وطن امروز:
سیروس محمودیان
1- درباره اهمیت خروج منافقین از فهرست گروههای تروریستی بايد گفت اساسا «بود و نبود» نام سیاه منافقین در فهرست گروههای تروریستی در کشور آمریکا هیچ تاثیری در تغییر ماهیت یا ارتقای جایگاه و وزن سیاسی این گروهک بدنام در تحولات سیاسی ایران ندارد. با این وجود در چند روز اخیر موضوع خروج گروهک تروریستی منافقین از این فهرست واکنشهای مختلفی را در مجامع سیاسی درپی داشته است. در گیر و دار این موضعگیریها ملت ایران که سالهاست با عمق وجود با زخم التیامناپذیر وطنفروشی تروریستهای منافق دست به گریبان بوده است، موضوع را فاقد ارزش سیاسی– اجتماعی دانسته و اساسا هیچ عکسالعملی از خود نشان نداد. از نظر ملت ایران، منافقین خلق تروریستهای وطنفروش سرخورده بیچارهای هستند که باید از منظر رافت دینی تنها به عنوان یک هموطن خائن بر آوارگی خفتبار بیپایانشان دل سوزاند. وطنفروشی در هر مرام و مسلکی گناهی نابخشودنی است. فارغ از قباحت وطنفروشی منافقین و حتی موضوع به شهادت رسیدن بیش از 18 هزار نفر از مردم عادی و مسؤولان کشور توسط منافقین، صرفا یادآوری خاطره عبرتآموز روبوسی تروریست کهنهکار مسعود رجوی با صدام بعثی در اوج جنگ تحمیلی و افشای اسناد همکاری تروریستهای منافق با رژیم بعثی عراق در ماجرای موشکباران مناطق مسکونی ایران برای روسیاهی منافقین نزد ملت ایران کفایت میکند. سقوط رژیم صدام و افشای اسناد سری سازمان استخبارات عراق درباره نقش منافقین در ارائه مختصات ۱۶۲ مدرسه ایرانی به عراقیها جهت بمباران مدارس کشور، نفرت ملت ایران از این فرقه ضاله را دوچندان کرد. بمباران دبیرستان دخترانه زینبیه شهرستان میانه در ۱۲ بهمن 1365و به شهادت رسیدن بیش از 40 دانشآموز بیگناه در آن مدرسه تنها نمونه کوچکی از این خیانتهای نابخشودنی به شمار میرود.
2-درباره بیان علت اصلی قرار گرفتن نام منافقین در فهرست گروههای تروریستی آمریکا گفتنی است بهطور کلی آمریکاییها بهتر از هر کشوری با مشخصات و ذات تروریستی منافقین آشنایی کامل داشته و دارند. سران منافقین فارغ از التقاط فکری– دینیشان از سالها پیش مبتنی بر یک تحلیل نادرست مبارزاتی در کوران مبارزه با رژیم پهلوی در دام وابستگی به بیگانگان افتادند. سازمان تروریستی منافقین از نخستین سالهای تاسیس خویش وابستگی مشخصی به کشورهای بیگانه از جمله عراق و شوروی سابق داشت که بعدها طی یک چرخش سیاسی، این گروهک به دامن غربیها سقوط کرد و به عنوان پادوی آمریکاییها به مقابله تروریستی با ملت ایران پرداخت. در واقع منافقین در هر مقطعی کارکرد خاصی برای دولت آمریکا داشتهاند. در سال 2003 میلادی که جورج بوش در پی توجیه حمله دولت آمریکا به کشورعراق بود، رژیم دستنشانده صدام را متهم به حمایت از تروریسم بینالملل کرده و در این بین پناه دادن عراق به سازمانتروریستی منافقین یکی از اسناد مثبته برای اثبات این ادعای بوش بود.
طبیعی است که قرار گرفتن نام منافقین در فهرست سازمانهای تروریستی به این مفهوم بود که هرگونه حمایت مادی از این گروه جرم محسوب شده و پیگرد بینالمللی دارد. به هر حال قرار گرفتن نام منافقین در فهرست گروههای تروریستی بخشی از بهانه لازم درباره حمله آمریکا به عراق را در اختیار بوش قرار داد.
طبیعی است که قرار گرفتن نام منافقین در فهرست سازمانهای تروریستی به این مفهوم بود که هرگونه حمایت مادی از این گروه جرم محسوب شده و پیگرد بینالمللی دارد. به هر حال قرار گرفتن نام منافقین در فهرست گروههای تروریستی بخشی از بهانه لازم درباره حمله آمریکا به عراق را در اختیار بوش قرار داد.
3- اصولا فساد سیاسی حاکم بر نظام لیبرال غرب موجب شده در گفتمان غرب مفهوم تروریسم به بیمعناترین واژه سیاسی مبدل شود. دولتهای غربی که در جریان مقابله با مطالبات ملل آزادیخواه ناچار به پرچمداری «تروریسم دولتی» شدند، از تروریسم یک تعریف کاملا خودخواهانه و کاربردی دارند. برای نمونه طالبان، گروههای افراطی سلفی، منافقین و دهها گروه مشابه تا زمانی که با تمام وجود در عرصه بینالمللی در خدمت اهداف نامشروع غربیها در خاورمیانه باشند به هیچوجه در طیف گروههای تروریستی قرار نمیگیرند اما چنانچه در مقاطعی اقتضائات سیاسی و منافع غربیها حکم کند این گروههای ذاتا تروریست، متناسب با کارکردهای اختصاصیشان موقتا در فهرست گروههای تروریستی جای میگیرند. بدیهی است با تغییر شرایط گروههای وابسته به طرفهًْالعینی از فهرست اعتباری یادشده خارج و مثلا از آلودگی به تروریست بودن تبرئه میشوند و این در حالی است که تروریست همیشه تروریست است.
