گروه اجتماعی: 21 آبان ماه ، سالگرد درگذشت روزنامه نگار و نویسنده و شاعر و پژوهشگر و مصلح مردم تبریز آقای "حسن وحیدی آذر" در سال 1388 است ، او فرزند شیخ کربلایی حسین از طراحان و تجار فرش تبریز بود که در اول ماه حمل 1302 در تبریز بدنیا آمد. استاد حسن وحیدی آذر انسانی فرهیخته و متفاوت از جامعه در دوران زندگی اش بود ، از اصناف تبریز بود که درحین کار آموزش می دید و به مراجعینش که از علاقمندان بودند، آموزش می داد، زبان فرانسه و روسی را یاد گرفته بود و به زبان ترکی شعر می سرود و مقالاتش را هم به زبان فارسی می نوشت. مرحوم اسدالله نوجه دهی دبیر زبان انگلیسی هر روز به دفترکارش می آمد تا انگلیسی را هم به دوستش یاد دهد ! دفترکار استاد یک دارالعلم و گاه دارالقضا در محله نیز بود ، همسر عین الله کاشی کار مشکلات و تندخویی های عین الله را پیش او برده بود و وی در چندین جلسه راه و رسم زندگی را به آنان و بسیاری از دیگران یاد می داد! و دل آنها را پیوند مجدد می داد ، در معاملات مردم کمک شان می کرد! کودکان و نوجوانان مانده از تحصیل سر از دفتر او در می آوردند و او سفارش آنان را به مدرسه انجام می داد. بسیار عجیب است طباخچی ها همان میوه فروشان دستفروش ششگلان اجازه آوردن فرزندانشان را برای کار نداشتند و او از آنانکه کودکشان برای تحصیل کمک لازم داشتند حمایت کامل انجام می داد و در کنار این ماجراها به تحقیق در تاریخ تبریز ، از دوره مغولان تا عصر قاجار را به تمام معنی انجام داده بود. آنچنان از دوران هولاکوخان می گفت گویی در آن دوره زیسته و حتی در ربع رشیدی زندگی کرده است ، او مرجع واقعی تفسیر وقف نامه ربع رشیدی بود.
بخش عظیمی از پرونده ربع رشیدی و دوران زندگی خواجه رشیدالدین فضل الله طبیب در مکاتبات فراوان وی با سازمان های دولتی است، که اغلب آن، اسناد ربع رشیدی در سازمان اسناد ملی و کتابخانه شمالغرب و اداره اوقاف را تشکیل می دهند!
خاطره ای متفاوت از مراقبت ایشان از درختان فضای سبز در شهر مکه است که توسط همسر فرهیخته شان "خانم فریده آینه ساز" یادداشت شده است و به شرح ذیل است !
با همسرم در شهر مکه قدم می زدیم ، در خیابان های مجاور خانه خدا بودیم ! ناگهان او درختی را نشانم داد ، که در میان میله های فلزی دایره ای محافظ خودش گیر افتاده بود !
میلگرد فلزی مدور که درخت را در داخل حلقه محافظت می کرد ، با گذر زمان و بزرگ شدن درخت در تنه درخت فرو رفته بود و آن را زخمی می کرد!
هرچه سعی در بیرون کشیدن میلگرد از تنه ی درخت کردیم میسر نشد !
فردای آن روز صبح با هم از هتل به شهرداری مکه رفتیم و با استفاده از نقشه ای که از هتل برداشته بودیم و سوال از مردم ! بالاخره به بلدیه مکه رسیدیم ! همسرم سراغ دفتر شهردار را گرفت ، کارکنان شهرداری سوال کردند ؛ چکار دارید و او به ایما و اشاره گفت می خواهم گزارش درخت زخمی و آن آهن فرو رفته در تن او را بدهم !
حسن آقا عربی نمی دانست، به زبان فرانسه به آنها گفت آنها چندان متوجه نشدند ، به انگلیسی تلاش کرد !
ناگهان بسادگی گفت "حدید فی شجر " ! همه خندیدند ! روی کاغذی سفید طرح میلگرد فرو رفته در تنه ی درخت را کشید ! باز کارمندان عرب خندیدند !
شهردار مکه حالا از دفترش خارج شده بود ، او ما را به دفترش دعوت کرد، قهوه ی تلخی در یک استکان کوچک آوردند که با شکر هم شیرین نشد! شهردار دستور داد یک جعبه شیرینی برای ما بیاورند و سپس ما با دو ماشین به محل درخت راه افتادیم !
