کد خبر: ۱۱۵۴۱۴
تاریخ انتشار:

27 آذر سالروز رحلت محمدتقی فلسفی

آقای فلسفی در شب عاشورای 1342 ش در مسجد شیخ عبدالحسین تهران سخنان عاشورایی و تاریخی مهمی بیان كرد كه تأثیر فراوانی در سراسر ایران گذارد.

 جمعیت حاضر در آن جا فوق العاده زیاد بود به طوری كه آقای فلسفی نتوانست از میان مردم و از اول بازار به مسجد برود، بلكه از راه پشت بام بازار به طرف مسجد رفت و از بام مسجد پایین آمد. جوانی پرشور و ایمان در بین آن همه جمعیت و با وجود مأموران ساواك توانست در فرصتی مناسب در زیر منبر به همراه ضبط صوت پنهان شود. و در این مدت به دلیل گرما و محدودیت مكان آن قدر عرق ریخت كه نزدیك بود جان به جان آفرین تسلیم كند و بدین گونه كه سخنرانی ضبط شد و در سراسر ایران توزیع شد.

 ولادت

محمد تقی فلسفی، دهم ربیع المولود سال 1326 هـ . ق (1286 هـ. ش) در تهران زاده شد.[1]

پدرش، آیه الله شیخ محمد رضا تنكابنی (متولد 1282 هـ . ق) از مجتهدان و مدرسان زبردست بود كه سال ها در مدرسه «فیلسوف الدوله» تهران تدریس می كرد. وی یكی از شاگردان آیه الله تنكابنی، آیه الله آخوند ملا علی همدانی و آیه الله آقا میرزا هاشم آملی بود. عموم مردم و حتی قضات دادگستری در باب مسائل فقهی به ایشان مراجعه می كردند و حتی عالمان بزرگ نیز به دیدن او می رفتند. سرانجام بعد از عمری طولانی و پربركت در 103 سالگی (سال 1385 هـ . ق؛ 1345 ش) از دنیا رفت.[2]

مادر آقای فلسفی، طوبی خانم (فرزند آقا ابوالحسن تاجر اصفهانی مقیم تهران) بسیار متدین و با عاطفه بود و در دوره كشف حجاب، هرگز از خانه اش خارج نشد. وی برای تربیت فرزندانش تلاش بسیاری كرد. این بانوی محترمه سرانجام در 12 شعبان سال 1360 هـ . ق بر اثر سكته قلبی رحلت كرد.[3]

تربیت

دوره كودكی محمد تقی، با نظارت مستقیم مادر بزرگوارش سپری شد. محمد تقی و برادرانش معمولا در كوچه بازی نمی كردند؛ زیرا مادرشان به آن ها گفته بود كه شما روحانی زاده هستید و باید خویشتن دار باشید، بنابر این آنان در خانه بازی می كردند.[4]

بعد از پایان شش سالگی به دبستان توفیق وارد شد. این دبستان توسط مدیری با ایمان، با سواد و اهل فضیلت به نام شیخ محمد رضا توفیق اداره می شد. او در آن جا شش سال تحصیل كرد و خواندن و نوشتن و نظم و انضباط و برخی از آیات قرآن را آموخت و موفق به دریافت گواهینامه اتمام تحصیلات ابتدایی گردید.[5]

استادان

بعد از پایان تحصیلات ابتدایی شروع به تحصیل مقدمات علوم اسلامی در مدرسه حاج ابوالفتح كرد و نزد شیخ محمد رشتی؛ صرف و نحو آموخت و علم معانی و بیان را بر اساس كتاب مطول از میرزا یونس قزوینی فرا گرفت. در علم فقه و اصول از شیخ محمد علی كاشانی در مدرسه عبدالله خان و از شیخ مهدی در مدرسه محمدیه بهره مند شد و از پدرش (آیه الله تنكابنی)، قوانین و شرح لمعه را آموخت.

