قبل از ديدن فيلم، برداشت هاي مختلفي درباره اش شنيده بودم. تحليل هاي متفاوتي كه هر كدام بخشي از كليت فيلم را شامل مي شد. اما راجب به كليت فيلم و دركنار تكنيك، بايد با در نظرگرفتن محتوا و شخصيتهاي فيلم كه هر كدام نمادي از يك قشر اجتماعي هستند، اظهار نظر نمود.
در اين تحليل برآنم تا با بررسي گروههاي مختلفي كه در اين فيلم ايفاي نقش مي كنند، به بررسي كلي فيلم بپردازم.
درباره كارگردان:
هیچ کجا هیچ کس" پس از "زهر عسل" (1381) و "صحنه جرم ورود ممنوع" (1384) سومین ساخته سینمایی ابراهیم شیبانی در مقام کارگردان است.
درباره سناريو:
فیلمنامه این فیلم را که مضمونی اجتماعی دارد، احمد رفیعزاده نوشته است. در این فیلم بازیگرانی چون: رضا کیانیان، محمدرضا فروتن، مهناز افشار، صابر ابر و بهاره کیان افشار به ایفای نقش میپردازند.
هيچكجا، هيچكس حول فضايي تراژيك و تلخ ميگردد و روايتي غير خطي و در عين حال يك كار اجتماعي-معمايي است كه خوب از كار در آمده و از جهت فيلم بودن و نشاندن بيننده پاي فيلم، كاملا موفق است.
قصه فیلم دارای خط موازی بود و فیلم به طور موازی و کنار هم پیش ميرود كه به طور قطع یکی از دلایل جذابیت این فیلم میتواند نوع روایت آن باشد.
موضوع اصلی فيلم، با يك اخاذي ساختگي از يك كارخانه دار در قبال آزادي دخترش و خريد سكه از يك صرافي، آغاز مي شود و كم كم، عوامل موثر در اين اخاذي را تا قهقراي پليدي پيش مي برد.
داستاني كه در آن اختلافات خانوادگي و از هم پاشيدگي نهاد خانواده و اختلافات بين نسلها با نسل قديم، موضوعيت اصلي اين روايت است.
درباره بازيگران:
5 بازيگر اصلي اين فيلم را رضاكيانيان، صابرابر، محمدرضافروتن، مهنازافشار و بهاره كيان افشار تشكيل مي دهند.
صابر ابر در موقعيتي شبيه به انتهاي خيابان هشتم جلوي دوربين رفته است. نقش فروتن هم تفاوت زيادي با ساير نقشهايي كه او بازي كرده، ندارد، اما صلابت و جديت كه فاكتور اصلي بازي اوست، بسيار زيبا و باور پذير از آب درامده است. فكر ميكنم رضا كيانيان و مهناز افشار هم مثل هميشه خوب و باور پذير بودند.
نقاط مثبت فيلم:
سناريو و نوع روايت غيرخطي فيلم را شايد بتوان از اصلي ترين نكات جذاب بودن فيلم عنوان كرد.
اگرچه نمي توان حضور ستاره هاي سينماي ايران را در اين فيلم نديده گرفت، كه حقا همه بازيگران خوب و منطقي و باورپذير بودند و اين مساله در كنار نوع روايت و تدوين قوي فيلم، عامل موفقيت فيلم در روايت فيلم است.
نكات منفي فيلم:
نگاه فيلم به لحاظ پرداخت به برخي از نقش هاي اجتماعي به شدت منفي است. سياه نمايي در فضاي غير واقعي و خيالي، فضاي تيره اي از يك جامعه بحران زده را نشان مي دهد كه در زير به ذكر موارد آن مي پردازم.
· نگاه به عملكرد حاكميت: گرچه در فيلم مستقيما به دولت و حكومت پرداخته نمي شود اما فيلم تلاش مي كند نقدهاي خود را در فضاي حاشيه اي مطرح كند.
دادگاهي كه با وجود مخالفت پدر با ازدواج يلدا، موافقت با ازدواج او را صادر كرده يكي از اين موارد است. گرچه فيلم به بيان جزييات حكم دادگاه نمي پردازد، ولي تاكيد فيلم بر"اجازه دادگاه براي ازدواج" و پرداخت فيلم به مخالفت پدر يلدا بيان همين نابساماني غيرمنطقي در احكام دادگاه است.
چند بار تكرار عبارت "دلار بازم گرون شد" تاكيد فيلم ساز را بر عدم ثبات اقتصادي در جامعه را نشان مي دهد.
مطرح كردن مبحث سه هزار ميليارد توسط راديو بيگانه در صرافي، كه فضاي ناامني اقتصادي را در جامعه تاكيد مي كند، همه و همه نشان از يك جامعه ملتهب بحران زده اي را دارد كه اين پليدي ها در بستر چنين حاكميتي به وقوع مي پيوندد.
· نقش پليس: فيلم در چند نقطه به نقش پليس و نيروي انتظامي به عنوان عوامل اجراي نظم و امنيت مي پردازد كه همگي اين نقشها سطحي، ظاهربين و ويتريني است.
