گروه فرهنگي ـ مردم ایران با همۀ گیرها و گرفتاریها و مشکلات، باز که ۲۲بهمن میشود خیابانهای ایران را پر میکنند از جشن ِ انقلاب؛ چرا؟ واقعاً چرا؟
تاکنون برایتان پیش آمده این سؤال درگیرتان کند؟ در همۀ سالهای پس از انقلاب، حضور مردم یکجورهایی غیرمنتظره و اعجابآور بوده است. بهمنهایی را پشت سر گذاشتهایم که برخیشان جداً دوستدارانِ انقلاب را نگران کرده بود که نکند مردم این بار نیایند، کمتر بیایند؛ دشمنانِ انقلاب، برخی از همین بهمنها خیلی مطمئن بودند که مردم صحنه را خالی خواهند کرد؛ اما مردم همیشه آمدند؛ هر سال، پرشورتر.
کتابی که این هفته معرفی میکنیم، مجموعهای از چند مقاله و مصاحبه و یادداشت است. کتاب «هویت ما» نوشتۀ «دکتر حسین کچویان»، ۱۰ مطلبِ منتشر شده از ایشان را گردآورده که چند تاي آنها خیلی خواندنی است. یکی از این خواندنیها یادداشتی است که راهپیمایی ۲۲ بهمن را از منظر جامعهشناسی مورد بررسی قرار میدهد؛
«... عصر حاضر، عصری است که در آن از مرگ سیاست سخن گفته شده است و این دقیقاً به معنای بیمیلی مردم به درگیری در سیاستهای رسمی و نهادینه یا دولتی است... تمام کسانی که درک مجملی از شرایط تاریخی عصر حاضر و امکانات و مقدورات صحنۀ سیاست دارند، بهخوبی میدانند که راهپیمایی بیست و دوم بهمن با چه دشواریهایی روبروست...
اما همین صعوبتها راهپیمایی ۲۲بهمن ماه را به لحاظ سیاسی اقدامی پرمخاطره نیز میسازد. ماهیت مخاطرهآمیز این اقدام بر همگان روشن است و این را میتوان از سرمایهگذاری قوی و گستردهای که دشمن برای ناکام گذاشتن آن انجام میدهد، دریافت... هر نوع عدم توفیق در این زمینه، مستقیماً و بیدرنگ بر مشروعیت، اعتبار و مقبولیت مردمی نظام تاثیر خواهد گذاشت... انقلاب [هر سال] با دعوت به این راهپیمایی، مشروعیت خود را در معرض آزمون بزرگی قرار میدهد، که شکست در آن، ولو به میزانی ناچیز، تهدیدهای جدی را متوجه نظام خواهد ساخت.
وجود این وضعیت، پدیدهای بیمانند در عمر نظامهای سیاسی و انقلابهاست... همۀ حکومتها برای افزایش مقبولیت و تثبیت و تداوم پایههای نظام سیاسی خود و مشروعیت آن نیازمند بهرهگیری از خاطرههای ملی نظیر روز استقلال و برپایی آیینها و جشنهای ملی هستند... در تمام دنیا این نوع مناسک آیینی و جشنهای ملی یا از حضور مردم، جز به شکل محدود و آن هم به صورتی تماشاچی، خالی است یا اینکه به صورتی کاملاً بسته و با حضور مقامات رسمی انجام میگیرد و لذا به غیر از بعضی اقدامات عمومی نظیر آتشبازی یا مراسم رژه و نظایر آن کلیۀ مراسم و جشنهای ملی در جهان در محیطهای سربسته و خصوصی در درون آمفیتأترها یا سالهایی همانند آن جریان مییابد.
... این روشن نیست که چگونه چنین شد، اما به هر حال، تقدیر تاریخی، این انقلاب را در مسیری کاملاً ویژه قرار داد. انقلاب اسلامی شیوهای را برای برپایی جشنهای پیروزی و مراسمهای یادبود سالانه انتخاب نمود که به معنای دقیق خود، یک انقلاب بود. یعنی انقلاب اسلامی به جای تجدیدِ خاطره و یادِ پیروزی و روزهای انقلاب به گونهای، هر ساله خودِ انقلاب را در شکلی خاص با همان سرزندگی، حیات و جوشش تجدید میکند.
۲۲ بهمن ماه برای انقلاب اسلامی، صرفاً یادآوری و تکریم انقلاب اسلامی، رخدادهای حماسی و صحنههای ایثار و شهادت مردمی که در گذشته آن را به وجود آوردهاند، نیست، بلکه بازتجدید انقلاب اسلامی و برپایی دوباره و چندبارۀ آن است...
تحقق این روز را نمیتوان به قدرت رسانهها نسبت داد. اگر تبلیغات و رسانهها به طور مطلق چنین توانی داشتند، همۀ قدرتهای موجود عالم بایستی میتوانستند صحنهای نظیر ۲۲ بهمن یا عظیمتر از آن خلق کنند، چرا که بسیاری از آنها نهتنها در این زمینه از ما کم ندارند بلکه از قابلیتها و تواناییهای تبلیغاتی و رسانهای به مراتب قویتر و کارآمدتری نیز برخوردارند.»
متن کامل این یادداشتِ خوب، که «قمار بیست و پنجم؛ تحلیل جامعهشناختی راهپیمایی ۲۲ بهمن» نام دارد را میتوانید از اینجا بخوانید.
این کتاب، مصاحبهای دارد با عنوانِ «هویت ما». دکتر کچویان در فرازی از آن میگوید:
«قبل از پیروزی انقلاب اسلامی میتوانستیم بگوییم که هویت غرب در حال جهانیشدن است، اما پس از این پیروزی، جریانهای متفاوتی در جهان پدید آمد، از جمله جریان اسلامی که غرب در حال حاضر از سوی آن احساس تهدید میکند و از همین رو به هر طریقی میکوشد آن را تغییر دهد یا حذف کند. بنابراین هویت مدرن در حال جهانیشدن نیست؛ زیرا در جهان، هویتهایی غیرمدرن ظاهر شدهاند یا احیا شده و وارد تاریخ گردیدهاند. به عبارتی در حال حاضر، هویتِ تمدنی ِ غرب که در گذشته نزدیک بود همۀ جهان را شبیه خود کند، با هویت معارضی روبرو شد که در حال نفوذ به غرب است، به گونهای که غرب را با بحران هویتی مواجه کرده است...»
دکتر کچویان در مصاحبۀ «افقهای انقلاب فرهنگی» میگوید:
«... دانشگاه این نیست که هر که هر چه خواست بگوید. هیچ کجای دنیا دانشگاهها به این شکل وجود نداشته، ندارد و نخواهد داشت. چون دانشگاه یک نهاد حکومتی است. سطحی از آزادی و گفتگو وجود دارد که آن را از آنارشیسم دور نگاه دارد. این طور نیست که در دانشگاه هر طور رفتار کنی و هر چه بخواهی بگویی. یکی از دوستان ما که در آمریکا درس خوانده است، نقل میکرد؛ در یکی از دانشگاههای آمریکا یکی از استادان وقتی خواست نظرش را بگوید گفت: «I am a Communist» (من به عنوان یک کمونیست) او را اخراج کردند. اکنون هم در رابطه با مخالفتهایی که با صهیونیسم میشود و نحوۀ برخورد غربیان با فرد مخالف، میبینید که وضع چگونه است...
... اگر ما دست به انقلاب فرهنگی نمیزدیم، در دانشگاهها نمیتوانستیم کاری انجام دهیم. به هر جای دانشگاه که دست میزدیم صد مدعی پیدا میکرد، مدعیانی که به جامعۀ ما تعلق نداشتند و در واقع دانشگاه را تصرف کرده بودند... اکنون هم هر تغییر که بخواهد در دانشگاهها اعمال شود تبدیل به مسألۀ سیاسی میشود. به عنوان مثال طبق قانون، استاد باید طی سالهای خدمت، بازنشسته شود. ولی وقتی این کار را انجام میدهید جنجال به راه میافتد. بسیاری از رؤسای دانشگاههای ما از ترس این قضایا نمیتوانند کار کنند. آیا استادی که فسیل شده باز هم باید تدریس کند؟ روزی نیست که دانشجویان از فلان استاد به دلیل بروز نبودن و قدیمی بودن روشهای تدریس، گلایه نکنند، اما همین استاد را اگر بازنشسته کنید، جریانی سیاسی به راه میافتد... بنابراین وقتی در حال حاضر وضع اینطور است، شما ببینید آن موقع چگونه بود...»
عناوین ِ دیگر ِ این کتاب عبارتند از:
شریعتی؛ روشنفکری غیر دینی از جناح چپ تجدد!
خونبازی؛ ترور یاران امام خمینی (رحمه الله) در سال ۶۰
جمهوری اسلامی؛ مشروعیت و مقبولیت
تاریخ تجددمالشده در برابر تاریخ طبیعی؛ تحلیل نتایج انتخابات دوم خرداد ۷۶ و سوم تیر ۸۴
ایران سرزمین عجایب؛ معمای ایران و انتخابات مجلس هفتم
ظرفیتهای فمنیسم؛ از نظر
تا عمل
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
http://www.ketabeqom.com/index.php/page,Site.entesharatInfo/EntesharatId,625
از طریق این سایت هم میتونین کتابای این انتشارات رو تهیه کنین:
http://www.bookroom.ir/part,showEntity/id,8340/lang,fa/fullView,true/