محمد تقی به تحصیل فلسفه نیز پرداخت و از محضر میرزا مهدی آشتیانی[6] (1306 ـ 1372 هـ . ق) و شیخ ابراهیم امامزاده زیدی (متوفای حدود 1358 هـ . ق) و سید كاظم عصار (در گذشته 1353 هـ . ق) و میرزا طاهر تنكابنی (در گذشته 1320 ش) استفاده كرد.[7]

محمد تقی در ابتدای تحصیل رسما به سلك روحانیت در آمد و به دست پدرش معمم شد.[8]

عشق جاودانه

مادرش عشق و علاقه بسیاری به حضرت امام حسین ـ علیه السلام ـ داشت و آرزو می كرد كه فرزندش سخنران شود و با بیان جذاب، حماسه حسینی را در جان ها زنده كند، اما پدرش می گفت: او باید تحصیلاتش را تكمیل كند. سرانجام توافق شد كه محمد تقی از شنبه تا غروب چهارشنبه تحصیل كند و پنجشنبه ها و جمعه ها به منبر و خطابه بپردازد. آیه الله تنكابنی شرط كرد كه محمد تقی در وسط هفته نباید منبر برود و هر شب باید در حضور من مطالعه كند تا بدانم جایی منبر نرفته است!

اولین منبر

محمد تقی برای اولین منبر، به نزد خطیبی ماهر به نام شیخ علی اكبر عزمی (رشتی) رفت از او درخواست كرد برایش منبری بنویسد او پذیرفت، اما نخست از او دو قران گرفت تا قدر نوشته را بداند. نوشته آقای عزمی را چند بار خواند تا حفظ كرد و برای اولین بار در مسجد فیلسوف ـ كه آیه الله تنكابنی در آن جا نماز جماعت اقامه می كرد ـ بعد از نماز عشا منبر رفت. مردم كه محمد تقی 15 ساله را در بالای منبر دیدند همگی بهت زده به او چشم دوختند. محمد تقی مطالبش را كه حفظ كرده بود چنین آغاز كرد:

بسم الله الرحمن الرحیم

بی مهر علی به مقصد دل نرسی

تا تخم نیفشنی به حاصل نرسی

بی دوستی علی و اولاد علی

هرگز به خدا قسم، به منزل نرسی

كشتی نجاتت ز هلاك است علی

بنشین كه به ورطه های قاتل نرسی

در این هنگام آقای شیخ محمد شمیرانی كه از آشنایان آیه الله تنكابنی بود و در بین مردم حضور داشت با صدای بلند گفت: «آفرین!» این تشویق بجا تأثیری شگفت آور در محمد تقی گذارد و او بدون اشتباه و با اعتماد كامل بقیه منبر را از حفظ بیان كرد و مورد تحسین مردم قرار گرفت به طوری كه بعضی از پدرش خواستند كه اجازه دهد همین مطالب را در خانه و برای مؤمنین دیگر بازگو كند.[9]

هر چند منبر محمد تقی از همان آغاز مورد قبول و توجه واقع شد؛ اما او خود را نگه داشت و مغرور نشد و به همین دلیل در اوایل، وقتی از او برای یك دهه دعوت می شد قبول نمی كرد زیرا ده تا منبر از حفظ نداشت! و فقط همان دو سه منبری را كه شیخ علی اكبر عزمی برایش نوشته بود با اندك اضافه و تكمیلی، ایراد می كرد. مادر محمد تقی در جلسات سخنرانی فرزندش حاضر می شد و با این كار او را تشویق می كرد. آیه الله تنكابنی نیز در بسیاری از منبر های محمد تقی شركت می كرد و وی را ترغیب می نمود و با این حال مراقب بود كه منبر و خطابه، مانع تحصیل و دانش اندوزی نشود.

تجربه سخنرانی برای اقشار گوناگون مردم به تدریج به محمد تقی فهمانید كه حفظ مطالب كافی نیست. در نتیجه او كم كم خود، مطالب را تكمیل و منظم می كرد و نكته هایی به آن ها می افزود و این كار نیازمند زحمت و تمرین فراوان بود.

