کد خبر: ۸۷۸۳۴
تاریخ انتشار:

پيامدهاي تحقير مشاغل در جامعه

جام جم آنلاين: «باباي تو چكاره است؟»، «كجا كار مي‌كنه؟»، «راستي چرا تو هيچ وقت از شغل پدرت حرف نمي‌زني؟» و... شايد تعجب كنيد اگر بگوييم جواب دادن به اين سوالات ساده براي خيلي از دانش‌آموزان مقاطع ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان بسيار سخت‌تر از آن چيزي است كه فكر مي‌كنيم.گرچه خجالت كشيدن از معرفي شغل والدين‌ خيلي هم به سن و سال ربط ندارد، اما اين مشكل براي كودكان و نوجوانان كه در سنين حساس‌تري هستند،‌ مشكلات و تبعات بيشتري ايجاد مي‌كند.

كافي است دانش‌آموز باشي و شغل پدرت نظافت كوچه‌ها و خيابان‌هاي شهر باشد، آن وقت اگر با جمع دوستانت در حياط مدرسه نشسته باشيد و از شما بپرسند «شغل پدرت چيست؟» جواب دادن به اين سوال بظاهر ساده، از پاسخ به هر سوال پيچيده رياضي و فيزيك و شيمي هم سخت‌تر مي‌شود.

تعداد اين بچه‌ها هم كم نيست. معلوم است صدها هزار كودك و نوجوان دانش‌آموز در مدرسه‌هاي ايران درس مي‌خوانند كه پدر و مادرشان نه دكتر هستند و نه مهندس. شايد پدر هر كدام از اين بچه‌ها در گوشه‌اي از ايران پهناور، آبدارچي يك شركت خدماتي باشد يا در كارگاه آجرپزي كار كند يا اين كه در كارگاه‌هاي ساختماني عرق بريزد و ماسه‌ها را بار بزند.

طبيعي است همه اين شغل‌ها كه نام برديم، شريف و محترم هستند و جامعه به همه اين مشاغل سخت و پرزحمت نياز دارد؛ اما وقتي دانش‌آموز از گفتن شغل والدينش خجالت مي‌كشد، در آن صورت است كه بايد به فكر فرو برويم و از خود بپرسيم اين ناهنجاري اجتماعي‌ چگونه از دل جامعه ما متولد شده است و از همه مهم‌تر اين كه بايد براي مبارزه با اين فرهنگ غلط، چه كارهايي انجام دهيم.

پيامدهاي تحقير مشاغل در جامعه

اگر كودكان به سيستمي عادت كنند كه حتي به شغل‌ها هم از يك تا 20 نمره بدهند، در آن شرايط خيلي سخت است كه همين كودكان در بزرگسالي براي شغل‌هايي كه از نظر آنها نمرات زير 10 مي‌گيرند، احترام و ارزش قائل شوند.

گرچه خجالت كشيدن از معرفي شغل والدين‌ خيلي هم به سن و سال ربط ندارد، اما اين مشكل براي كودكان و نوجوانان كه در سنين حساس‌تري هستند،‌ مشكلات و تبعات بيشتري ايجاد مي‌كند.

كودك و نوجواني كه تقريبا نيمي از ساعات روز را در مدرسه و در جمع هم‌سن و سال‌هايش مي‌گذراند، ‌برايش مهم است كه در جمع دوستان مدرسه‌اي‌اش تحقير نشود يا حداقل او را به خاطر شغل پدر و مادرش‌ دست نيندازند.

طبيعي است آرامش رواني دانش‌آموزان تاثير مستقيمي بر نتايج درسي كودكان مي‌گذارد و درواقع، دانش‌آموزي كه از آرامش فكري بيشتري برخوردار است و شادتر زندگي مي‌كند،‌ توان و پتانسيلش براي درس خواندن از دانش‌آموز افسرده و گوشه‌گير ‌به مراتب بالاتر خواهد بود.

كودكان و نوجوانان بسياري از گفتن شغل والدين‌شان خجالت مي‌كشند كه بايد اين فرهنگ غلط را اصلاح كنيم

اما تصور كنيد وقتي دانش‌آموزي به خاطر شغل والدينش مورد تمسخر قرار بگيرد يا حتي مجبور شود با همكلاسي‌هايش گلاويز شود و دعوا كند، نتايج درسي‌اش هم درخشان نخواهد بود.

