به گزارش
بولتن نیوز به نقل از ایسنا،
سعید آجرلو استاد دانشگاه و مدیرمسئول روزنامه صبحنو با حضور در استودیو مثبت و منفی پلاس خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) در پاسخ به
سوالات این رسانه شرایط فضای
انتخاباتی را تشریح کرد که مهمترین محور سخنان او به این شرح است:
پیش از این نیز پرویز امینی جامعهشناس، محمد صادق کوشکی از اساتید دانشگاه، و پرویز سروری از اعضای جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی با حضورهایی جداگانه در استودیو منفی و مثبت پلاس ایسنا با محوریت انتخابات ۱۴۰۳ با خبرنگار ایسنا گفتوگو کردند.
متن کامل گفتوگوی ایسنا با سعید آجرلو را در ادامه میخوانید:
حدود ۱۱ روز تا پایان زمان تبلیغات انتخابات باقی مانده که ۵ روز آن مربوط به مناظرهها است. در این مدت امکان هر رفتاری که باعث ایجاد رادیکالیسم شود، وجود دارد. این میتواند درون جریان و بین دو جریان باشد؛ لذا باید از تجارب گذشته درس گرفت و به فضای سیاسی، بلندمدت نگاه کرد. فکر نکنیم ۸ تیر پایان سیاست برای برندهها و بازندهها است
تحلیل شما از میزان مشارکت در انتخابات چهاردهمین دوره ریاست جمهوری چیست؟
در سه انتخابات اخیر درسالهای ۹۸، ۱۴۰۰ و ۱۴۰۲ روند مشارکت به کمتر از ۵۰ درصد رسید؛ این موضوع متاثر از اتفاقات دهه ۹۰ بود که نهاد دولت تا حدودی ضعیف شده بود و در نهایت مشارکت پایین آمد. فکر میکنم در انتخابات ۸ تیرماه ۱۴۰۳ از مشارکت زیر ۵۰ درصدی عبور خواهیم کرد که دستاورد بزرگی برای ایده جمهوری اسلامی در «مردم سالاری دینی» است.
در فضای سیاسی امروز، تا حدود زیادی سیاست داخلی رونق گرفته و احیا شده است؛ لذا میتوان از مرحله مشارکت زیر ۵۰ درصدی عبور کرده و به سمت مشارکت بالای ۵۰ درصد حرکت کنیم.
چه عواملی در ایجاد این تغییر و تحول اثر دارد؟
سلایق حاضر در صحنه انتخابات میتوانند نیروهای اجتماعی را نمایندگی کنند؛ در این دوره از انتخابات کاندیداهایی از دو گرایش اصلی در سمت جناح راست یا اصولگرا، جناح اصولگرایان سنتی و اصلاحطلبان وجود دارند لذا کمتر طیفی در سیاست رسمی ایران میتواند ادعا کند که در انتخابات نامزدی ندارد. این موضوع رابطه بین نیروهای اجتماعی و نیروهای سیاسی را تقویت کرده که بخشی از مشارکت است.
از طرف دیگر، در سه چهار سالی که قدرت در اختیار جریان اصولگرا در مجلس و دولت بوده، اصلاحطلبان به دلیل آن چه در دهه ۹۰ خلق کردند،سرمایه اجتماعیشان از بین رفت به گونهای که حتی برای رقابت آماده نبودند. معتقدم اگر در انتخابات ۱۴۰۰ نمایندگان اصلاحطلب مثل آقای جهانگیری تائید صلاحیت میشدند هم بختی نداشتند؛ شاید از آقای همتی رای بیشتری کسب میکردند اما فضا برای آنها مساعد نبود. امروز فکر میکنم فضا مساعد شده و از آن دوران عبور کردند
این صحبتهای شما بدان معناست که در انتخابات قبلی، برخی از کاندیداها نمایندگی جریان اصلاحات را نداشتند؟
به نظرم نمایندگان تراز اول در جریان اصلاحات نبودند. البته توفیقات بینالمللی جمهوری اسلامی به خصوص درحوزه منطقه و بعد از ۷ اکتبر و عملیات وعده صادق، امید و احساس غرور را درجامعه ایجاد کرد علاوه بر آن شهادت آیتالله رئیسی و همراهان ایشان، حس همبستگی را به وجود آورد که میتواند به مشارکت کمک کند.
به نظر شما چگونه وفاق ملی در انتخابات رخ می دهد؟
آفت این مرحله،رادیکالیسم است و هر رادیکالیسمی میتواند ما را به شرایط قبلی ببرد.
به نظر شما کدام نامزد به سمت رادیکالیسم گرایش داشته و به آن دامن میزند؟
خطر این موضوع با ورود به مناظرات وجود دارد. حدود ۱۱ روز تا پایان زمان تبلیغات انتخابات باقی مانده که ۵ روز آن مربوط به مناظرهها است. در این مدت امکان هر رفتاری که باعث ایجاد رادیکالیسم شود، وجود دارد. این میتواند درون جریان و بین دو جریان باشد؛ لذا باید از تجارب گذشته درس گرفت و به فضای سیاسی، بلندمدت نگاه کرد. فکر نکنیم ۸ تیر پایان سیاست برای برندهها و بازندهها است. در صورت داشتن این نگاه بلندمدت میتوان به کارآمدی رقابتها در فضای سیاسی کمک کرد منتها حس میکنم از سوی برخی جریانها، گرایش به رادیکالیسم وجود دارد.
به نظر شما چه گفتمانی میتواند موتور محرکه انتخابات باشد؟
عمدتا تمرکز در جریان اصولگرا به سمت کارآمدی، حل مسائل معیشتی و اقتصادی است که این یک پیشرفت در جریان اصولگراست؛ همواره جریان اصولگرا متهم میشد که به مساله پیشرفت،توسعه، رشد و کارآمدی توجه ندارد اما امروز گفتمان کاندیداهای اصولگرا حل مساله است؛ لذا کارآمدی رفته رفته به مرزهای گفتمانی نزدیک میشود که پیش از این وجود نداشت.
در مقابل اصلاحطلبان به سمت تغییر این موضوع هستند یعنی آقای پزشکیان میخواهد موضوعاتی همچون کارآمدی، معیشت و اقتصاد را عقب انداخته و به جای آن به موضوعاتی همچون آزادی، فیلترینگ و گشت ارشاد بپردازد تا طرف مقابل را به عنوان نهاد وضع موجود، گوشه رینگ قرار داده تا بخشی از آرای مردد را جذب کند لذا گفتمان اصلی آقای پزشکیان کارآمدی و حل مساله نیست بلکه گفتمانی شبیه «سوسیال دموکرات ها» دارد. البته که در همین رابطه هم دارای تناقضات و مشکلاتی است اما اصلاح طلبان میخواهند این گونه نمایش دهند.
این گفتمان به دنبال یک توصیف تلخ از شرایط جامعه و یک نوع شکایت و گلایهگذاری ویک نوع «نه» گفتن است؛ لذا در گفتمان آقای پزشکیان مدام شکایت و جدا کردن خودش از وضع موجود دیده میشود. البته آقای پزشکیان میخواهد بین عدالت و آزادی، جمعی ایجاد کند و به این سمت برود؛ در گفتمان اصولگرایان نیز عدالت و مبارزه با فساد در کنار کارآمدی وجود دارد؛ لذا تفاوت و ویژگی اصولگرایان در گفتمان کارآمدی و پیشرفت است.
مقایسه صحبتهای آقای جلیلی با سال ۹۲ نشان میدهد که نزدیک به گفتمان کارآمدی شده است. آقای قالیباف نیز از قدیم گفتمان کارآمدی را داشت و امروز با توجه به تجربیات مجلس به آن قوام داده و با قاطعیت و تسلط صحبت میکند.
آقای پورمحمدی در کدام دسته بندی قرار میگیرد؟
ایشان درباره آزادی صحبت می کند اما فضایش قاطعیت و به نوعی کارآمدی بوده و به دنبال حل مساله است و بیرون این زمین بازی نمیکند البته این امکان را هم دارد که بین گرایشهای چپ و راست حرکت کند و فضایش کامل به یک سمت نیست. فکر میکنم موضوع اصلی آقای پورمحمدی نیز حل مسائل مردم است.
روابط بین آقای قالیباف و آقای جلیلی برادرانه است و شاید در طول این ایام صمیمانه و بهتر شده و در وضعیت خوبی قرار دارد. روابط آقای قالیباف و آقای زاکانی نیز از همین جنس است و در یک جبهه قرار دارند. درباره آقای قاضی زاده هم به همین شکل است.