مردم به منبر های محمد تقی اندك اندك علاقمند تر شدند و به این جهت در اوایل، برای هر منبر یك قران و بعد ها دو قران می پرداختند، در حالی كه به بعضی از واعظان قدیمی همان یك قرار را می دادند.[10]

هجرت به قم

برای آگاهی كامل از شؤون دینی و اسلامی و حلال و حرام الهی و ادامه تحصیل به همراه شیخ ابوالقاسم ربیعی (اهل رودسر) كه از دوستان آیه الله تنكابنی بود ـ در سال 1301 یا 1302 ش به شهر قم سفر كرد. این سفر بیش از چند ماه به طول نیانجامید زیرا آب و هوای قم با مزاج محمد تقی نساخت و او به ناچار به تهران بازگشت.[11]

ازدواج

در آستانه حدود 24 سالگی با دختر عمویش خانم خدیجه تنكابنی ـ فرزند آیه الله شیخ محمد حسین تنكابنی ـ ازدواج كرد. خدیجه خانم قرآن و كتب ادعیه را به خوبی می خواند و با تعلیمات اسلامی و احكام شرعی آشنایی كامل داشت به طوری كه بانوان به او مراجعه می كردند و سؤالات دینی خود را از او می پرسیدند.[12]

جواز پوشیدن لباس روحانیت

در دوره حكومت رضا شاه پهلوی، در 4 دی 1307 ش. (12 رجب 1347 ق) قانونی به تصویب رسید كه بر اساس آن همه مردم باید لباس متحد الشكل (كت و شلوار و كلاه پهلوی) بپوشند. از این قانون چند گروه استثناء شدند از جمله مجتهدان و منبری ها (محدثان) كسانی كه مستثنا بودند باید از شهربانی جواز عمامه بگیرند. هدف از این قانون، علاوه بر ترویج فرهنگ غربی، تضعیف روحانیت و كنترل آنان بود و مأموران شهربانی با شدت و خشونت این قانون را اجرا می كردند و حتی دارندگان جواز نیز از آزار و اذیت و توهین مأمورین در امان نبودند.[13] در این اوضاع، محمد تقی فلسفی به توصیه پدرش نزد یكی از مجتهدان و شاگردان برجسته میرزای شیرازی به نام شیخ حسین یزدی رفت تا از وی «اجازه عمامه» بگیرد، آن مجتهد خبره، بدون تأیید قانون دولتی، خود به طور مستقل به محمد تقی اجازه نقل حدیث و موعظه داد. بر اساس همین اجازه، «ورقه تصدیق» برای او صادر شد تا بتواند لباس روحانیت بپوشد.[14]

در سال 1316ش محمد تقی فلسفی در خطابه اش در مسجد میرزا موسی ـ معروف به مسجد بزاز ها ـ گفت: در اسلام، مسجد محل صلح و صفا و تعاون است. فحش و بدگویی و آزار و آدم كشی متعلق به فرهنگ مسجد نیست. در پی این سخنان؛ محمد تقی احضار شد و به او گفتند كه گزارش شده شما به حادثه قتل مردم در مسجد گوهرشاد كنایه زده اید به همین دلیل منبر شما ممنوع است و حق پوشیدن لباس روحانیت را نیز ندارید! آقای فلسفی به ناچار از منبر علنی، دست كشید اما به صورت پنهانی گاه گاهی برای فامیل و آشنایان به ایراد سخنرانی می پرداخت.[15]

مبارزه با حزب توده

حجه الاسلام فلسفی در برابر حزب توده ـ كه صریحاً الحادی و ضد اسلامی بود ـ قاطعانه ایستاد و در سخنرانی هایش به مبارزه با آن پرداخت. دولت آن زمان هم كه تأثیر گسترده خطابه های او را می دانست، از آغاز رمضان سال 1327 ش مباحث ایشان را به طور مستقیم از رادیو پخش می كرد. این سخنرانی ها تا پایان رمضان آن سال ادامه یافت. بعد از پخش این مطالب؛ آقای فلسفی هر روز با دهها نامه تهدید آمیز مواجه شد كه طرفداران حزب توده نوشته بودند؛ اما او اعتنایی نكرد.[16]

هواداران حزب توده تصمیم گرفتند كه مجلس سخنرانی آقای فلسفی را به هم بزنند كه با حمایت مردم و تدبیر ایشان و حضور به موقع جوانان مسلمان و ورزشكار، نقشه آنان نقش بر آب شد.

