وطن امروز:
مهدي محمدي
آقای هاشمیرفسنجانی هفته گذشته در دیدار با کسانی که «جمعی از علما و
روحانیون» خوانده شدهاند، از برنامه کاری خود ظرف ماههای باقیمانده تا
انتخابات ریاست جمهوری پرده برداشته است. هاشمی ضمن تاکید بر اینکه «از من
خواسته میشود بیشتر درباره مسائل کشور موضع بگیرم» -که البته معلوم نیست
چه کسی یا کسانی از ایشان چنین درخواستی کردهاند- 2 نکته کلیدی گفته است
که با توجه به مجموعه اطلاعات موجود میتوان گفت برنامه کاری جریان فتنه تا
زمان انتخابات چیزی غیر از این دو نیست.
نخست اینکه هاشمی ضمن بحرانی خواندن شرایط کشور، راه خلاصی از این
بحران را «نرمتر کردن مواضع در صحنه بینالمللی» دانسته و گفته است «ما
اساسا نباید به اینجا میرسیدیم».
دوم، در محیط داخلی هم توصیه هاشمی این است که برای عبور از وضعیت فعلی
باید همه گروههایسیاسی در فرآیندهایی مانند انتخابات مشارکت داده شوند و
نوعی وحدت ملی شکل بگیرد (اگرچه او از اصطلاح وحدت ملی استفاده نمیکند.)
اجازه بدهید سخنان آقای هاشمی را به زبان فارسی سلیس ترجمه کنیم. توصیه
ایشان این است: وضع کشور بحرانی است؛ برای حل بحران در محیط خارجی باید
سازش کرد و در محیط داخلی هم باید جریان فتنه را مجددا در درون نظام
پذیرفت.
اگر فرض کنیم راهبرد دشمن ایجاد تغییر در محاسبات راهبردی مردم و
مسؤولان و درنتیجه تغییر دادن مواضع و تصمیمهای آنها در قبال مسائل کلان
کشور است، ظاهرا آقای هاشمی اول کسی است که تغییر محاسبه داده است.
دو سوال مهم است که ایشان و همه هواداران خط سازش – در داخل و خارج از کشور- باید به آن پاسخ بدهند.
1- آیا در طول تاریخ این کشور – بویژه بعد از انقلاب- که آقای هاشمی
همواره در مصدر امور بوده، سازش با اجنبی – و در راس آن آمریکا- و تلاش
برای رسیدن به یک مفاهمه و بعد ترتیبات مشترک با آن، حتی یک بار راه حلی
برای مشکلات این کشور بوده است؟ از ابتدای انقلاب و ماجرای بازرگان و
بنیصدر که بگذریم خط سازش در این کشور لااقل 16 سال در دولتهای خود آقای
هاشمی و همچنین محمد خاتمی تجربه شده است. آیا خط سازش در اقتصاد به چیزی
جز وابستگی بیشتر به فرمولهایی که حالا غربیها خود نیز در حال کنار
گذاشتن آنها هستند انجامید؟ آیا در حوزه فرهنگ، چیزی جز محاربه با مقدسات
نتیجه بال و پردادن به خط سازش بود؟ راقم این سطور توفیق صدها ساعت نشست و
برخاست با تیم هستهای دولت آقای خاتمی را که جملگی ارادتمندان آقای هاشمی
بودند داشته است و بزودی شرح مبسوط آن گفتوگوها و آنچه را که در آن دولت
بر سر برنامه هستهای ایران آمد در قالب کتابی منتشر خواهد کرد. آیا در
حوزه سیاست خارجی، دوستان طرفدار «نرم سازی مواضع» دستاوردی جز این داشتند
که داروندار کشور را به ثمن بخس بفروشند و دلشان خوش باشد که «تهدیدی
خیالی» را از سر کشور باز کردهاند. اینجا جای بحث از دستاوردهای خط مقاومت
نیست ولی آقای هاشمی این یک جمله را باید به خاطر بسپارند که خط مقاومت در
این سالها، خطوط قرمز دشمن را به نحو اساسی تعدیل کرده، طوری که همین
حالا اگر بنای نظام بر معامله باشد –که نیست و نخواهد بود- معاملههایی
نقدا روی میز است که دوستان اهل سازش در خواب هم نمیتوانستند دید.
