آخر هفته با كتاب پيشنهادي بولتن (5)
جواب عجيبي كه امام به مسئولان كشور در مورد حكم سلمان رشدي داد
روزى گزارش چند نفر از همكلاسىهايم را به مدير دادم كه اينها در مسير راه اذيت میكنند، مدير هم آنها را تنبيه كرد. آنها هم در تلافى با هم همفكر شدند و كتک مفصّلى را در مسير برگشت به من زدند كه سر و صورتم سياه شد و بىحال روى زمين افتادم و به سختى خود را به منزل رساندم. پدرم گفت: محسن چى شده؟ گفتم: هيچى، مىخواهم بروم حوزۀ عليمه و طلبه شوم...
گروه فرهنگي ـ كمتر كسي از ايرانيها است كه حداقل يك بار مهمان برنامه شبهاي پنجشنبه استاد قرائتي نشده و از آن نكتهاي نياموخته باشد. برنامهاي كه حالا همه آن را با نام «درسهايي از قرآن» ميشناسند و در اين سي سال، همه هفته روي آنتن رفته است.
حجتالاسلام و المسلمین محسن قرائتی از جمله خوشسخنترین روحانیهایی است که میشناسیم. درسهای قرآنِ او پر از لطایف نغز و شنیدنی است. کتاب «خاطرات از زبان حجتالاسلام قرائتی» که تاکنون دو جلد از آن منتشر شده هم شامل خاطرهها و نكتههای جالب و جذابی است که ایشان در جلسات مختلف تعریف کردهاند.
خاطرات قرائتي همچون خودش ساده و بیپیرایه و «تو دل برو» است؛ مطالبی خوشطعم و مغزدار؛ بعضیهایش میخنداند؛ اما همهشان آدم را به فکر وامیدارد.
بخشی از این خاطرات، خاطرات شخصی او است، که عمدۀ خاطراتِ جلدِ اول را تشکیل دادهاند. توجهِ شما را به نمونههایی از جلدِ اولِ خاطراتِ ایشان جلب میکنیم:
كتک مبارک
مرحوم پدرم اصرار زيادى داشت كه من محصل حوزۀ عليمه و روحانى شوم و من مخالف بودم و به دبيرستان رفتم.
روزى گزارش چند نفر از همكلاسىهايم را به مدير دادم كه اينها در مسير راه اذيت میكنند، مدير هم آنها را تنبيه كرد. آنها هم در تلافى با هم همفكر شدند و كتک مفصّلى را در مسير برگشت به من زدند كه سر و صورتم سياه شد و بىحال روى زمين افتادم و به سختى خود را به منزل رساندم. پدرم گفت: محسن چى شده؟ گفتم: هيچى، مىخواهم بروم حوزۀ عليمه و طلبه شوم.
راستى چه خوب شد آن كتک را خوردم!
از امام حسين چه بخواهم
در بعضى شبهاى جمعه كه در نجف بودم توفيقى بود كه به كربلا مىرفتم و از آنجا كه دعا زير گنبد امام حسين عليه السلام مستجاب است، از استادم پرسيدم: چه دعا و درخواستى از خدا در آنجا داشته باشم.
ايشان فرمودند: دعا كن هر چه مفيد نيست، علاقه اش از دل تو بيرون رود. بسيارند كسانى كه علاقمند به مطالعه يا كارى هستند كه علم يا كار بىفايده است.
در دعا نيز مىخوانيم: «اَعوذ بک مِن عِلم ٍ لايَنفع» خداوندا! از علم بدون منفعت به تو پناه مىبرم.
مزاح با علامه جعفرى
در مشهد مقدس به مرحوم علامهمحمدتقى جعفرى برخورد كردم. به ايشان گفتم: كجا تشريف مىبريد، فرمود: به جلسۀ سخنرانى. عرض كردم كه من نيز به جلسه سخنرانى مىروم، ولى آيا مىدانى فرق من با شما چيست؟ فرمود: چيست؟ گفتم: شما مظهر آيۀ كريمۀ: «سَنُلقى عليک قولاً ثقيلاً» مىباشى و من مصداق آيۀ: «هذا بيانٌ للنّاس». ايشان بسيار خنديدند.
يادگارى
در جبهه، شخصى به من رسيد و گفت: حاج آقا! يه چيزى به من يادگارى بده!
فكرى كردم و گفتم: چيزى ندارم.
گفت: عمامهات را بده!
من نگاهى كردم و چيزى نگفتم. او عمّامهام را برداشت و بُرد!
اما جلدِ دوم، شامل خاطراتی است که از دیگران نقل کردهاند؛ خاطراتی شیرین که هرچند شنیده باشیم، اما باز هم شنیدنی و خواندنی است:
مساحت سرم که زیاد نشده!
شیخ انصاری در زمان گمنامی که به سلمانی میرفت، یک قِران میداد. بعد هم که مشهور شد، به همان سلمانی میرفت و یک قِران میداد. آرایشگر گفت: زمانی که ناشناخته بودید یک قِران میدادید، حالا هم یک قِران؟
شیخ گفت: نامم مشهور شده، مساحت سرم که زیاد نشده است!
کافر را برای بچۀ مسلمان قهرمان نکنید
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان از حضرت امام سؤال کردند که میخواهیم بعضی کتابهای کودکان را از خارج تهیه و به زبان فارسی ترجمه کنیم، تکلیف چیست؟ ایشان فرمودند: به شرطی این کار را بکنید که کافر را برای بچۀ مسلمان قهرمان نکنید.
غیرت دینی امام
پس از صدور فرمان قتل سلمان رشدی، مسئولان سیاست خارجی کشور خدمت حضرت امام رسیده عرض کردند: آقا این فتوای شما با قوانین دیپلماسی و موازین بینالمللی سازگار نیست. امام فرمود: به درَک، آبروی رسولالله رفت، هر چه میخواهد به هم بخورد. ای کاش خودم جوان بودم، میرفتم او را میکشتم!
از همين چند تا هم شرمنده هستم!
به منزل استاد بزرگوارم آيتاللّه ستوده رفته بودم. به ايشان گفتم: چرا اينقدر تعداد كتابهاى شما كم است؟ (شايد از پنجاه جلد كمتر كتاب داشت). فرمود: به آقا ضياء عراقى گفتند: كتابهاى شما همين چند تاست گفت: بله، از همين چند تا هم شرمنده هستم.
هر یک از مجلدهای «خاطرات از زبان حجتالاسلام قرائتی» در 120 صفحه و با قیمت 800 تومان، توسط «مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن» عرضه شده است.