نماینده آیه الله العظمی بروجردی

آیه الله بروجردی با اصرار علمای حوزه ـ از جمله امام خمینی ـ در سال 1323 ش. به قم آمد و در آن جا اقامت گزید. بعد از رحلت آیه الله سید ابوالحسن اصفهانی در آبان ماه 1325 و درگذشت آیه الله حاج آقا حسین قمی در سال 1326 ش آیه الله بروجردی مرجع بزرگ شیعیان شد. آقای فلسفی در همان زمان به حضور آیه الله بروجردی فراخوانده شد و بعد از طرح مسائلی كه بیشتر برای امتحان او بود از ایشان خواست كه نمایندگی او را برای رساندن پیام های مرجعیت شیعه به مقامات دولتی و شاه بپذیرد. وی پذیرفت به شرط آن كه از مسائل مهم و مربوط به امور دینی و مذهبی باشد. پیام های آیه الله بروجردی یا به طور مستقیم و به صورت شفاهی و یا به وسیله حاج احمد خادمی ـ خادم آیه الله بروجردی ـ و یا از طریق نامه (با مهر و امضاء) به آقای فلسفی می رسید.

بنا به دعوت آیه الله بروجردی، آقای فلسفی در دهه آخر صفر در منزل ایشان منبر می رفت و نیز به دعوت آستانه مقدسه حضرت فاطمه معصومه ـ علیها السلام ـ شبها در صحن بزرگ به ایراد خطابه می پرداخت. این منبر ها، تأثیر ژرف و مهمی بر طلاب حوزه گذاشت و الگویی برای آنان شد و حتی بر سایر جوانان و نوجوانان آن عصر بسیار تأثیر گذارد.[17]

آقای فلسفی با تشویق و درخواست آیه الله بروجردی، در تهران جلسه تفسیر قرآن برگزار كرد و سال های متمادی هر هفته صبح جمعه در منزل خود فاضلان حوزه و واعظان آن جا را با آموزه های وحیانی آشنا می كرد و به مناسبت نیز فنون سخنوری و اداره منبر و خطابه را به آنان تعلیم می داد.

آیه الله بروجردی در اواخر سال 1325 ش از طریق آقای فلسفی به شاه پیام داد كه باید تعالیم دینی نیز مثل خواندن و نوشتن جزء تعلیمات ابتدایی قرار گیرد. آقای فلسفی این پیام را رساند و جواب مساعد گرفت. به دنبال این امر كمیسیونی تشكیل شد تا در برنامه درسی مدارس تجدید نظر شود و تعلیمات دینی نیز در آن لحاظ گردد. این كمیسیون مركب بود از آقایان: فلسفی، راشد، شهابی، مشكوه، شعرانی، دكتر سحابی، محمد تقی سبزواری و مهندس بازرگان، كه در 30/4/27 تشكیل شد.

مبارزه با بهائیت

فرقه ضاله بهائیت در آن دوران، در دربار و مراكز حكومتی نفوذ كرده و ایادی آنان در سراسر ایران به ظلم و تعدی به حقوق مردم مشغول بودند. مردم از شهر های مختلف به آیه الله بروجردی نامه می نوشتند و ازا عمال بهائیان شكایت می كردند. این امر سبب ناراحتی مرجع عظیم الشأن شد به طوری كه نامه ای به آقای فلسفی نوشت تا او شاه را ملاقات كند و اعتراض مرجع بزرگ را به او برساند. اما آقای فلسفی مصلحت را در آن دانست كه این قضیه را در سخنرانی های مسجد شاه كه به طور مستقیم از رادیو پخش می شد مطرح كند. با تأیید آیه الله بروجردی، این كار انجام شد و موجی بزرگ در سراسر كشور بر ضد بهائیت پدید آمد. آقای فلسفی تصریح كرد كه هدفش آشكار ساختن گمراهی بهایی هاست و نباید هیچ مسلمانی خود سرانه دست به قتل و خونریزی بزند. هیجان و احساسات مذهبی مردم در تمام كشور بر ضد بهائیان تحریك شد به طوری كه شاه را واداشت تا دستور تعطیلی حظیره القدس را صادر كند. البته در عمل، حظیره القدس به طور كامل تخریب نشد و تنها گنبد آن را خراب كردند.

در گذشت آیه الله بروجردی

بعد از رحلت آیه الله بروجردی، حجه الاسلام فلسفی حدود بیست بار در مجالس ترحیم و فاتحه در تهران و قم به ایراد خطابه پرداخت و خدمات دینی و فرهنگی آن مرجع بزرگ را تشریح كرد. این سخنرانی ها در آشنایی مردم با آثار و بركات وجودی روحانیت و مرجعیت و آیه الله بروجردی تأثیری به سزا داشت.