به نظر شما نامزدها با هم چه رابطهای دارند؟
روابط بین آقای قالیباف و آقای جلیلی برادرانه است و شاید در طول این ایام صمیمانه و بهتر شده و در وضعیت خوبی قرار دارد. روابط آقای قالیباف و آقای زاکانی نیز از همین جنس است و در یک جبهه قرار دارند. درباره آقای قاضی زاده هم به همین شکل است.
حتما این درک بین جریان انقلاب است که در صورت عدم اجماع در منطقه شکست قرار میگیرند. اصولگرایان با عدم اجماع کمترین فاصله را با شکست دارند. رشد آرای آقای پزشکیان در طول یک هفته این موضوع را گوشزد میکند که احتمال تکرار انتخابات ۹۲ وجود دارد.
بین آقای پورمحمدی و مجموعه اصولگرایان تفاوتهایی وجود دارد چون با هم کار جبههای نکردهاند.البته ایشان در شورای وحدت جز جریانهای اصولگرا قرار دارد؛ لذا فکر میکنم آقای پورمحمدی در موقعیتی است که در فضای جریان اصولگرا بوده و کار کنند و نقشی در اجماع داشته باشند که امیدواریم این اجماع شکل بگیرد.
درباره روابط بین آقای پورمحمدی و آقای پزشکیان نیز فکر میکنم که آقای پورمحمدی میخواهد در نبود آقای لاریجانی نقشی ایفا کند که در مواردی همپوشانی با نقش ایفایی آقای پزشکیان دارد.در نهایت به نظرم جناح اصولگرا در شرایط پیچیده و ویژهای قرار دارد واجماع یک امکان نیست و یک ضرورت است.
براین اساس به نظر شما ائتلاف و اجماعی صورت میگیرد؟
امیدوارم؛ گرچه موانعی همچون طرفداران کاندیداها،اختلاف در مکانیسمها و سازوکارها و سوبرداشتهای احتمالی و اختلافات در مناظرات وجود دارد.
ممکن است موانع باشد اما خطر برای جریان اصولگرا بزرگتر است و این پیام را میدهد که مسائل کوچک را کنار بگذارند؛ پیروزی از دل اجماع قابل دسترستر و نزدیکتر است؛ لذا فکر میکنم باید به سمت ائتلاف حرکت کرد.
کاندیداها بهتر است به نفع چه کسی کنار روند؟
باید درنهایت اینگونه بحث شود که اگر یک نامزد از جریان اصولگرا به نفع دیگری کنار رود، باعث نشود رای او به سبد طرف مقابل رود؛ در این باره وارد مصداق نمیشود چون احتمال سوتفاهم میشود. همه این آقایان چنین فداکاری و هوشمندی دارند که این کار را به موقع انجام دهند کما اینکه در سالهای۹۶ و ۱۴۰۰ رخ داد؛ در سال ۹۶ آقای قالیباف کنار رفت و در سال ۱۴۰۰ هم این اتفاق به نفع آقای رییسی انجام شد.
این بار نیز با توجه به مقتضیات و شرایط کشور این اتفاق میافتد کما اینکه آقای قاضیزاده به آن اشاره داشته و آقای جلیلی نیز تلویحا درباره اجماع صحبت کردند. اقداماتی نیز از سمت آقای رضایی و آقای حدادعادل و بزرگان جبهه انقلاب برای رسیدن به اجماع صورت گرفته است.
در این شرایط به نظر شما امکان ائتلاف و اجماع از سوی آقای قالیباف وجود دارد؟
مساله اصلی آقای قالیباف حل مشکلات اقتصادی است و اینکه مسائل مدیریتی و کارآمدی محور باشد و برای این کار نیز آمادگی دارد تا دولت آینده را تشکیل داده و مسائل را حل کند. چه بهتر که این اتفاق با اجماع همه جریانها صورت گیرد.
با توجه به موارد مطرح شده از فداکاری برخی از کاندیداها برای انصراف به نفع کاندیدای دیگر، فکر میکنید در این دوره آقای قالیباف انگیزهای برای این کار دارد؟
ایشان بیرون از جریان انقلاب اقدامی نمیکند یعنی در جریان اجماع جریان انقلاب حرکت کرده کند و رفتار سیاسیاش همین است.
قبل از اعلام اسامی شورا ی نگهبان، جریان اصلاحات آقای لاریجانی را به عنوان کاندیدای مورد حمایت خود قرار نداد؛ تحلیل شما در این رابطه چیست؟
اکثریت جبهه اصلاحات از دوبخش روزنهگشاها و عملگراها و طیف رادیکال تشکیل میشود که با هم اختلاف داشتند.آن ها از نامزدهای به اصطلاح نیابتی عبور کردند و نمیخواستند به این سمت بروند به طوری که حتی حاضر شدند تقریبا انتخابات مجلس و یا حداقل حضور در رقابتها را تحریم کنند؛ آقای خاتمی در انتخابات رای نداد؛ لذا از نظر گفتمانی امکان حمایت از آقای لاریجانی و در ابتدای انتخابات را نداشتند اما ممکن بود با توجه به تحولات در هفته آخر کنش جدیدی صورت گیرد. البته شرایط اصلاحات با سالهای ۹۲ و ۹۶ متفاوت شده و تایید صلاحیت آقای پزشکیان چنین فرصتی را فراهم کرد که بگویند ما نامزد حداکثری خودمان را داریم.
اصلاحطلبان در واکنش به ردصلاحیت آقای لاریجانی حتی ۱۰ دقیقه هم وقت نگذاشتند و خیلی راحت عبور کردند.
چقدر میتوان این وضعیت را بیانگر پایان سیاسی یک جریان به نام خانواده آقای لاریجانی تعبیر کرد؟
خیر چنین چیزی نیست؛ سیاست خیلی سیال است. یک ماه پیش تصور این وجود نداشت که آقای پزشکیان نامزد جبهه اصلاحات باشد.
ممکن است آقای لاریجانی در هفته آخر تبلیغات وارد انتخابات شده و کنش نشان دهد کما اینکه آقای انتظامی به عنوان یکی از نزدیکان آقای لاریجانی، در برنامه میزگرد صحبتهایی داشت؛ درست است که ایشان کار رسانهای انجام میدهد اما حتما جهتگیری سیاسی هم دارد و نشان داد که نزدیکان و تیم آقای لاریجانی همچنان فعال است.
آقای آذری جهرمی با آقای لاریجانی کار می کرد اما به ستاد پزشکیان رفت. آقای باهنر نیز آقای لاریجانی را گزینه خوبی میدانست و بعد از تائید نشدن ایشان بلافاصله از آقای قالیباف حمایت کرد. این نشان میدهداآقای لاریجانی تمام نشده و می تواند کنشهای مختلفی را شکل دهد و اساسا مهارت یک سیاستمدار، ساختن فرصت از تهدیدها است.
شما در بخشی از صحبتهای خود اشاره داشتید که جریان اصلاحات در انتخابات مجلس روش تحریم را در پیش گرفتند و اکنون در انتخابات ریاست جمهوری وارد عرصه شدند؛ این تناقصات چه چیزی را نشان میدهد؟
اصلاح طلبان تصور نمیکردند آقای پزشکیان نامزد نهایی مورد حمایت آنها در عرصه انتخابات باشد.در فضای جدید با تناقضات زیادی مواجهایم.
خانم آذر منصوری و طیفی از اتحاد ملت که انتخابات را تحریم کرده بودند و در مقابل روزنهگشاها معقتد بودند که در هر دوگانهای امکان وجود روزنه برای اصلاحات است؛ لذا امروز عملا طیف رادیکال شکست خورده است و امکان مشارکت در رقابت های سیاسی وجود دارد. آنها در ادامه تلاش میکنند که آقای پزشکیان را به سمت رادیکالیسم ببرند که این خطر برای آقای پرشکیان است؛ جنس او چپ اسلامی یعنی ادامه گفتمان دکتر شریعتی از جنس گفتمان ابتدای انقلاب خط امامی است که ادبیاتش نهجالبلاغه و قرآن است اما عملا بخشی از نیروهای اصلاحات سکولار هستند و می خواهند او را سمت خودشان بکشند.
آقای پزشکیان میخواهد در همین فضا از مردم رای گیرد اما میخواهند او را به سمت وادی دیگری ببرند. آقای پزشکیان جز سوال کنندگان از آقای احمدی نژاد در کنار آقای علی مطهری بود مبنی بر اینکه چرا آقای احمدینژاد بحثهای فرهنگی و حجاب را دنبال نمیکند و معترض بود.حالا امروز میگوید با «طرح نور» مخالفت است پس چرا آن روز موافق گشت ارشاد و امنیت اخلاقی بودید. پس ما با کدام پزشکیان روبرو هستیم؛ پزشکیان دیروز یا پزشکیان امروز؟
آقای پزشکیان در تناقص بین لیبرالیسم و سوسیالیسم است؟ در میزگرد اقتصادی سمت راست ایشان آقای عبده تبریزی اقتصاددان لیبرال و سمت چپ ایشان آقای حیدری اقتصاددان نهادگرا و چپ مینشیند.بالاخره کدام را قبول دارد، چپ یا راست؟میخواهد قیمت بنزین را بالا برده یا خیر و درباره نقدینگی چه نظری دارد؟ میگویند کارشناسان تصمیمگیری کنند اما کدام کارشناس و با چه سلیقهای؟ قرار نیست رئیسجمهور درتمام امور کارشناس باشد اما باید سطحی از آگاهی و اقتدار داشته باشد که بتواند بین کارشناسان جمع بندی کند. در طرف دیگر تئوری کارگزاران سازندگی با گفتمان آقای پزشکیان تناقصاتی دارد لذا فکر می کنم کارگزارن قید و شرایطی برای حمایت از آقای پزشکیان بگذارد.
گفتمان آقای پزشکیان ضد گفتمان لیبرالی و یا همان چپ پوپولیستی است. زمانی اصلاحطلبان به احمدینژاد لقب راست پوپولیستی را میدادند. آنها طوری حرف میزنند که انگار در گذشته اصلاحطلبان وجود نداشتند. آقای پزشکیان شخصیت محترم، نجیب،قابل احترام، سالم و مومن دارد اما او سخنگوی بانیان دهه ۹۰ و حتی سخنگوی آقای آخوندی است که اعتقادی به مسکن مهر نداشته و لیبرال است، امروز حامی پزشکیان شده است؛ اینها تناقص است. آقای پزشکیان امتداد دهه ۹۰ و دولت سوم آقای روحانی و نماد این جریان است؛ پشت پرده و حامیان این جریان دولت روحانی است که نمونه آن حضور آقای آذری جهرمی و آقای صالحی امیری درستاد دکتر پزشکیان است لذا با وجودی که آقای پزشکیان گفتمان دارد اما نمیتواند آن را حفظ کند. حتما آقای پزشکیان در مناظرات دچار چالش جدی میشود.
رقیب بزرگ همه جریانهای سیاسی، اپوزوسیون است که تا حد زیادی ضعیف و دچار فروپاشی است؛ ابتدا این رقیب تراژدی بود که رفته رفته تبدیل به کمدی هم شده اما با تقویت فضای سیاسی و افزایش مشارکت،این جریان تضعیف و نابود میشود؛ لذا باید سیاست داخلی احیا شده و تفکرات مختلف را نمایندگی کند که طبیعتا هر خواست و تفکری میتواند خودش را درون انتخابات نشان دهد.
برخی معتقدند این انتخابات پدیده نوظهور دارد؛ این گزاره را قبول دارید و یا فکر میکنید رقابت بین افراد شناخته شدهای مثل قالیباف،جلیلی و پزشکیان است.
من همین سه نفر را فکر میکنم.
برخی معتقدند انتخابات بازی سیاسی و اکثریت مردم تماشاچی بوده و نمی توانند دخل و تصرفی در خروجی و نتیجه انتخابات داشته باشند.
رقیب بزرگ همه جریانهای سیاسی، اپوزوسیون است که تا حد زیادی ضعیف و دچار فروپاشی است؛ ابتدا این رقیب تراژدی بود که رفته رفته تبدیل به کمدی هم شده اما با تقویت فضای سیاسی و افزایش مشارکت،این جریان تضعیف و نابود میشود؛ لذا باید سیاست داخلی احیا شده و تفکرات مختلف را نمایندگی کند که طبیعتا هر خواست و تفکری میتواند خودش را درون انتخابات نشان دهد.
باید نهاد انتخابات را تقویت کرد؛ لذا کسب هر نتیجه نباید باعث تضعیف نهاد انتخابات شود چون هرجایی که سیاست داخلی تعطیل شد، خیابان شلوغ شد؛ اساسا ایده جمهوری اسلامی همین است و حضرت آقا هم فرمودند که تحول و راه حل انتخابات است و باید از طریق آن جلو رویم.باید برای نهاد انتخابات هزینه دهیم که مردم سالاری دینی را تقویت میکند.
تحلیل هایی وجود دارد که افزایش مشارکت باعث پیروزی یک کاندیدای خاص میشود.