مامور كلانتري كه با ديدن مادر مضطرب و نگران از عدم حضور دخترش در خانه، به جاي كمك و راهنمايي مادر، به ذكر جمله" ان شاء ا.. پيدا ميشه..!" بسنده ميكند، تا مامور نيروي انتظامي كه در حين انجام وظيفه در محل كار ساده لوحانه به پدر دختر ربوده شده غذا تعارف مي كند.
مامور نيروي انتظامي كه در كنار مجرمين بزرگ اخاذي و كلاهبرداري، به تذكر و برخورد با چند دختر و پسري كه در كنار خيابان بدون تخلف مشهودي، مشغول استراحتند، تا پليسي كه به جاي پيگيري جدي پرونده سرقت و كلاهبرداري، درگير اين مساله است كه به جاي عنوان سرگرد، به او سروان نگويند..! همگي سطحي و غير موثرند.
· نهاد خانواده: در فيلم نهاد خانواده وجود ندارد. همه خانواده ها متلاشي و از هم پاشيده ا ند. از خانواده مهران، كه فرزند طلاق است و مادرش با مرد صرافي ازدواج كرده، تا خانواده يلدا كه آنقدر از هم دورند كه يلدا حاضر مي شود براي رهايي از دست خانواده اش، با حكم دادگاه بصورت غيابي با داوود ازدواج كند.
از سوي ديگر خانواده دختر صاحب كارخانه، كه به خاطر اختلاف با خانواده اش حاضر مي شود در نقش قرباني يك سرقت ساختگي ايفاي نقش كند تا سارقان از پدرش اخاذي كنند، همگي از هم پاشيدگي نهاد خانواده را نشان مي دهد كه به عقيده نگارنده فضايي غير واقعي و سياه را از خانواده هاي ايراني به نمايش گذاشته است.
تنها خانواده متشكل، خانواده جوان ساده روستايي است كه در آستانه پدر شدن، قرار دارد. او با ريش هاي بلند و غيرعادي، در روستايي دورافتاده زندگي مي كند كه با پيكان مدل پايين كنار خيابان منتظر كمك است همسرش را كه در كنار خيابان ايستاده، به بيمارستان برساند.
شايد تاكيد كارگردان بر دوري او از اقتضائات زندگي متجددانه شهري، تنها نقطه اميد بخش فيلم باشد كه دوري از تمدن جديد را عامل انسجام نهاد خانواده بداند.
· نقش پدر: همه پدرهاي فيلم سياهند. پدر يلدا ، اگرچه دلسوز يلداست، ولي به شدت با او اختلاف دارد و محدوديت هاي او براي دخترش و مخالفت غير منطقي او با ازدواج او با داوود فقط به خاطر مسائل اقتصادي عامل فرار يلدا و ازدواج پنهاني يلدا با داوود است.
داوود، اگرچه مهربان است، ولي با دليل غير منطقي در يك اخاذي ساختگي ، ايفاي نقش مي كند و همچنين مي خواهد تا جنين چند ماهه اش را سخط كند كه اين نماد خشونت يك پدر است كه به مرگ فرزندش راضي است.
پدر مهران، اگرچه نقش حاشيه اي فيلم است، ولي تاكيد كارگردان بر مطلع بودن او از خلافكاري هاي مهران و عدم مخالفت او با اين تخلفات و همراهي او با پسرش، باز يك نقش منفي را براي يك پدر در فيلم رقم مي زند.
· عادي بودن جرم: همه در فيلم بطور كاملا عادي مرتكب جرم مي شوند.
پدر يلدا به عنوان يك كارمند عادي راه آهن، به راحتي آدم ميكشد و حتي احساس پشيماني هم نمي كند.
يلدا و داوود به راحتي حاضر مي شوند تا در يك اخاذي بزرگ شركت كنند. دختر صاحب كارخانه، با اينكه در يك خانواده متمول زندگي مي كند حاضر مي شود به عنوان قرباني، از پدرش اخاذي كند.
· حس پشيماني: كسي كه زندگي عادي دارد، پس از تخلف و قانون شكني، از كرده خود پشيمان مي شود. اما در فيلم، همه آدمهاي عادي خلاف مي كنند و هيچ اثري از پشيماني هم در آنها مشاهده نمي شود. داوود و يلدا، پدر يلدا، دختر كارخانه دار، مهران و همسر سابقش، همه متخلفيني هستند كه حتي وقتي به بن بست مي رسند، از كرده خود پشيمان نمي شوند.!
و اما سخن آخر...
معتقدم كه فيلم ساز و هنر مند بايد چشم بينا و گوش شنواي جامعه باشد. هيچكس منكر وجود مشكلات متعدد اجتماعي در جامعه نيست، اما آنچه در اين بين بايد به آن توجه نمود، روايت منطقي و واقعي مسايل و مشكلات جامعه و مردم است كه اگر اين مهم در نوع پرداخت و وزن دهي به رويدادهاي فيلم مورد توجه كارگردان قرار نگيرد يك روايت كاريكاتور گونه و غير واقعي و بعضا سياه نمايي را از وضعيت جامعه نمايش خواهد داد.
سينما عرصه بيان است. بياني كه بدور از حب و بغضها، با نگاهي واقعي منعكس كننده احوالات جامعه و مردم باشد.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com