قانون انجمن های ایالتی و ولایتی

دولت علم در پاییز 1341 ش لایحه ای از تصویب گذراند كه هدف آن مسلط كردن بهایی ها بر حكومت بود و در قانون انجمن ایالتی و ولایتی، قید اسلام و ذكوریت را حذف كرد. لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی ودر اعتراض عالمان دین از جمله امام خمینی و سایر روحانیون قرار گرفت و كم كم اعتراض عمومی مردم نیز شروع شد. آقای فلسفی نیز بالای منبر در سخنرانی های متعدد روشن و آشكار بیان كرد كه مسأله رأی دادن زنها نیست بلكه خطر در آن است كه قید اسلام حذف شده است. متعاقب آن مخالفت عمومی با این لایحه روز به روز بیشتر گردید و رژیم شاه احساس كرد كه دیگر مقاومت بیش از این در برابر مردم ممكن است عواقب خطرناكی در بر داشته باشد؛ بنابر این هیأت دولت در جلسه چهار شنبه 7 آذر آن لایحه را لغو كرد. در زمستان 1341 ش آقای فلسفی توسط ساواك دستگیر شد تا به این وسیله ثابت كند كه بزرگترین پشتیبان او (آیه الله بروجردی) از میان رفته است و باید به شدت مراقب اعمال و رفتار خود باشد ... .

حمله به مدرسه فیضیه

رژیم ستمگر پهلوی در روز های نخستین سال 1342 ش در سال روز شهادت امام صادق ـ علیه السلام ـ با كماندوهای مسلح به مدرسه فیضیه قم حمله كرد و فضلا و طلاب بی گناه را به خاك و خون كشیدند و كتاب و وسایل روحانیان و حتی قرآن ها را به آتش كشیدند ... آقای فلسفی در این زمان ممنوع المنبر بود. منبر او از 7 اردیبهشت 1342 آزاد شد. پس از آزادی، خطابه های آتشین فلسفی بر ضد رژیم جبار پهلوی آغاز گردید. حجه الاسلام فلسفی، این جنایت شاه را تشبیه به جنایت یزید بر ضد امام حسین كرد ... امام خمینی با پیام های شفاهی و اعلامیه و نامه مردم و خطبا و علما را دعوت به مبارزه با حكومت ظالم كرد و بر به پا داشتن عزاداری ایام محترم و عاشورا تأكید بسیاری نمود. امام خمینی دستور دادند كه بازسازی مدرسه فیضیه باید به صورت مردمی باشد و همه مردم از اداری و روستایی و ... در آن شركت كنند.

استیضاح دولت علم

آقای فلسفی در شب عاشورای 1342 ش در مسجد شیخ عبدالحسین تهران سخنان عاشورایی و تاریخی مهمی بیان كرد كه تأثیر فراوانی در سراسر ایران گذارد. جمعیت حاضر در آن جا فوق العاده زیاد بود به طوری كه آقای فلسفی نتوانست از میان مردم و از اول بازار به مسجد برود، بلكه از راه پشت بام بازار به طرف مسجد رفت و از بام مسجد پایین آمد. جوانی پرشور و ایمان در بین آن همه جمعیت و با وجود مأموران ساواك توانست در فرصتی مناسب در زیر منبر به همراه ضبط صوت پنهان شود. او به سختی رشته سیمی از برق به آن جا آورد و سخنرانی آن روز را ضبط كرد و در این مدت به دلیل گرما و محدودیت مكان آن قدر عرق ریخت كه نزدیك بود جان به جان آفرین تسلیم كند و بدین گونه كه سخنرانی ثبت شد و بعد به سرعت تكثیر گردید و در سراسر ایران توزیع شد.[18]

بعدا این سخنرانی به صورت جزوه ای تحت عنوان «اولین استیضاح ملی در سال 1342 ش » منتشر شد. آقای فلسفی در این سخنرانی تاریخی، بعد از آن كه به جامعیت اسلام اشاره كرد و توضیح داد كه مسجد؛ هسته اصلی و مركز تمام فعالیت ها و حركت ها در صدر اسلام بود، امام حسین ـ علیه السلام ـ را الگو و سرمشق برای زندگی در همه زمان ها دانست و بعد به استیضاح دولت علم پرداخت.

آقای فلسفی توضیح داد كه روحانیت نمی تواند از سیاست دوری گزیند زیرا در اسلام، سیاست عین دیانت است و اسلام از سیاست جدا نیست.

ترور نافرجام

در محرم سال 1344 ش جوانی بسیار قوی و با پنجه بوكس به حجه الاسلام فلسفی حمله كرد اما به لطف الهی و تلاش راننده و خدمتگزار منزل، شكست خورد و دستگیر شد و به كلانتری محل تحویل گردید. اما كلانتری بعداً گفت: دیوانه بود رهایش كردیم. بر اثر این حادثه، منبر حجه الاسلام فلسفی تعطیل شد. حضرات آیات خویی، مرعشی نجفی، شریعتمداری، میلانی و سید علی بهبهانی با ارسال تلگراف از این واقع ابراز تأسف كردند.

تألیف كتاب

كار اصلی حجه الاسلام فلسفی از زمانی كه ممنوع المنبر شد ـ سال 1350 ش ـ تا پیروزی انقلاب اسلامی، تألیف و نگارش كتاب بود، در این مدت به ترتیب كتاب های ذیل نوشته و منتشر شد:

1. آیه الكرسی؛ پیام آسمانی توحید (یك جلد)

2. بزرگسال و جوان از نظر افكار و تمایلات (دو جلد).

3. اخلاق از نظر همزیستی و ارزش های انسانی (یك جلد)

4. جوان از نظر عقل و احساس (دو جلد).

5. كودك از نظر وراثت و تربیت (دو جلد).

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی حجه الاسلام فلسفی تألیف كتاب را ادامه داد و كتاب های ذیل را منتشر كرد:

اخلاق از نظر همزیستی و ارزش های انسانی (جلد دوم) ـ معاد از نظر روح و جسم (سه جلد) ـ سخن و سخنوری از نظر بیان و فن خطابه (یك جلد) ـ شرح و تفسیر دعای مكارم الاخلاق صحیفه سجادیه (سه جلد).

حماسه ساواك

روز بعد از حادثه 17 شهریور 57 (جمعه سیاه) و شهادت عده بسیاری از مسلمانان آگاه به دست رژیم شاه، در نیمه های شب مأموران ساواك به منزل حجه الاسلام فلسفی حمله كردند و به بازرسی از منزل وی پرداختند و اعلامیه های امام خمینی و نوشته های او آن را جمع آوری و حجه الاسلام فلسفی را دستگیر كردند و به ساختمان حكومت نظامی بردند و بعد آزاد كردند.[19]

در مراسم اربعین استاد مطهری

این مراسم به دعوت جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و در مدرسه ی فیضیه و با حضور امام خمینی و علماء و فضلاؤ وعده بسیاری از مردم برگزار شد. چون در آن زمان عده ای از غرب زده ها در صدد بودند كه نقش دین و روحانیت در جامعه كم رنگ شود و یا اساساً اسلام منهای روحانیت بر پا شود، حجه الاسلام فلسفی بعد از شرح نهضت تحریم تنباكو، مشروطیت و ملی شدن نفت، افزود: مرحوم آیه الله العظمی میرزای شیرازی قیام كرد و استعمال دخانیات را محاربه با امام عصر ـ عجل الله تعالی و فرجه الشریف ـ معرفی نمود، در نتیجه مردم اطاعت كردند و قراردادی كه با اجانب بسته شده بود، لغو شد ...