کارکنان شهرداری مکه با خنده و خوشرویی با دستگاه برش ، درخت را از شر محافظ خشنش جدا کردند! فقط می توان گفت در طول کار آنها خندیدند ! همسرم به هرکدام یک سکه 10 ریالی ایرانی با تصویر کعبه و مسجدالاقصی داد که مقدار زیادی با خود به مکه برده بود و آنها دوباره با خوشرویی و خنده بدرود گفتند! و رفتند! ما به آرامی به سوی اقامتگاه مان راه افتادیم!
***
در خیابان عباسی تبریز هنوز باقیمانده های ربع رشیدی ، برج و در گوشه ای دیگر در کنار طاق خیابان عباسی حمام متروکه که اخیرا یکی از طاق های آن را برای بلندمرتبه سازی تخریب کرده اند قرار دارند!
اما اگر شهر بحال خود رها می شد ، دیگر این آثار گرانبها از گذشته پرشکوه سرزمینی که دانشگاه و دارالشفا و صنعت گرخانه و مراکز علم و پژوهش و کتابخانه ها را در خود داشت باقی نمی ماند.
آقای حسن وحیدی آذر ، از سال 1348 به تنهایی مکاتبات خود را برای حفظ این گنجینه که هر روز توسط زمین خواران بزرگ و ذی نفوذ محاصره و کوچک تر می شد ، آغاز کرد ! مکاتبه با دکترسید حسین نصر ، با نامه به صاحبان قدرت ، انجمن آثار ملی و استانداران مختلف استان از سپهبد ضرغامی تا سپهبد آزموده و بعد از انقلاب اسلامی از همراهی با دکتر سبحان اللهی برای حفظ و ثبت ربع رشیدی اندکی کوتاه نیامد .
تعاونی مسکن یک کارخانه و تیم پر قدرت زمین خواری دیگر نمی توانست " رشدیه قلعه سی " را برهم زند ، بعد از انقلاب اسلامی وی توانست رای تنفیذ وقف نامه ربع رشیدی را از دادگاه مدنی خاص به نمایندگی از اوقاف بگیرد !
***
ماجرای کتابخانه ملی تبریز کار دشواری بود که مرحوم در تلاش برای حفظ تالار تئاتر ، کتابخانه ملی و راه پله های ارک انجام داد . کاری پرتلاش و بسیار دشواری را به همراه دوستش آقای محمدتقی یعقوبی رقم زد در دورانی که کمتر انجمن مردم نهاد در تبریز حاضر بودند و سکوت شهر را فرا گرفته بودند!
او می گفت حداقل حد فاصل ارک تا ساعت را برای این پروژه لحاظ کنید تا مجموعه کتابخانه و ارک و تالار تئاتر به عمارت ساعت متصل گردند که این امر با منفجرساختن راه پله های ارک و تخریب تالار و کتابخانه ناممکن شد .
***
پژوهش وی در موقوفات و اثبات تعلق اکثر موقوفات در ایران به خواجه رشیدالدین و مقابله با تعرض موقوفه خواران و مدعیان وقف به این موقوفات مانند فراهانی ها در کل کشور مجموعه ای از مصاحبه ی 4 قسمتی وی با روزنامه آذربایجان است....
او ایده ها و آرزوهای بسیار برای شهرش و عدالت داشت از حفاظت از باغات و محیط زیست که تلاش فردی وی منجر به انتقال یک صنعت آلاینده به جاده اهر شد که پسابش را به رودخانه مرکزی شهر می ریخت و گوسفندان چوپان را به کام مرگ فرستاده بود تا دفاع از تک تک باغات شهردر مکاتبات و مقالات بسیار! او فرزندش بهروز را برای تحصیل موسیقی کلاسیک رهنمون کرد و وی اکنون از مفاخر موسیقی آذربایجان و ایران است.
شهرداری تبریز در یک اقدام غیر اخلاقی با یورش لودری و بیل مکانیکی موجب تاراج بخشی از میراث هنری و فرهنگی و همچنین کتابخانه و بخشی عظیم از اسناد موقوفات و اسناد تاریخی وی در تخریب خانه شان شد.......
مقالات و نوشته های استاد در روزنامه های کیهان قبل و بعد از انقلاب و آذرابادگان و آذربایجان و مهد آزادی و جمهوری اسلامی منتشر شده اند ! در سوگ او روزنامه های کیهان ، رسالت و اطلاعات و آذربایجان و مهد آزادی به خانواده اش تسلیت گفتند و روزنامه آذربایجان صفحه اول روزنامه را به تصویر او مزین ساخت و روزنامه جمهوری اسلامی با انتشار مقاله ای نوشت : حاج حسن وحیدی آذر به لقا الله پیوست !
ظفر حسن زاده تبریزی
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com