4-شکی وجود ندارد که غرب همواره با موضوع تروریسم برخورد دوگانه داشته است. تقسیمبندی جریان تروریسم به تروریسم خوب و بد از این دست است. این نوع برخورد غربیها با پدیده زشت تروریسم گویای حقایقی دیگر از نظام ظالمانه لیبرال حاکم بر آمریکاست. در یک دهه گذشته جهانیان بارها و بارها شاهد بودند که تعداد زیادی از مسلمانان بیگناه ساکن آمریکا گرفتار پاپوشهای سازمانهای جاسوسی شدند و صرفا به خاطر اعتقادات دینیشان با اتهام مبتذل «داشتن تمایل اعتقادی به آرمانهای گروههای اسلامی» و به جرم مضحک ارتباط معنوی با تروریستها مورد پیگیری قضایی قرار گرفتهاند و در نهایت نیز با بیعدالتی تمام راهی زندانهای مخوف آمریکا شدند. از سوی دیگر 15 سالی میشود که نام منافقین بهطور رسمی در فهرست گروههای تروریستی قرار داشته است اما با این وجود کشورهای غربی هیچ مانعی در مقابل فعالیتهای تروریستی منافقین در کشورهای خود ایجاد نکردند. در 30 سال گذشته سران منافقین به آسانی به کشورهای یادشده و از جمله آمریکا آمد و شد تشکیلاتی داشته و از جایگاه دشمنان ملت ایران حتی با نام رسمی منافقین در جلسات کنگره آمریکا و پارلمان کشورهای اروپایی به ایراد سخنرانی پرداختهاند. شکی وجود ندارد که منافقین همیشه در پروسه دشمنی آمریکا با انقلاب اسلامی از حمایتهای مالی و معنوی مختلف آنان برخوردار بودند. پرسش اساسی این است؛ آمریکا که مدعی جامعه مدنی قانونمدار است چگونه و چرا در طول 15 سال گذشته هیچگاه حاضر نشده بر اساس قوانین مدنی آن کشور سرکردگان این گروهک تروریستی را به خاطر نقش داشتن در فعالیتهای تروریستی محاکمه کند یا به جرمهای اثبات شده متعدد تروریستی آنها که در گذشته نهچندان دور رخ داده، رسیدگی قضایی کند. به هر حال دادگاهی نشدن سران این فرقه تروریستی در آمریکا میتواند از بخشی از اتفاقات سال آتی ایران رمزگشایی کند. مبرهن است دولت آمریکا نهتنها با تروریسم دشمنی ندارد بلکه خود حامی جدی تروریستهای منافق بدنامی است که علاوه بر ایران در کشورهای عراق، اردن و پاکستان نیز به جان و مال و حتی ناموس مردم بیگناه تعرضات
بیشرمانهای داشتند.
5-درخاتمه درباره بیان علت خروج منافقین از فهرست گروههای تروریستی هم میتوان اشاره کرد که آمریکاییها بر اساس یک تحلیل میدانی بهخوبی وقوف اطلاعاتی دارند که جریان فتنه سبز به هیچوجه توان تشکیلاتی لازم برای رهبری جریان براندازی نظام جمهوری اسلامی نداشته و مطابق با گزارشات رسمی سازمان سیا اغلب سران فراری اپوزیسیون خارجنشین به دنبال عیاشیهای کابارهای خویش هستند و تنها در نشئگی کابارهها به صدور بیانیه دلخوش میکنند. از سوی دیگر بیاعتمادی عمیق آمریکا به ناکارآمدی جریان فتنه سبز و ناتوانی سران اصلاحطلب فراری غوطهور در منجلاب فساد اخلاقی در مدیریت جریان براندازی نرم در ایران، موجب شده آمریکاییها با ایجاد تغییر در رویکردهای سیاسیشان مجددا روی منافقین تروریست سرمایهگذاری جدی کنند. به هر شکل مستند به گزارشهای گوناگون تهیه شده از سوی سازمانها و موسسات بینالمللی حقوق بشری بیطرف، فرقهتروریستی منافقین یک گروهک صرفا اخلاقگریز تروریستی وابسته به سازمانهای جاسوسی غربیهاست که اعمال خشونتآمیز مبنای تفکرات سازمانی آن را شکل میدهد. نگهداری اعضا درون حصارهای تنگذهنی و اجتماعی، مسخ هویت انسانی آنان و از بین بردن احساسات انسانی و تقلیل شدید میزان قدرت تحلیل و ارزشگذاری اعضا و در نهایت ارائه یک تعریف عملی از بردهداری نوین سیاسی یکی از مشخصات این فرقه است. روشن است هر یک از این مشخصات به وضوح میتواند آتش طمع آمریکاییها نسبت به کارکردهای تروریستی منافقین را در دشمنی با ملت ایران روز به روز شعلهورتر کند.