تركمنچاي و گلستان اتفاقاً محصول سازش بود
تا غذاي هيأت هست پلوي سفارت به ما نميچسبد
شعر است یا نثر، آنچه میخواهم بنویسم؟ افقی یا عمودی، بهترین «سبک زندگی»، «شهادت» است. قطعه ادبی خون شهید نباشد، کدام سبک؟ کدام زندگی؟ این شبها شب عاشوراست. یک شب عاشورای طولانی که گاه سیاسی میشود، گاه اقتصادی و گاه باید در همین شب عاشورایی، گریبان وزرای اقتصادی و مالی دولت را گرفت؛ کو کارنامهتان در باب «تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی»؟ اگر کارخانه مولدی ورشکسته شده باشد، رفوزههای شب عاشورای اقتصاد باید خودشان را معرفی کنند. حضرت سیدعلی با کارنامه، پای برگه شهادتنامه را امضا میکند، نه با نامه. به نامه و این حرفها باشد، این روزها خاتمی هم برای ما ولایتمدار شده است! احمدیروشن به «آقا» نامه ننوشت. شهید شط حتی وقت نکرد با پیر جماران، لحظهای دیدار کند. طفل 6 ماهه فقط 6ماه با حسین(ع) بود! خوشی دیدار از نزدیک و نامه از نزدیکتر، زده زیر دل بعضیها. اوووووه! اینقدر مادر شهید هست که هنوز از نزدیک ندیده «آقا» را. شهادت، «سبک پرواز» است. نامهها اما وبال گردن کوفیان شد. «حسین حسین شعار ماست/ شهادت افتخار ماست»، سبک زندگی ماست. سنگر، خط مقدم، لباس خاکی، چند قطره خون، جزیره مجنون و سربند یا زهرا. صد سال سیاه میخواهم رای من به عمرو و زید نباشد، اگر بیعت من با «سیدعلی» نباشد. در آستانه محرم، من عاشق سبک زندگی «اباالفضل»ام که هرگز وارد مذاکره با شمر نشد. اسیر شعر نشد. بر وزن «رود»، آنکه بیعباس سرود، شاعر نیست. در ردیف آب، همان به که لب، بیتاب. غیرقانونی نبود نوشیدن اباالفضل از علقمه اما سبک زندگی عشاق عاشورا لبالب از همین لب تشنگیهاست. نکند آب را هم بر ما تحریم کرده این آمریکا که قبلا 3 سوت رژیم عوض میکرد اما الان یکی باید مسائل خود آمریکا را حل کند! حلالمسائل دیروز دنیا، امروز شده یک معادله چندمجهولی! اصحاب فتنه همچین از تحریم دشمن حساب میبرند، انگار خط مقدم سپاه قدسند! آمریکا از شکم مردم خودش زد و در فتنه 88 حرام این حراملقمهها کرد! آقایان! خیالتان جمع، تحریم با ملک و املاک شما کاری ندارد، آمده به جنگ ملت. این شبها شب عاشوراست. قمقمه خالی از آب شهدای کانال کمیل نبود، بعضیها به جای بازدید از زندان اوین، باید زندانی ابوغریب میشدند. یادش به خیر، سبک زندگی شهدا. در کربلای 5 کدام شهید، شب عقدش مصادف شد با شب شهادتش؟! در سومار، تومار کدام تازهداماد با خاک و خون و باد پیچیده شد؟! او پاره کرد اماننامه زندگی را. پاره کردن اماننامهها، سبک زندگی ماست. کسب و کار ما گریه برای امام عاشوراست. ما بزرگ شدههای مکتب امام حسین(ع) ایم. تا «غذای هیات» هست، «پلوی سفارت» به ما نمیچسبد. این روزها در آستانه محرم، اصلاحطلبان بیحیا ما را دعوت به مذاکره با آمریکا میکنند. رابطه با کاخ سفید، چیز جدیدی نیست. پهلوی دوم، آن روز بحرین را از جغرافیای ایران جدا کرد که آمریکا هوایش را داشت! رجب طیب اردوغان با اوباما رابطه دارد اما از پس بسیجیهای سوریه برنمیآید. تازه «الحریت» نوشت محبوبیتش کم شده! صدام با آمریکا رابطه داشت ولی در «الی بیتالمقدس»، حریف «حسن باقری» نشد. قذافی البته با دولت زنان آمریکایی خیلی رابطه تنگاتنگ داشت اما آخرش مُرد! رابطه با «مجسمه آزادی» اگر قرار بود مریض شفا دهد، ما هرگز نمیگفتیم: «شاه فراری شده، سوار گاری شده»! همچین حرف میزنند اصلاحطلبان، انگار همین الان هم با آمریکا رابطه ندارند! من الساعه هم که میخواهم به خاتمی طعنه بزنم، میگویم: «حاجی واشینگتن»! رابطه با آمریکا که شاخ و دم ندارد! در سبک زندگی دریوزگی، همین حالا هم آمریکا قبله آمال آقازادههاست. خاوری، مدیر خاتمی بود که توانست در کانادا ویلا بخرد. «ف. ه» در اوین، خواب مک دونالد میبیند! رابطه با آمریکا اگر دنیا را سودی داشت، پس چرا شیخ بیسواد بين 4 نفر، پنجم شد؟! و چرا در 9 دی، همه آنهایی که با کیلومترها جلوتر از کاخ سفید، یعنی ویلای جورج سوروس رفت و آمد داشتند، از ملت ایران، تودهنی خوردند؟! رابطه با آمریکا مرده زنده نمیکند؛ نشان به نشان ملک عبدالله. عزت نمیدهد؛ نشان به نشان علی عبدالله صالح. سود ندارد؛ نشان به نشان حسنی مبارک. سیدحسن نصرالله اما با آمریکا رابطه نداشت و پوزه اسرائیل را به خاک مالید. ترکمنچای و گلستان در نهایت امر، اتفاقا محصول سازش بود. فتحعلی شاه با سپاهی که نداشت، معلوم بود حریف روسها نمیشود. اصلاحطلبان کلا عاشق سازشند، حتی با طالبان! اسم ترس خود را گذاشتهاند عقل! 2 خردادیهایی که دیروز به خاتمی لقب شاهسلطانحسین داده بودند، خیال میکنند فتحعلی شاه هم بسیجی داشت که برابر دشمن بایستد! فتحعلی شاه مثل اصلاحطلبان، زیاد حرف میزد! اما قائم مقام کجا، وطنفروشان سال 88 کجا. با این همه الگوی ما در مقاومت، حتی قائممقام فراهانی هم نیست. ما دل و جان و عقل و هوش به تدبیر قائممقام حسین(ع) سپردهایم. ما 300 هزار شهید دادهایم برای روزی مثل امروز که از موضع اقتدار، بگوییم: نیازی به مذاکره با آمریکا نداریم. خون شهدای ما شعبهای از خون سیدالشهداست. مذاکره با شمر کلاس کربلا را پایین میآورد. اندکاندک کتیبههای محتشم از راه میرسد. دیروز «حسین» بود و «یزید»، امروز اما «حسین» هست و «حسین». این همه را ممنون درایت «عباس»ایم که در سبک زندگی شهادت، پاره کرد اماننامه شمر را. من حکام ری را خوب تحقیق کردهام. نام هیچ کدامشان «عمر سعد» نبوده است. الوعده دشمن، تمثیل بیوفایی است. آمریکا اگر وفا داشت، شیطان بزرگ نمیشد. در 16 متری مجیدیه، حتی ارمنیها هم دخیل به «عباس» میبندند، نه کاخ سفید. این روزها بیشتر از