در حقيقت، يكي از بزرگ‌ترين آفت‌هاي اين فرهنگ غلط، افت روحي و تحصيلي دانش‌آموزاني است كه از بازگو كردن حرفه پدر و مادرشان اجتناب مي‌كنند.

خطر بعدي كه اين فرهنگ نادرست به بار مي‌آورد، ادامه همين نوع نگاه به مشاغل در دوران بزرگسالي است؛ يعني كودكي كه برايش شغل‌ها سياه و سفيد تعريف شده است، نمي‌تواند در آينده به مشاغل با ديد بي‌طرف و خاكستري نگاه كند و البته بعيد نيست اين چرخه دوباره تكرار شود و همين نگاه نادرست به مشاغل مختلف، نسل به نسل به فرزندانمان منتقل شود.

نبايد از ياد ببريم اگر جامعه به سمتي پيش برود كه براي يكسري شغل‌ها، اهميت بالا و در نتيجه حقوق و دستمزد بالا قائل شود و براي گروهي ديگر، منزلت و حقوقي پايين‌تر در نتيجه نه‌تنها عدالت شغلي در جامعه كمرنگ مي‌شود، بلكه حتي احتمال دارد ديگر هيچ كسي حاضر نشود خيلي از شغل‌ها را انتخاب كند.

يعني فرض كنيد در حالي كه جامعه بشدت به وجود يك شغل يدي نياز داشته باشد، اما به دليل نوع نگاه‌هاي منفي به آن پيشه، يكسري شغل‌ها روي زمين بماند و مشكلي به مشكلات شهر اضافه شود.

ابتدا از خودمان شروع كنيم

همه مي‌دانيم هر كودكي كه به دنيا مي‌آيد، مثل يك لوح سفيد، معصوم و بي‌گناه است، البته هم معصوم و هم آموزش‌پذير.

يعني مثلا يك كودك 7 ساله در صورتي كه از بزرگ‌ترها و جامعه تقليد نكند، تفاوتي بين شأن و منزلت دو شغل متفاوت قائل نيست، اما اگر ما بزرگ‌ترها به كودك اين آموزش‌هاي غلط را منتقل كرديم كه شغل خوب و شغل بد وجود دارد؛ در آن صورت طبيعي است كه كودك نيز پيرو همين نوع نگاه ما به مشاغل مي‌شود.

در واقع بايد براي اصلاح اين فرهنگ نادرست مثل هميشه از خودمان شروع كنيم. يعني اولا بايد واقعا و بي‌تعارف در ذهن خودمان اصطلاحات نادرستي مثل شغل باكلاس و شغل بي‌كلاس را حذف كنيم و وقتي خودمان اين موضوع انساني را با ديد باز و با روشن‌بيني پذيرفتيم، آنگاه انتقال اين فرهنگ شايسته به فرزندانمان نيز بسيار راحت‌تر خواهد بود.

فرهنگسازي در سنين پايه

بايد در همين سنين پايه به كودك بياموزيم جامعه به همه شغل‌ها نياز دارد. در واقع بايد با همان زبان ساده و كودكانه به فرزندانمان ياد دهيم هر شغلي در جامعه، مشكلي از مشكلات ما را حل مي‌كند و در نتيجه هيچ شغلي بهتر يا بدتر از شغل ديگر نيست.

براي اين كار مي‌توانيم با آوردن مثال‌هايي با زبان كودكانه، نونهالان را از اهميت مشاغل مختلف آگاه كرد.مثلا با گفتن اين جملات كه «اگر مريض شويم بايد به دكتر برويم و اگر كفش‌هايمان خراب شد بايد به كفاشي برويم، پس هم دكتر و هم كفاش به ما كمك مي‌كنند تا راحت‌تر زندگي كنيم» به كودك ياد مي‌دهيم هم دكتر و هم كفاش به ما كمك مي‌كنند تا راحت‌تر زندگي كنيم و با اين‌گونه مثال‌ها مي‌توانيم كودك را طوري آموزش دهيم كه نه‌تنها هيچ شغلي را مسخره نكند، بلكه به همه مشاغل احترام بگذارد و به نوعي قدردان زحمات همه كارگران، كارمندان و كشاورزان باشد.