قیام امام كه قبل از پانزده خرداد 1342 آغاز گردید، از اول به نام خدا بود، از این رو تمام مردم مسلمان اعم از روحانیون، دانشگاهیان و سایر اقشار شهری و روستایی با رهبر بزرگ انقلاب همصدا شدند و توانستند سرانجام انقلاب اسلامی را به پیروزی برسانند.[20]

حكمت یك سكوت

حجه الاسلام فلسفی با آن كه در زمان طاغوت، از منتقدان مهم و برجسته مسائل اجتماعی بود اما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در منبر و سخنرانی لب به انتقاد از حكومت اسلامی نگشود زیرا این كار را به مصلحت نمی دانست. او خود در جواب عده ای از اهل فضل، چنین گفت:

«آقایان! بله من در زمان شاه انتقاد می كردم. انتقاد من به ضرر شاه و به نفع رسول اكرم ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ و دین خدا بود اما الآن انتقاد نمی كنم برای این كه انقلاب ما اسلامی است. اگر از سوء اعمال بعضی ها به نام «دولت» انتقاد كنم چیزی حاصل پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ نمی شود، ولی آمریكا استفاده می كند و من نمی خواهم كه به نفع آمریكا سخنرانی كنم. وظیفه ام را به طور خصوصی انجام می دهم. آن فردی كه باید به واسطه سوء عملی كه داشته مورد انتقاد قرار گیرد با تلفن به او می گویم كه ... شما باید عمل خود را اصلاح كنید و تغییر روش دهید.»

حجه الاسلام فلسفی این مطلب را با امام خمینی نیز در میان گذاشت و ایشان هم نظر جناب فلسفی را تأیید كردند و فرمودند شما انقتاد نكنید ... در حكومت پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ نیز برخی كارهای ناشایست را افرادی مرتكب می شدند كه تك تك بد بود ولی دولت پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ بر اساس اسلام بود، بنابر این شروع انتقاد در منابر مصلحت نیست.[21]

رحلت

حجه الاسلام فلسفی بعد از حدود هفتاد و پنج سال خدمت خالصانه به اسلام ناب محمدی ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ در 93 سالگی در روز جمعه 27/9/1377 ش. برابر با 18 شعبان سال 1419 درگذشت و در جوار حرم مطهر حضرت عبدالعظیم حسنی ـ علیه السلام ـ آرمید.[22]

--------------------------------------------------------------------------------

[1]. خاطرات و مبارزات حجه الاسلام فلسفی، مركز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1376ش، ص 47.

[2]. همان، ص 38.

[3]. همان، ص 41.

[4]. همان، ص 47 ـ 48.

[5]. همان، ص 51 ـ 52.

[6]. زندگی نامه میرزا مهدی آشتیانی در ستارگان حرم، ج9، و شرح حال میرزا طاهر تنكابنی در مجموعه گلشن ابرار آمده است.

[7]. زبان گویا اسلام (یاران امام به روایت اسناد ساواك، كتاب نهم)، مركز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1378 ش، ص یازده.

[8]. خاطرات و مبارزات حجه الاسلام فلسفی، ص 55.

[9]. خاطرات و مبارزات حجه الاسلام فلسفی، ص 55 ـ 57 و زبان گویای اسلام، ص یازده و دوازده.

[10]. خاطرات و مبارزات حجه الاسلام فلسفی، ص 59 ـ 60.

[11]. زبان گویای اسلام (یاران امام به روایت اسناد ساواك)؛ ص سیزده.

[12]. همان، ص 65.

[13]. ر.ك: زندگینامه سیاسی امام خمینی، ج اول، محمد حسن رجبی، موسسه فرهنگی قبله، چاپ چهارم، 1374 ش، ص 46.

[14]. خاطرات و مبارزات حجه الاسلام فلسفی، ص 80 و 455.

[15]. خاطرات و مبارزات حجه الاسلام فلسفی، ص 92 ـ 93.

[16]. ر.ك: یاران امام به روایت اسناد ساواك: كتاب نهم زبان گویای اسلام، ص پانزده.

[17]. برخی از نویسندگان به آثار مثبت منبرهای آقای فلسفی برخود و نسل جوان آن روز اشاره كرده و او را مورد ستایش قرار داده اند. از جمله بنگرید به «از چشم برادر» شمس آل احمد، كتاب سعدی، قم، 1369 ش، ص 172.

[18]. زبان گویای اسلام (یاران امام به روایت اسناد ساواك، كتاب نهم)، ص 211 ـ 215.

[19]. خاطرات و مبارزات حجه الاسلام فلسفی، ص 349 ـ 350.

[20]. خاطرات و مبارزات حجه الاسلام فلسفی، ص 355 ـ 357.

[21]. همان، ص 234.

[22]. زبان گویای اسلام (یاران امام...) ص بیست و پنج.

 

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین