کیهان:
شبكه دولتي انگليس معتقد است برخلاف تحليلي مشهور كه دين بر اثر
مدرنيزاسيون از ميان مي رود، اكنون معلوم شده كه نفوذ و نقش دين رو به
گسترش است و نظريه پردازان از ظهور عصر پساسكولار سخن مي گويند.
وبسايت
بي بي سي در تحليلي، با اشاره به اينكه ماركسيست ها دين را افيون توده ها
مي خواندند و همين نظر از سوي جريان هاي مخالف دين ترويج شد، نوشت: تحليل
هاي سنتي مبتني بر نظريه مدرنيزاسيون پيش بيني مي كردند با مدرنيزه شدن
جوامع نقش دين در زندگي اجتماعي و سياسي كاهش مي يابد و در نهايت از امر
مقدس اثري جز در حيطه خصوصي باقي نماند. جامعه مدرن اروپايي از اواخر قرون
وسطا براساس تفكيك روزافزون زندگي اجتماعي شكل گرفت تا چند دهه قبل به نظر
مي رسيد كه خاستگاه جامعه غربي مدرن در رهايي از دين و تفكيك امر مقدس
خصوصي (ديني) و امر سكولار عمومي (عرفي) است ولي ستاره بخت نظريه
سكولاريزاسيون كه در دهه 1960 رونق داشت در دهه 1980 افول كرد. از جمله
رويدادهايي كه ناقوس مرگ اين نظريه را به صدا درآورد مي توان به انقلاب
ايران، و پيدايش جنبش اكثريت اخلاقي در آمريكا اشاره كرد.
نويسنده تحليل
مي افزايد: جامعه شناسان كلاسيك بر اين باور بودند كه دين بر اثر فرايند
مدرنيزاسيون از ميان مي رود يا به حاشيه رانده مي شود؛ اما امروز بيشتر
پژوهشگران علوم اجتماعي تصديق مي كنند كه با پيشروي مدرنيته دين نه از ميان
رفته، نه به عرصه خصوصي محدود مانده و نه نفوذ اجتماعي خود را كاملاً از
دست داده است. نظريه پردازاني همچون هابرماس از ظهور عصر پساسكولار سخن مي
گويند و به واكاوي نقش مضمر دين در نهادهاي غربي، از جمله نظام حقوقي آن، و
در ايجاد و تقويت حس شهود اخلاقي، شهروندي و همبستگي مدني مي پردازند.
بي
بي سي مي نويسد: در دنياي مدرن نه فقط شكل هاي سنتي باورها و كنش هاي ديني
باقي مانده بلكه صورت هاي جديدي از اديان كهن و اديان نوين هم سر برآورده
اند. امر مقدس از ميان نرفته، تنها به صورت هاي ديگري تغيير شكل داده است.
پذيرش اين واقعيت و نقد آن نخستين گام در جهت فهم اهميت امر مقدس در زندگي
اجتماعي انسان است.
تحليلگر بي بي سي با اشاره به تناقض ادعاي ماركسيست
ها عليه دين و سپس انفعال آنها در مقابل موج انقلاب اسلامي نوشت: گروه هاي
چپ، كه سوداي مبارزه با امپرياليسم در سر داشتند در آغوش اسلام سياسي
افتادند و سر بر آستان آيت الله خميني نهادند بي آن كه به ناسازگاري اسلام
سياسي و پروژه رهايي ماركسيستي بيانديشند.
بي بي سي در پايان نتيجه
گرفته كه دين، نظامي به هم پيوسته از معاني، اسطوره ها، شعائر، نمادها،
ارزش ها و انتظارات اجتماعي روزمره است كه به زندگي گروهي از مردم معنا مي
بخشد و حس تعلق به يك گروه مرجع را در آنها برمي انگيزد. در ايران كنوني
دين چنان پيوند نزديكي با فرهنگ، اخلاق و سياست دارد كه يگانه راه برون رفت
از مغاك هولناك فعلي و درمان پيكر رنجور اين جامعه، نقد دين و خوانش هاي
ديني هژمونيك آن است. شايد بتوان عبارت ماركس را چنين بازنويسي كرد كه نقد
دين پني سيلين توده هاست(!)
احتمالاً در راستاي همين نقدها!! هم بود كه
دولت انگليس سلمان رشدي را براي هتاكي عليه اسلام روانه ميدان كرد. بي بي
سي در ماجراي هتاكي اخير يك خواننده مبتذل مقيم آلمان عليه مقدسات اسلامي
نيز از اين خواننده جانبداري كرد.
شايان ذكر است انگليسي ها در طول سده
اخير دو پروژه را به موازات هم پيش برده اند. اول هتاكي علني عليه دين و
ستيزه جويي با آن كه در قالب رفتار مغول وار رژيم پهلوي به ويژه رضاخان
عليه مقدسات اسلامي متبلور شده. و دوم، ترويج گروهك هاي دست ساز، قلابي و
انحرافي از بهائيت و وهابيت گرفته تا انجمن حجتيه، گروهك هاي موسوم به ملي-
مذهبي، شبه روشنفكران ديني (به اصطلاح رفورميست) و بالاخره نفاق مذهبي شبه
اصلاح طلبان كه به طور متمايز طي دهه گذشته علي الخصوص پس از فتنه 88 مورد
تأكيد قرار گرفت و حتي صداي اعتراض محافل ضدانقلاب قديمي را درآورد. تشكيل
حلقه لندن با حضور كساني چون سروش، كديور، عبدالعلي بازرگان، مهاجراني و
گنجي، يكي از شاهكارهاي ناكام بي بي سي در پني سيلين سازي بود كه عملاً
فتنه سبز را فلج كرد! به نحوي كه محافل ضدانقلاب اين حلقه را به خاطر
خرابكاري هايشان هو كردند.