريت جهان»! برگزينند. در اين صورت چه كسي را انتخاب مي كردند؟ آقاي احمدي نژاد را؟! در فرض سوم، قرار است مردم باز هم در انتخابات سراسري ديگري شركت كرده و فردي را انتخاب كنند كه بتواند «اولياءالله» و مردان بزرگ اين مرز وبوم را شناسايي كرده و به ملت معرفي كند. آيا اين تخصص را در آقاي احمدي نژاد مي ديدند و ايشان را برمي گزيدند؟! يا اگر ايشان در تبليغات انتخاباتي خود، صادقانه به مردم مي گفت كه رئيس جمهور «اسمي» خواهد بود و رياست جمهوري «رسمي» را به آقاي اسفنديار رحيم مشايي واگذار مي كند، آيا مردم به ايشان رأي مي دادند؟! بدون كمترين ترديدي در هر چهار فرض ياد شده- و چند فرض مشابه ديگر- پاسخ منفي است و مردمي كه به آقاي احمدي نژاد رأي داده و ايشان را بر كرسي رياست جمهوري نشانده اند، از وي نه انتظار اسلام شناسي و آشنا كردن ملت با آموزه هاي اسلامي را داشته اند، نه ايشان را براي مديريت جهان! برگزيده اند و نه در پي آن بوده اند كه آقاي احمدي نژاد، اولياءالهي و مردان بزرگ را شناسايي كرده و به آنان معرفي كند! نه اين كه خود را بي نياز از اسلام شناس بدانند و يا معتقد به مديريت جهاني اسلام نباشند و يا شناسايي و معرفي اولياءالله و برخورداري از بركت وجود آنان را كم اهميت تلقي كنند، بلكه هيچيك از اين ويژگي ها را در جناب احمدي نژاد سراغ نداشته و ايشان را براي اين منظور انتخاب نكرده اند. آيا غير از اين است؟ مردم آقاي احمدي نژاد را با اين انتظار برگزيده اند كه مطابق قانون اساسي و سوگندي كه ياد كرده است، بر كرسي رياست قوه اجرايي كشور بنشيند و اداره امور اجرايي را برعهده بگيرد. بنابراين، چنانچه ايشان به جاي انجام وظايفي كه شرعا و قانونا برعهده دارد، وقت و فرصت و امكانات رياست جمهوري و اموال بيت المال را به انجام امور ديگري كه در حوزه وظايف ايشان نيست اختصاص بدهد، به يقين امانتي را كه با شعار و ادعاي انجام امور اجرايي كشور از مردم تحويل گرفته بود، ضايع نموده و به صداقت مردم دهن كجي كرده است. اين نكته بديهي تر از آن است كه درك آن نيازي به محاسبات پيچيده و اذهان ژرف انديش داشته باشد.
2- مدتي است كه آقاي رئيس جمهور، وظايفي را كه شرعا و قانونا برعهده دارد وانهاده و امكانات و فرصت ها و بيت المال مسلمين را براي اموري هزينه مي كند كه نه فقط كمترين رابطه اي با وظايف تعريف شده رئيس جمهور ندارد بلكه به اين ترديد دامن مي زند كه ايشان به جاي پرداختن به دغدغه هاي اساسي مردم و امور جاري و بر زمين مانده كشور، در پي خواسته هاي
- با عرض پوزش- دم دستي و بلندپروازي هاي- باز هم با عرض پوزش- آميخته به توهم خود و اطرافيان كذايي خويش است و انگار نه انگار كه در مقابل رأي مردم و اعتمادي كه به ايشان شده است، وظيفه و رسالتي برعهده دارد! آقاي احمدي نژاد، آدم كم هوشي نيست و به همين علت نمي توان باور كرد كه از سخيف بودن اقدامات اخير خود بي خبر است و يا از ميزان آسيبي كه اين اقدامات ناپسند براي شخصيت خود ايشان در پي داشته و زياني كه به منافع ملي و خواسته هاي برحق و قانوني مردم وارد مي كند، اطلاعي ندارد! بنابراين سوال اين است كه آيا خداي نخواسته قصد دهن كجي به مردم را دارد؟! اگر چنين نيست كه انشاءالله نباشد، پس انگيزه جناب رئيس جمهور از اينگونه اقدامات چيست؟! تازه ترين نمونه از اين دست را مي توان در جشن موسوم به «جشن استقبال از نوروز»، اعطاي نشان درجه يك فرهنگي به اسفنديار رحيم مشايي و تعريف و تمجيدهاي سوال برانگيز- تاكيد مي شود كه سوال برانگيز- ايشان از آقاي مشايي ديد. بخوانيد؛
3- آقاي احمدي نژاد در مراسم ياد شده با الفاظ و عباراتي نظير آنچه در حكم انتصاب آقاي رحيم مشايي به «رياست دبيرخانه جنبش عدم تعهد» آورده بود از ايشان ياد مي كند! برخي از تعريف و تمجيدها بگونه اي است كه فقط براي اولياءالهي به كار مي رود و اگر نام اسفنديار رحيم مشايي از آن حذف شود، اين ترديد پديد مي آيد كه شايد مخاطب آقاي احمدي نژاد، -نستجيربالله- حضرت صاحب الزمان(عج) باشد!
اشتباه نكنيد! استفاده آقاي احمدي نژاد از اين الفاظ و تعابير درباره آقاي مشايي اگرچه تعجب آور و شايسته ملامت و اعتراض فراوان است ولي ماجرا به اين نقطه ختم نمي شود بلكه نكته درخور توجه و تأسف آور آن كه؛ آقاي مشايي با ديدگاه ها و نظرات انحرافي در هر دو عرصه سياسي و عقيدتي شناخته مي شود كه بارها به صراحت از جانب وي اعلام شده است، بنابراين حمايت تمام قد رئيس جمهور از وي- چه بخواهد و بداند و چه نخواهد و نداند- دهن كجي به بسياري از مباني اسلام و انقلاب و همخواني با آرزوهاي تاكنون برباد رفته دشمنان بيروني و دنباله هاي داخلي آنهاست.
آقاي مشايي به صراحت اعلام مي كند «در سال 1357 انقلاب كرديم تا انقلاب اسلامي را صادر كنيم اما، من اينجا عرض مي كنم كه دوران اسلام گرايي به پايان رسيده است(!) معنايش اين نيست كه اسلام گرايي وجود ندارد يا رو به نضج نيست، نه، اسلام هست اما دوره اش به پايان رسيده است. اكنون دوره اسب سواري تمام شده، اما اسب هست، سوارش هم هست...»!
اين شخصيت برجسته! مي گويد «روند تحولات بشر اين نيست كه بشريت مسلمان بشود تا به حقانيت برسد... بشر، سرعتش بالا رفته و فهمش نيز به حقايقي مي رسد كه ديگر لازم نيست آن را از پوسته اسلام طي كند»!
اين- به قول رئيس جمهور- «فرزند برومند ملت ايران»! كه آقاي احمدي نژاد «افتخار آشنايي با ايشان را عنايت خداوند به خود»! مي داند بعد از آن كه «ريچارد رورتي» نظريه پرداز برجسته CIA در مصاحبه با روزنامه ايتاليايي كوريره دلاسرا- تيرماه 1386/ ژوئن 2007- تصريح مي كند كه «ملي گرايي و جدا كردن اسلام از ايران، پادزهر اسلامگرايي در اين كشور است»! در قالب يك نظريه پرداز!! ظاهر شده و تاكيد مي كند كه بايد «مكتب ايراني» به جاي «مكتب اسلام» بنشيند! و همزمان از «ريچارد فراي» جاسوس شناخته شده CIA- اسناد آن را منابع آمريكايي منتشر كرده اند- براي شركت در همايش ايرانيان دعوت كرده و كليد يك بناي تاريخي در اصفهان را به وي هديه مي كند. ريچارد فراي نويسنده كتاب معروف «عصر زرين فرهنگ ايران» است كه در آن براي اولين بار بر ضرورت جايگزيني «مكتب ايراني» به جاي «مكتب اسلام» تاكيد ورزيده است! همين جا بايد به آقاي مشايي گفت؛ دوستداران ايران، رزمندگان اسلام و خيل عظيم حزب الله هستند كه با ايثار مثال زدني از جان و مال و ناموس مردم اين مرز و بوم دفاع كرده اند، نه كساني كه با مفسدان بزرگ اقتصادي زد و بند مي كنند و اموال مردم محروم و مظلوم را به يغما مي برند.
همين جناب مشايي علاقه مند به ايران در حالي كه مردم كشورش به اشتغال آفريني نياز مبرم داشتند، در ارديبهشت 87 با شركت اسپانيايي «گينجر و بونو» براي ساخت 1000 دستگاه سرويس بهداشتي بين راهي، وارد مذاكره مي شود و يا در كيش، بيت المال بي زبان را در اختيار برخي از ايرانيان مقيم خارج كشور نظير يحيي فيوضي و دخترش پانته آ مي گذارد. همين يحيي فيوضي بعد از افشاگري كيهان درباره آن قرارداد غيرقانوني و پس از اينكه آقايان از ايشان با عنوان يك ايراني متعهد ياد كرده بودند طي مصاحبه اي در آمريكا گفت «وطن من آمريكاست، نه ايران» و...
حالا بايد از آقاي احمدي نژاد پرسيد؛ مشايي و ساير اطرافيان شما دوستدار ايران هستند يا مردم پاكباخته و فداكار اين مرز و بوم؟!
4- چند ماهي است كه آقاي احمدي نژاد از واژه «زنده باد بهار»! كه ساخته و پرداخته حلقه انحرافي است استفاده مي كند و در پاسخ به اين پرسش كه چرا شعار اين حلقه منحرف را بر زبان داريد؟ مي گويد؛ منظور ما از «بهار» حضرت صاحب الزمان(عج) است. كه بايد گفت؛ اگر چه از مراد غايب ما
-ارواحنا لتراب مقدمه الفداء- با عنوان «ربيع الانام- جان مردم» نيز ياد شده است ولي در بهره گيري مشترك آقاي رئيس جمهور و حلقه انحرافي از واژه «بهار» به جاي «حضرت صاحب الزمان(عج)» گفتني است كه؛
الف: جناب احمدي نژاد در اجلاس عمومي سازمان ملل متحد كه سران و هيئت هاي ديپلماتيك شركت كننده در آن -غير از تعدادي اندك و كم شمار- با زبان عربي يا فارسي آشنا نيستند، سخنان خود را با دعاي «اللهم عجل لوليك الفرج» آغاز مي كند كه به جاي خود شايسته تقدير است ولي اخيرا - البته بعد از تاكيد حلقه انحرافي- در ميان مردم ايران از واژه «زنده باد بهار» بهره مي گيرد. چرا؟! اگر مقصود از اين واژه، همان نام مبارك حضرت صاحب است، چرا در مجمع عمومي سازمان ملل از آن استفاده نكرده و نمي كنند؟! و حال آن كه ترجمه مفهوم «زنده باد بهار» براي آنان بسيار آسان تر و گوياتر از اللهم عجل لوليك الفرج است، واژه زنده باد بهار به راحتي با جمله
«VIVA SPRING» قابل فهم و ترجمه است ولي شرح و توضيح درباره «ولي»، «عجل»، «فرج» و... براي آنان به مراتب سخت تر و نامأنوس تر است! نيست؟!
ب: يكي از شگردهاي شناخته شده و بارها به كار گرفته دشمنان براي تحريف مفاهيم و آموزه هاي اسلامي، انتقال واژه هاي شناخته شده از ميدان هاي «قابل تعريف» به ميدان ها و بسترهاي «غيرقابل تعريف» بوده است. به عنوان مثال؛ «مكتب اسلام» تعريف شناخته شده اي دارد ولي اگر به جاي آن از «مكتب ايراني» استفاده شود ديگر نمي توان تعريف مشخص و به قول اهل منطق، «تعريف جامع و مانعي» براي آن ارائه كرد. كدام ايران؟ ايران هخامنشي؟ ساساني؟ پهلوي؟ قاجاري؟ و... كدام ويژگي ايران؟ و... «ريچارد رورتي» و «ريچارد فراي» با همين انگيزه جايگزيني مكتب ايراني به جاي مكتب اسلام را توصيه مي كنند!
اكنون بايد پرسيد، چه لزومي دارد كه به جاي نام مبارك حضرت صاحب - ارواحنا له الفداء- كه براي همه شناخته شده است، از واژه «زنده باد بهار» استفاده شود؟! گفتني است، سركرده آن فرقه ضاله و صهيونيستي نيز ابتدا از واژه- باب- و ادعاي ارتباط با امام زمان(عج) آغاز كرد و در نهايت، مدعي شد، كه خود او امام زمان(عج) است!!
و در اين باره گفتني هاي ديگري نيز هست كه بماند براي بعد...