2- و اما درباره اوضاع داخلی ظاهرا دوباره آقای هاشمی تصمیم گرفته چپ و
راست را همزمان مدیریت کند، در حالی که ثمرات مدیریت قبلی ایشان در سال
88 هنوز گریبان آقایان را رها نکرده است. سوال این نیست که آیا نظام باید
یک بار دیگر اصلاحطلبان را درون سیستم بپذیرد یا نه، بلکه سوال این است که
در آن سالهایی که آقایان با فراغت، مجال شرکت در انتخابات و به دست گرفتن
مناصب کلیدی نظام را داشتند چه کارنامهای از خود بر جای گذاشتند؟ اکنون
حتی یک نفر در میان اصلاحطلبان نیست که واقعا عقیده داشته باشد در سال 88
تقلبی در انتخابات رخ داده بود ولی هنوز حتی یک نفر از آنها – از جمله
آقای هاشمی- جرات آن را نداشتهاند که این حقیقت را فاش با مردم در میان
بگذارند و بابت دروغی که در آن سال به آنها گفتند عذرخواهی کنند. آیا
اصلاحطلبان با کارنامهای که در سال 88 از خود به جای گذاشتند اساسا یک
گروه سیاسی هستند که بنا باشد مجددا در محیط سیاست داخلی پذیرفته شوند؟ کسی
اصلاحطلبان را اخراج نکرد. آنها میتوانستند در 88 شکست را بپذیرند و حتی
در 92 پیروز انتخابات باشند ولی وقتی تعریف یک گروه از کارکرد خود، قرار
داشتن در جایگاه اپوزیسیون نظام و تعریفش از انتخابات، فرصتی برای کودتا
باشد، دیگر نمیتوان حرف از وحدت ملی زد.
درود بر فدائیان ولایت و حامیان محرومان
دلیل نمیشه هاشمی بهتر باشه وبهتر بفهمه.
درسته الان اوضاع گل و بلبل نیست ولی صدبار از سالهای گذشته بهتره و انشالله با شکر نعمت ما مردم ایران صدبار بهتر هم میشه(که وعده خدا همینه)
استاد نخبه سیاسی! سندهای راهبردی تان جواب نداد!
بنده با اشاره و یاد آوری به اعترافات صادقانه دوستان بیدار ودشمنان منصف(داحلی و خارجی) با گذشت33سال از این انقلاب که ریشه و بن مایع اصلی آن اسلام و قرآن و ولایتمداری ناب و پذیرفته شده در جان و اندیشه محرومترین و مظلومترین اقشار جامعه و بعبارتی مستضعفان ،بتنگ آمده ازظلم و زور گویی و استعماگری بوده ، از شما ،عزیز، منصف ، سئوالی دارم؟
واقعا"چه کسی ؟نمیخواهد که ایشان(آقای هاشمی رفسنجانی) بعنوان یک نیروی کار آمد و کار بلد و سیاستمدار وارد به قوانین مصوب کشور و قانون اساسی در نظام باشد ؟من ؟شما؟
یا صاحبان اصلی انقلاب یعنی همان محرومین و مستضعفان،که سخت ترین و ملال آور ترین روزهای عمر خود را به اشکال مختلف و تحمل سختیها و کمبودهای وهمراهی نمودن های ایثارگرانه و شهادت طلبانه و مقاومت و ایستادگی به پا نظام و انقلاب هزینه کرده اند؟؟؟
ایکاش نویسنده متن فوق و یا بولتن محترم(یا حتی شما دوست عزیز و یا هرکس دیگری که به موضوع آقای هاشمی بهر دلیلی از خود حساسیت نشان میدهد) سئوال فوق را برای خود و دیگران مطرح کند و از خود بپرسد.
مانعی که سر راه ایشان واقع شده و مردم و جایگاه حمایت مردمی را از ایشان سلب کرده کجاست؟
آیا این مانع ، مردم پایبند به انقلاب و ارزشها هستند؟ که به خدا نیستند. مردم چرا باید کسی را که به ارزشها و خواست آنها صادقانه احترام بگذارد و مانند آنها از مال و فرزند و همه چیز خود گذشته و فقط بخاطر خدا و پاسداری از خون شهدا و ارزشها و ظهور و شکل گیری و قدرتمند شدن اسلام ناب محمدی(ص)در تنها کشور کاملا" شیعه و محو قدرت طلبی و زر و زور مداری و دیکتاتوری و استبداد و استعمارگری و اشرافیگری ایستاده، را کنار بزنند ،اگر چنین بود که مردم انقلاب نمیکردند و پای انقلاب نمی ایستادندو براجرای آن پا فشاری نمیکردند.
مانع احزاب سیاسی هستند ؟ که نیستند
سیاسیون مانند خود ایشان از درون مردم به میدان می آیند . با این فرق که اول انقلاب که ایشان در همه رده های مسئولیتی تجربه دارند
و با رجال سیاسی مختلفی سرو کار داشته اند . مردم نسبت به آن موقع که کمتر شناختی از سیاسیون داشتند امروز تقریبا مسئولین و سیاسیون خود را بیشتر و بهتر میشناسند و زره بین مردم دقیق تر شده و هر کسی را اجازه میدان نمیدهند.
مانع کجاست که ایشان را به حاشیه برده و حمایت اکثریت آرای مطلق جامعه خصوصا" همان صاحبان اصلی انقلاب (محرومین و مستضعفین )را نسبت به سیاستهای ایشان و روشهای اعمال آن کم رنگ کرده ؟
جواب من بعنوان یک ناظر ایرانی مسلمان و کمی هم وطن دوست اینه:
ایشان از زاویه دید بالا(یعنی از نوک قله قدرت و چیره گی بر اوضاع و به سخره ها ی کوه پر عظمت اراده ملت و کشور و نه از حهات و زوایای مختلف به جریان فکری معنوی و سیاسی ارزشی و بیادگار مانده از امام و شهدا نگاه میکنند )والسلام
آقای هاشمی هم مثل آقای بهشتی میشوند
اللهم عجل لولیک الفرج
یاحق
بهشتی هم به امام خمینی(ره) نامه بدون سلام نوشت.
خانوم و دختر بهشتی هم در سال 60 مردم رو به حضور در خیابونا وایجاد اغتشاش دعوت میکردند.
پسر اقای بهشتی بود که برای قراردادهای نفتی رشوه گرفته بود و اقای بهشتی میگفتند پسرش بیگناهه.
اقای بهشتی بود که تو خطبه های نماز جمعه از فتنه گرا حمایت کرد.
اقای بهشتی بود که طرح رابطه با امریکا رو داشت میریخت
ولی حیف که مخالفین رابطه با امریکا تو دفتر ایشون بمب گذاشتن و ایشونو شهید کردن
وگرنه ما الان با امریکا رابطه داشتیم ونیازی نبود اقای هاشمی برای رابطه با امریکا به خودشون زحمت بدن و طرح بریزن.
الان دقیقا همون کارای اقای بهشتی رو اقای هاشمی مینه. درسته؟؟؟؟؟:-)
خداییش تن شهید بهشتی رو تو قبر نلرزونید.
یاران امروز هاشمی همان دشمنان دیروز شهید بهشتین.
بگردم برای مظلومیت آقای بهشتی ، چرا شما اینجا هم مظلومترشان کردید؟!!!
پرواز جون اینو خود هاشمی به تو گفت ،یا خواب نما شدی ؟ احتما لا" آقازاده ها هم برای فرار از موج گرفتگی و ترکش ،تشریف برده اند لندن و سو احل اروپایی؟
فتنه شما تندروها از اون فتنه ی 88 بسی خطرناک ترست!
متاسفم برای اون نویسنده با این نوع تحلیل ، متاسفم برای اون روزنامه با این نوع نویسنده و متاسفم برای برای برای برای.....
باز هم گفتند خانواده.
خیلی جالب که اینقدر راحت میگین طرح رابطه با آمریکا...(مرگ بر آمریکا)
خیلی راحت ختبه نماز جمعه و تاکیید چند باره ی آقای هاشمی به صلح رو فراموش کردین
وای که چه آخرتی برای خودتون دارین میسازین
چرا تهمت هایی میزنید در جایی که شخص آقای هاشمی حضور ندارند ونمیتونند از خودشان دفاع کنند
یک طرفه به قاضی رفتن صحیح نیست
واقعا باید از ته دلمون دعا کنیم تا حضرت ظهور کنه تا شاید گناهای عده ای به خاطر نا آگاهی ،کمتر شود.
آمین
یاحق