نمونههایی وجود دارد که با افزایش مشارکت اصلاح طلبان برنده نشدند که نمونه آن انتخابات سال ۸۸ و پیروزی آقای احمدی نژاد است. در سال ۸۴ هم دو گزینه اصلاح طلبان یعنی کروبی و معین شکست خوردند؛ لذا این تحلیل درستی نیست. مهم این است که چه طور نامزدها با جامعه ارتباط برقرار کرده و همه چیز بستگی به گفتمان ها و رویکردها برای حل مسائل دارد.
وقتی آقای پزشکیان میگویدکارشناسان باید درباره فلان مساله نظر دهند، حتما ادراکی در جامعه به وجود میآید که خود رییس جمهور هم باید تسلط داشته باشد.
حرف اصلاح طلبان این است که افزایش مشارکت به بیش از ۵۰ درصد،به نفع آنها خواهد بود که این طور نیست؛ اولا افزایش مشارکت به نفع جمهوری اسلامی و نهاد انتخابات است. اگر اصولگرایان بتوانند با بدنه اجتماعی ارتباط خوبی برقرار کنند، ممکن است از دل این ارتباط رایآوری برای آنها داشته باشند.
طبق نظرسنجیها بخش زیادی از مرددین به برخی کاندیداهای اصلولگرا اقبال دارند منتها اصلاحطلبان این تلقی را دارند که شعارهای تند و رادیکال ممکن است کسانی که به هر دلیلی قصد مشارکت در انتخابات را ندارند، پای صندوقهای رای بکشاند اما آنها به میزان حرکت به آن سمت از سبد رای معمولیشان کم میکنند چون مردم دنبال زندگی، کارآمدی، حل تورم و شغل هستند و دنبال ایده های عجیب و قریب برخی از آقایان نیستند.
به نظر شما چقدر وعدههای انتخاباتی بر مبنای تدبر و تفکر مطرح میشود؟
تقریبا اکثر نامزدها با فضای کشور آشنا هستند؛ آنها سمتهایی همچون نمایندگی مجلس، معاون رئیس جمهور، عضو مجمع تشخیص و رئیس مجلس داشتند؛ لذا در جریان امور هستند که واقعیات، فرصتها و محدودیت ها چیست و مساله کسری بودجه و تحریم ها را میدانند. اتفاقا یکی از مسائل مورد توجه مردم این است که گرفتار برخی شعارها و وعده های نشدنی نشود.
بهمزدن اوضاع و منفی جلوه دادن شرایط و زدن حرفهای رادیکال کمتر به خواست مردم نزدیک است تا بیان حرفهای متوسط که قابلیت اجرایی شدن دارد. منظورحرفهای در دسترس مثل کالابرگ، مهاجران، خودرو و افزایش دستمزد است و نه شعارهایی که کاندیداها برای کسب رای بیان میکنند؛ بالاخره انتخابات فردایی هم دارد.
اگر آقای مخبر کاندیدا می شد، دولت سیزدهم نامزد نام و نشان دار داشت اما ایشان ثبتنام نکرد. در بین سایر نامزدها نیز تشتت ایجاد شد که مصداق بارز آن نامه امضا شده برای آقای اسماعیلی بود؛ فکر می کنم جمله آقای خلجی مهم است که نامزدها در انتخابات احساس نکنند که رقیب شهید رئیسی هستند بدان معنا که انتخابات نقد عملکرد شهید رییسی نیست و چه بسا در بین اصولگرایان ادامه همین مسیر و ریل است.
به نظر شما اقبال و آرای رایاولی ها به سمت کدام نامزد است؟
هنوز مساله این نسل، انتخابات نیست چون آنها کمتر دغدغههای اقتصادی و معیشتی دارند و ذهنشان متاثر از شبکههای اجتماعی و غیرسیاسی هستند و سیاست مساله آنها نیست لذا صحبت کردن با آنها خیلی سخت است البته که ممکن و شدنی است. آنها تیپهای مختلفی دارند و در بین آنها افراد اهل دانش، حزباللهی و انقلابی است اما ذهنشان با جامعه متفاوت است. شاید نامزدی که بیشتر به مسائل فرهنگی بپردازند.
یک تعبیری وجود دارد که دولت سیزدهم در انتخابات نامزد ندارد.
اگر آقای مخبر کاندیدا می شد، دولت سیزدهم نامزد نام و نشان دار داشت اما ایشان ثبتنام نکرد. در بین سایر نامزدها نیز تشتت ایجاد شد که مصداق بارز آن نامه امضا شده برای آقای اسماعیلی بود؛ فکر می کنم جمله آقای خلجی مهم است که نامزدها در انتخابات احساس نکنند که رقیب شهید رئیسی هستند بدان معنا که انتخابات نقد عملکرد شهید رییسی نیست و چه بسا در بین اصولگرایان ادامه همین مسیر و ریل است. ممکن است اصولگرایان در تاکتیک با یکدیگر متفاوت باشند ولی در اصول معتقدند امروز تاثیر سیاست خارجی بر اقتصاد کمتر از دهه ۹۰ است و باید به این مسیر ادامه داده و در عین حال به دنبال رفع تحریم ها باشیم. قرار نیست اقتصاد کشور را گروگان سیاست خارجی کنیم.
دولت شهید رییسی و مجلس یازدهم این ریل را گذاشت که باید تقویت و اصلاح و تکمیل شود و این نیاز به اجماع دارد.
مساله اصلی معیشت است؛هر نامزدی که مساله معیشت و اقتصادی را عقب بی اندازد حتما به مردم کمک نکرده است البته معتقدم برخی از وزارت خانه های اجتماعی و فرهنگی به نگاه و رویکردهای جدید نیاز دارد اما مساله اصلی حل مساله معیشت و اقتصاد مردم است که اگر به عقب انداخته و دوباره دوقطبیهای جعلی و کاذب درست شود، به دهه ۹۰ برمی گردیم و به جایی که رشد اقتصادی صفر شد و نظام تامین مالی و توسعه با مشکل مواجه و تورم به بالای ۴۰ درصد رسید.
شما اشاره داشتید که جریان اصولگرایی به دنبال ادامه راه شهید رییسی است؛ آقای پزشکیان هم گفته میخواهد ادامه دهنده آقای رئیسی باشد. برخی معقتدند آقای پزشکیان باید صحبتهای دیگری داشته و شاید منظورشان رادیکال بودن است. مثلا صحبتهایی که اخیرا خانم ابتکار داشته است.
صحبتهای خانم ابتکار خیلی بد، زننده و زشت بود و حتما باید عذرخواهی کند. گویا هنوز خصلت رادیکال تخاصم آفرین و به اصطلاح چپمجازی در ایشان و برخی از دوستان ایشان از بین نرفته است؛این چه ادبیات و نحوه سخن گفتن است؟ باید اصلاح طلبان نیز برائت کنند چون این حرفهای رادیکال مخالف سیاست داخلی است
یکی از محدودیت های آقای پزشکیان همین است؛ بعد از گفتوگوی ویژه خبری بدنه اصلاحطلب با مرکزیت جبهه اصلاحات به ایشان حمله کرد و مجبور به عقب نشینی شد و توییتی با این مضمون منتشر کرد که دیگر تکرار نمیکند. به نظرم آنها از آقای پزشکیان می خواهند در موقعیت «تغییر و مخالف وضع موجود» قرار گیرد و حتما در نقطه مقابل گفتمان و عملکرد دولت سیزدهم قرا گرفته و در مناظرات بیشتر هم میشود. اما مساله این است که مردم فراموش نمیکنند که قرار آقای پزشکیان ادامه دهنده دولت روحانی باشد؛ شخصیت ایشان یک معنا را میدهد اما کابینه و حامیان ایشان چیزی جز دولت روحانی نیستند. تجربه دولت روحانی نیز تلخ است و خطر بازگشت به دهه ۹۰ وجود دارد.
نباید به عقب برگردیم؛ تجربه تلخی داشتیم که باید برای مردم بیان و یادآوری شود. باطن دولت آقای پزشکیان چیزی جز دولت روحانی نیست. هر چه قدر هم نباشد آن وضع نباشد، بدنه حامی به آن سمت رفته و تجربه ۹۶ و ۱۴۰۰ بازتولید میشود به خصوص اینکه آقای پزشکیان مدام بر نظرات کارشناسان تاکید میکنند و انگار قاطعیت و جمعبندی وجود ندارد حال اینکه رییسجمهور باید خصلت جمع بندی و قاطعیت و اجرایی داشته باشد.
در مقام کاندیدا باید تصویری از آینده ایجاد شود که آن تصویر را در نامزد جریان اصلاحات نمیبینم.