همیشه، خون حسین(ع) بر شمشیر یزید پیروز است، بیآنکه مذاکرهای در کربلا رخ داده باشد. عباس، فامیل مقاومت بود. نسبتی با شمر نداشت. عباس از «بنی کلاب» نبود. علمدار کربلا بود. «عباس» اگر حرف شمر را گوش میداد، تیر 3 شعبه، به جای گلوی «علیاصغر»، حنجره دین خدا را میدرید! بعضیها نمیفهمند حکمت کار «عباس» را و خیال میکنند «ابتکار هستهای»، «قمار هستهای» است. «انتحار سیاسی» یعنی مذاکره با آمریکا، به جای رابطه با ملتها. اصلاحطلبان فکر میکنند مذاکره با آمریکا برایشان مثل نان شب میماند! شباهنگام فتنه هشتاد و اشک، زیاد از این نان خوردند. مذاکره با آمریکا اما برای انقلاب اسلامی، آخر بیکلاسی است. بمیرم الهی! تحریم چقدر لاغر کرده ابراهیم اصغرزاده را! از تسخیر سفارت پشیمان است! ضرغامی باید بعضی 2 خردادیها را به جای «دیروز، امروز، فردا»، بفرستد «خنده بازار»! گفت: «بیستون را عشق کند و شهرتش فرهاد برد». انگار تنها دانشجویانی که فاتح لانه نبودند، شهیدان «وزوایی» و «ورامینی» بودند! چه بلایی آورده شلاق تحریم بر شکم 2 خردادیها؟! همچین گدایی آمریکا را میکنند، کأنه سنگ به شکمشان بستهاند! ما زیاد شنیدهایم صدای آروغتان را! بویژه هنگام روزههای سیاسی! عکس یک «شرق»! مکان: اتفاقا بالا شهر! «آدیداس» و برادرش «پوما» اینقدر که در مناطق مرفهنشین تهران شعبه دارند، در آلمان ندارند! ای اهل عالم! فشار تحریم دارد میکشد اصلاحطلبان ما را. تحریم رسما فلج کرده نازنازوهای ما را. از هر اصلاحطلب 5 نفر با عصا راه میروند، الباقی دست به عصا راه میروند! ما در ایران اصلا نشاط نداریم. آن «نشاط» هم که در خیابان ستارخان، کباب ترکیهایش معروف است، مال ترکیه است! یونان نام یکی از خیابانهای تهران است که در آن هر روز مردم جمع میشوند و علیه دولت شعار میدهند. ایتالیا کجاست؟ حد فاصل میدان گلوبندک و مسجد ارک! گیرم نه شبیه چکمه زنانه، بلکه شبیه چکمه مردانه! غلط کرده هر که میگوید اسپانیا از کشورهای اروپایی است. اسپانیا واقع در قلب تهران، متاثر از سیاست تحریم هوشمند، دم به ساعت شاهد تظاهرات است. جنبش تسخیر والاستریت، نام جنبشی است که اول بار از کوچه پس کوچههای بازار سیداسماعیل تهران کلید خورد! آن قارهای که مردمانش شبانه روز علیه برنامه ریاضت اقتصادی راهپیمایی میکنند، اروپاست و اروپای بینشاط، نام یکی از محلههای قدیمی تهران است. در کجا رانندگان کامیون و تریلی دست به اعتصاب زدهاند؟ در تهران! کجاست که معلمانش هر روز راهپیمایی میکنند؟ اصفهان! دانشجویان کانادایی اهل کجا هستند؟ بندرعباس! کانادا کجاست؟ در ایران! نه جانم! این روزها باید به جای «مارادونای تحریم»، «غضنفر ارز» را چسبید! تحریم دشمن یا خیانت دوست؟! لطفا گناه بیعرضگی خود را گردن تحریم نیندازید. تحریم خودش درگیر خاموشیهای نیویورک است. تحریم اگر زور داشت، آمریکا را بدهکارترین کشور دنیا نمیکرد! ما آن روز که اغذیهفروش پشت مدرسه شهید عاشقلو در منطقه 18 تهران، لامروت، نوشابه را فقط به شرط ساندویچ میداد، از تحریم نترسیدیم، حالا که با «ماهواره امید» رسما به فضا رفتهایم، از هیلاری کلینتون بترسیم؟! مگر ما «حاجی واشینگتن» هستیم؟! روزگاری داشتیم؛ روزی 50 «آرمیتا»، شبی 50 «علیرضا»... ما در اوج موشکباران، نشاطمان را از دست ندادیم، اینک که «سندی» گند زده به نیویورک، از آمریکا بترسیم؟! فرض ما بر این است و الحق همین است که دست علمدار انقلاب، ریشه در جراحت «کفالعباس» دارد. دستی که عطر عاشورا میدهد، دست در دست یزید نمیدهد. خامنهای به دشمن دست نمیدهد. این دست را ما بچههای انقلاب اسلامی گذاشتهایم برای همدستی با دست زیبای یوسف زهرا(س) یکی دو پیچ آن طرفتر. از سبک زندگی حضرت علمدار، مگر میتوان «چفیه» را گرفت؟! مثل انقلاب اسلامی هرگز با مثل شیطان بزرگ بیعت نمیکند. ما از موضع عباس، دست رد به سینه سازش میزنیم. بگذار فتنهگران، سرمایههای اسرائیل باشند. سران قوا آخرین بار کی علیه آمریکا حرف زدهاند؟! رئیسجمهور باید یاد رجایی باشد، رئیس قوه قضائیه، یاد بهشتی و رئیس مجلس، یاد «دیالمه» و «آیت» و الا ای بسا نامه که چیز مهمی نیست! نامه، آدم را یاد کوفه میاندازد و وصیتنامه، یاد کربلا. حتی یک خط وصیتنامه شهدا، صدای آمریکا را خوشحال نکرد. عصر عاشورا، آن زمان که کمر ارباب شکست، هنوز عدهای داشتند برای سیدالشهدا، نامه تبعیت مینوشتند! «عموعباس» به «حسین(ع)» نامه ننوشت که من از شما تبعیت میکنم. ولایتپذیری به نامه ملغمه نیست؛ به کارنامه علقمه است.
امسال علقمه باز هم بوی اقتصاد میداد اما نه کل ارض بعضیها کربلا بود و نه کلا ارزشان! در کنار ملغمه بودند، نه علقمه! هی آب خوردند، هی نامه نوشتند! کجایی رئیس قوهقضائیه شهید که بگویی: «ای آمریکا! از دست ملت ما عصبانی باش و از این عصبانیت بمیر»؟! اصلا اگر تبعیت از ولایت نباشد، مشروعیت برادری زیر سوال است. کلا بیخود نامه مینویسند بعضیها! حتی نامههای اخیرشان هم چیز مهمی نیست! اگر کاسبی با فتنه بد است، کاسبی با نامه، از آن هم بدتر است! دل رهبر با نامه شاد نمیشود، با کارنامه شاد میشود. وقتی «صدر» افتتاح شود. «سد» افتتاح شود. وقتی بیکار نشود زیر چرخ نامهها، کارگری. وقتی گرانی عامل نگرانی مردم نشود. و این همه بیمنت! بیمنیت! آری! امشب مدتهاست شب عاشوراست. باید روضه عباس خواند در آستانه محرم که هرگز این همه در آستانه محرم نبودهایم. ای خوشا کمی از بابالحسین(ع) بیاموزیم درس وفا را. فرمود: «چو میوه داد فراوان، درخت بشکند از بار، ثمر چو داد نهالم، چه غم اگر که شکستم؛
دو دست من ثمرم بود و به پیش پای تو افتاد، خجل ز هدیه ناقابلم به پیش پای تو هستم».