داستان کوتاه
کد خبر: ۳۲۵۹۹۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۱/۱۰
کد خبر: ۳۲۵۹۸۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۱/۱۰
کد خبر: ۳۲۴۲۵۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۱/۰۳
کد خبر: ۳۲۳۶۶۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۳۰
کد خبر: ۳۲۳۵۶۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۳۰
کد خبر: ۳۲۳۳۹۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۲۹
کد خبر: ۳۲۳۳۴۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۲۹
کد خبر: ۳۲۳۲۹۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۲۹
کد خبر: ۳۲۲۸۱۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۲۷
کد خبر: ۳۲۲۵۵۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۲۶
کد خبر: ۳۲۱۹۷۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۲۳
کد خبر: ۳۲۱۷۶۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۲۲
داستان کوتاه و آموزنده
فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آنها چهار تا. ما در حیاطمان یک فواره داریم و آنها رودخانه ای دارند که نهایت ندارد. ما در حیاطمان فانوس های تزیینی داریم و آنها ستارگان را دارند. حیاط ما به دیوارهایش محدود می شود اما باغ آنها بی انتهاست! با شنیدن حرفهای پسر، زبان مرد بند آمده بود.
کد خبر: ۳۱۱۶۷۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۹/۰۷
کد خبر: ۲۷۸۱۸۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۵/۰۴
کد خبر: ۲۷۷۲۹۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۵/۰۱
کد خبر: ۲۷۳۲۷۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۴/۱۷
کد خبر: ۲۵۶۰۰۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۲/۱۳
کد خبر: ۲۴۸۶۷۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۲/۲۳
کد خبر: ۲۴۳۱۸۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۲۱
کد خبر: ۲۴۱۱۱۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۰۸