تحلیل شما درباره مناظرات و فرصت ها و تهدیدهای آن چیست؟
مناظرات فضای خوبی است که کاندیداها بدون مشاور و نظر کارشناسی حرف خود را زده و همدیگر را در چارچوب اخلاق نقد کنند؛ تخریب سم مهلک برای فضای انتخابات و همه جریان ها است که ممکن است رخ دهد.
به نظرم در مناظرات آقای پزشکیان خط منتقد وضع موجود بودن، شکایت و صدای بی صدایان بودن را باز تولید می کند اما طرف مقابل هم می گوید که اتفاقا صدای شما بلند است و تمام جریان اصلاحات حامی شماست و اتفاقا دولت شما علیه صدای بی صدایان خواهد بود.
در بین جریان اصولگرا هم حتما وعدهها و موضوعات مردم به کارآمدی و چگونگی امتداد دولت مطرح میشود.ممکن است نقدهایی هم به یکدیگر داشته باشند اما فکر میکنم مناظرات فضای بین دو جریانی خواهد بود. شاید آقای پورمحمدی نیز بین دوجناح حرکت کند و مناظرات آرای مردد را تعیین می کند و شناختی و درک درستی از کاندیداها به مردم میدهد.
نظرتان درباره این کاندیداها چیست؟
پزشکیان: آقای پزشکیان، دکتر پزشکیان بماند بعد از انتخابات ۱۴۰۳.
پورمحمدی: دارای عرضه و کفایت خوبی است و میتوان از پتانسیل ایشان در کشور استفاده شود.
جلیلی: از سرمایههای جبهه انقلاب و دارای برنامه است و در این سالها گفتمان خوبی را تولید کرده و حتما ایشان می تواند در فرآیند پیشرفت کشور کمک کند.
زاکانی: بخشی از جبهه انقلاب هستند و نقش مهمی در انتخابات ۱۴۰۰ داشتند.ایشان در مناظرات میتوانند نمای خوبی از دهه ۹۰ نشان دهند و خطر بازگشت به آن دهه را تشریح کنند.
قاضیزاده: باید گفتمان ایشان برای مردم ملموس تر شود . در انتخابات ۱۴۰۰ الگوی خوبی از جنبه اخلاقی و رفتاری نشان دادند و در این انتخابات باید به حضور خودشان معنا دهند اما در مجموع میتواند در مناظرات نقش خوبی را برای جریان انقلاب ایفا کند.
قالیباف: بهترین گزینه برای اداره دولت است و میتواند با قاطعیت و تجربه و آگاهی اش، کشور را در مقابل خطر توقف به سمت پیشرفت ببرد
نظرتان درباره این شعارها چیست؟
برای ایران: شعار خوبی است.
دولت قرار، عدالت، ثروت و قدرت: این شعار بر مبنای کارآمدی است یعنی برای حل یکسری مسائل قرار میگذاریم.
یک جهان فرصت، یک ایران جهش؛ هر ایرانی یک نقش باشکوه: در این شعار سعی شده بگوید در جهان جدای از تهدیدات، فرصتهای خوبی وجود دارد و ایرانیها میتوانند در آن نقش ایفا کرده تا درنهایت به جهش برسند؛ این نیز ذیل گفتمان پیشرفت است.
دولت خدمت: میخواهد در امتداد گفتمان دولت شهید رییسی قرار گیرد.
دولت مردم و خانواده: این شعار کمتر سیاسی و بیشتر فضاهای غیرسیاسی را مدنظر قرار میدهد.
خدمت و پیشرفت: خدمت ادامه ریلی است که در آن قرار داریم و در نهایت باید به پیشرفت رسیده و در زندگی مردم اثرگذارد. باید مردم ثروتمند و قدرتمند باشند. شعار آقای قالیباف این است،همان طور که کشورهای منطقه حسرت امنیت ما را می خوردند،باید حسرت پیشرفت و توسعه ما را هم بخورند.
سخن پایانی.
انشالله شاهد برگزاری انتخابات خوبی باشیم و از رادیکال شدن دوری شود. همچنین از تجربه گذشته در دهه ۸۰ و ۹۰ درس بگیریم و در نهایت نتیجه آن به نفع جمهوری اسلامی و مردم باشد. تاکید مداوم حضرت آقا نیز رعایت اخلاق و دوری از لجنپراکنی است و همه باید به آن ملتزم باشیم. همچنین به سیاست به عنوان موضوع بلندمدت و نه پروژهای و کوتاه مدت نگریست.