از آن طرف بام نيفتيم

همان‌طور كه بايد با آموزش و فرهنگسازي،‌ شرايطي را در مدارس و محله‌ها به وجود آوريم كه در آن هيچ كودك و نوجواني از شغل والدينش خجالت زده و شرمنده نشود، بايد نسبت به كودكاني هم كه با اسم و عنوان شغل پدر و مادرشان به ديگر هم سن و سال‌هايشان فخر مي‌فروشند، حساس باشيم.

اگر كودكي در مدرسه به شغل پدر يا مادرش به اصطلاح پز مي‌دهد، ‌ريشه اين رفتار را هم باز بايد در نوع آموزش و تربيت كودك در سنين پايه جستجو كرد. اتفاقا توقع جامعه از شهروندي كه در محل كارش يك پزشك متخصص و در چارچوب خانواده يك پدر يا مادر دلسوز است، ‌اين است كه اين گروه از والدين،‌ احترام به همه مشاغل را خيلي راحت‌تر و علمي‌تر به فرزندانشان بياموزند.

ذكر دوباره اين نكته نيز در اينجا ضروري است كه كودك از بدو تولد، همچون لوح سفيدي است كه آموزش‌پذير بوده و وظيفه اين‌گونه والدين اين است كه در صورتي كه احساس كردند فرزندشان به شغل پدر و مادرش فخر مي‌فروشد، او را به زبان ساده‌تري نسبت به نسبيت ارزش‌هاي شغلي آگاه سازند و به او بياموزند (و اگر آموخته‌اند دوباره يادآوري كنند) كه شغل آبرومند و شغل غيرآبرومند در جامعه وجود ندارد و هر حرفه و پيشه‌اي كه به مردم خدمت‌رساني كند، قابل احترام و ارزشمند است.

البته بديهي است در صورتي كه والدين نسبت به اين‌گونه رفتارهاي كودكانشان بي‌توجه باشند و به اين‌گونه فخرفروشي‌هاي فرزندانشان اهميت ندهند، ‌احتمال دارد رفته‌رفته چنين كودكي از جمع همسالان خود طرد شود و در چنين شرايطي، ‌اصلاح اين وضعيت براي خود كودك و والدينش دشوار خواهد بود.

وظيفه رسانه‌ها و نهادهاي فرهنگ‌ساز

علاوه بر خانواده كه اصلي‌ترين و مهم‌ترين گروه براي تربيت فرزندان خود محسوب مي‌شوند،‌ عوامل و گروه‌هاي ديگري نيز بايد دست به دست هم دهند تا فرهنگ احترام به تمام مشاغل را در جامعه نهادينه كنند.

مثلا رسانه‌ها در اين خصوص، بار سنگيني به دوش مي‌كشند. رسانه‌هاي تصويري و نوشتاري بايد ضمن معرفي مشاغل مختلف، مخاطبان را نسبت به جايگاه و اهميت هر شغلي آگاه كنند.

خيلي از مشاغل وجود دارد كه هنوز هم بچه‌هاي ما حتي اسمش را نشنيده‌اند و خيلي از شغل‌ها هم در جامعه وجود دارد كه فرزندان ما نمي‌دانند دقيقا وظيفه آنها چيست يا چه باري از دوش جامعه برمي‌دارد.

رسانه‌ها وظيفه حرفه‌اي و رسالت آگاهي‌بخشي‌شان اين است كه اولا به آحاد جامعه درخصوص مشاغلي كه كمتر از آنها نام برده مي‌شود يا به اشتباه، كم‌اهميت شمرده مي‌شوند توضيح دهند و ثانيا با نمايش افراد موفق در همه مشاغل مختلف و نشان دادن دستاوردهاي آنها، تحسين مردم نسبت به آن دسته مشاغل را برانگيزند و جو مثبت و انساني پديد بياورند كه ناخودآگاه پاسداشت​تمام مشاغل به يك فرهنگ عمومي و پديده‌اي فراگير تبديل شود.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین