کد خبر: ۸۴۰۲۲۵
تاریخ انتشار:

مدح پیامبر اسلام(ص) در سروده های بوصیری/ بوصیری در قصیده مشهور بُرده، بر چه ویژگی هایی از پیامبر(ص) تاکید نموده و آن را ستایش گفته است؟

ستایش پیامبر اسلام(ص) در شعر عربی سابقه ای دراز داشته و به سالهای ابتدایی رسالت آن حضرت(ص) باز می گردد؛ آن هنگام که سرایندگان از میان مسلمانان

به گزارش بولتن نیوز ، دکتر محمد جواد گودینی نویسنده، مترجم و استاد حوزه و دانشگاه: ستایش پیامبر اسلام(ص) در شعر عربی سابقه ای دراز داشته و به سالهای ابتدایی رسالت آن حضرت(ص) باز می گردد؛ آن هنگام که سرایندگان از میان مسلمانان با اشعار خود به یاری دین خدا شتافته و رسول اکرم(ص) را می ستودند و از فضیلت های آراسته ی آن بزرگوار(ص) می گفتند و مشرکان را در لجاجت و باورهای نادرست و ناصواب به باد انتقاد می گرفتند. شاعرانی همچون حسّان بن ثابت، کَعب بن مالک، کَعب بن زُهیر، عبد الله بن رَواحه و ...

پس از رحلت رسول خدا(ص)، سرودن اشعار در ستایش آن حضرت(ص) توسط پیروان ایشان ادامه یافت و اکنون یکی از ارکان شعر عربی سروده هایی است که از آن با عنوان "المدائح النبویة" یاد می شود که میراثی عظیم از ادب آیینی در زبان عربی به شمار می رود.

از دیدگاه پیروان مکتب اسلام، پیامبر(ص) چهره ای بی مانند بوده که برترین و والاترین پیامبران نزد خدا و برخوردار از زیبایی ها و فضیلت هایی والا و آسمانی محسوب می گردد؛ از این رو چکامه سرایانِ مکتبی و متعهد همواره کوشیده اند سر بر آستانِ نبوی ساییده و با اشعارشان، دلدادگی خود را به خاتم پیامبران(ص) نشان داده و ستایش آن حضرت(ص) را دلیلی بر دوستی آن کس که خداوند دوستی اش را بر بندگان واجب ساخته است، توصیف نموده و سروده های خود را مسیری برای دریافت خشنودی الهی و شفاعت پیامبر گرامی اسلام(ص) دانسته اند. شاعران در ستایش رسول خدا(ص) در خور ادراک خویش شعرها سروده و با گفتارها و تعابیر شاعرانه و دلکش، مدح کسی را گفته اند که خداوند او(ص) را به داشتن خُلق عظیم و صفات آراسته ی دیگر ستوده است (سوره ی قلم، آیه ی4)؛ در این باره چه زیبا سروده شده است:

أرَی کُلَّ مَدحٍ فِی النَّبیِّ مُقَصِّرا/ وَ إن بَالَغَ المُثنِی عَلَیهِ وَ أکثَرَ

إذِ اللهُ أثنَی بِالذی هُوَ أهلُه/ عَلَیهِ فَمَا مِقدارُ ما تَمدَحُ الوَرَی (البردة للامام البوصیری، ص6)

ترجمه: "هر ستایشی را درباره ی پیامبر«ص» کوتاه می یابم (که به کنه ایشان دست نیافته و حقِ مطلب را ادا نکرده است)؛ هر چند که ستایشگر آن زیاده گوید و (در ستایش پیامبر«ص») بسیار کوشد.

چرا که خداوند آنچه رسولش بدان سزاوار بود، او را ستوده است؛ پس اندازه ی ستایش و مدح بندگان چه خواهد بود؟".

محمد بن سعید بن حماد صنهاجی که به "بُوصِیری" شهرت یافته، از سرایندگان نامور مصری در سده ی هفتم هجری بوده و به سال 608 در دَلاص (سرزمین نیل) چشم به جهان گشود. وی از دوران کودکی علوم رایج زمان خویش از جمله صرف، نحو، عروض، سیره ی پیامبر(ص)، تصوف و عرفان را فراگرفت و به سرودن شعر روی آورد و استعداد بی نظیر خود در ادبیات را شکوفا نمود. وی به مطالعه ی ادیان دیگر نیز پرداخته و کتب مقدس یهودیان و مسیحیان از جمله تورات و عهد جدید را مطالعه کرده بود و با تاریخ مسیحیت نیز آشنایی داشت و در برخی اشعارش به نقد اندیشه های مسیحی و یهودی می پردازد. (تاریخ ادبیات زبان عربی، ص623).

وی تهی دست بود و روزگار، روی خوشی به او نشان نمی داد و روزها و شبهایش را به سختی سپری می کرد؛ اما با این وجود، هنگامی که منصب "مُحتسب" در قاهره به وی پیشنهاد گردید، از پذیرش آن سرباز زد. وی برای مدتی حرفه ی تدریس را برگزید؛ اما از آن نیز برخوردار نگردید. بوصیری در عصری می زیست که زمامداران، سرمایه داران و حاکمان اهمیت چندانی به شاعران نمی دادند و نسبت به آنان با سخاوت رفتار نمی کردند. از این رو زندگی شاعرِ پرآوازه ی سده ی هفتم توام با محنت، رنج، تهیدستی، گرفتاری و سختی معیشت سپری گردید. (البوصیری شاهد علی العصر المملوکی، ص10- 9).

در شعر او، نقد اجتماعی و شِکوه از نظام اداری مصر در آن روزگار به چشم می خورد و او در سروده هایش از خیانت در امانت، خوردن مال یتیمان، ستمگری به مردم از سوی مجریان دستگاه های حکومتی و حتی قاضیان ناله می کند. اما آنچه در اشعار وی بیش از هر چیز دیگر به چشم می خورد و نام او را بر سر زبان ها انداخت و به شهرتش در ادبیات عربی انجامید، قصیده هایی مانا، نیکو، زیبا، خالصانه و تاثیر گذار در ستایش رسول گرامی اسلام(ص) است که از عمق عاطفه، احساس پاک شاعر و دلدادگی عمیق وی به صاحب شریعت(ص) دلالت می کند. مشهورترین سروده ی بوصیری، قصیده ا ی با عنوان بُرده در ستایش پیامبر(ص) است که شروح بسیاری بر آن نگاشته شده و خیل وسیعی از سرایندگان به تقلید از آن گام برداشته و کوشیدند از مضامین آن بهره جسته و حتی آن را الگوی خویش در سرودن شعر قرار داده اند. (العمدة فی إعراب البردة، ص15).

درباره ی چگونگی سرایش این قصیده ی نیکو و دلپذیر، از بوصیری چنین نقل گردیده است: پس از آنکه به بیماری دچار شدم و نیمی از بدنم فلج گردید، قصیده ای در مدح رسول خدا(ص) سرودم ... و به وسیله ی آن از خداوند خواستم مرا شفا دهد و همچنین به پیامبر(ص) توسل جستم و استمداد نمودم و (با این حال) به خواب رفتم. در رویا دیدم پیامبر(ص) با دست مبارکش صورت مرا لمس نمود و بُرده ای (عبایی) به سوی من افکند. هنگامی که بیدار شدم، اثری از بیماری در خود ندیدم و از جای خویش برخاستم و بیرون رفتم ... (همان، ص17).

با تامل در قصیده ی برده در می یابیم این قصیده ی زیبا، سراسر عشق و دلدادگی به خاتم پیامبران(ص) بوده و سراینده اش آن را با شبیه سازی به قصیده ی "بانت سُعاد" که از سوی کعب بن زهیر سروده و وی به دریافت برده و عبایی از دستان پیامبر(ص) مفتخر شد، بدین نام آورده است. همچنین به نظر می رسد بوصیری در سرودن این قصیده از میمیه ی "ابن فارض مصری" نیز بهره جسته و برخی از مضامین این قصیده ی شاعر شوریده ی سرزمین نیل را به عاریت گرفته است.

در بخشی از این قصیده ی زیبا (برده ی بوصیری) چنین می خوانیم:

أمِن تَذَکُّرِ جِیرانٍ بِذِی سَلَمٍ/ مَزَجتَ دَمعاً جَرَی مِن مُقلَةٍ بِدَم؟

أم هبَّتِ الرِّیحُ مِن تِلقَاءِ کاظِمَةٍ/ وَ أومَضَ البَرقُ فی الظَّلمَاءِ مِن إضَمِ؟

فَمَا لِعَینَیکَ إن قُلتَ اکفُفَا هَمَتا/ وَ ما لِقَلبِک إن قُلتَ: استَفِق، یَهِمِ؟

أیَحسَبُ الصَّبُّ أنَّ الحُبَّ مُنکَتِمٌ/ ما بَینَ مُنسَجِمٍ مِنهُ وَ مُضطَرِمِ؟

فَکَیفَ تُنکرُ حُبّاً بَعدَ ما شَهِدَت/ بِهِ عَلَیکَ عدولُ الدَّمعِ وَ السَّقَمِ؟

یا لائِمِی فِی الهَوَی العُذرِیِّ مَعذِرةً/ منِّی الیکَ وَ لَو أنصَفتَ لَم تَلُمِ

مَحَضتَنِی النُّصحَ لکن لَستُ أسمَعُه/ إنَّ المُحِبَّ عَنِ العُذَّالِ فی صَمَمِ

فَإنَّ أمَّارَتِی بِالسُّوءِ ما اتَّعَظَت/ مِن جَهلِهَا بِنَذیرِ الشَّیبِ وَ الهَرَمِ

وَ لا أعَدَّت مِنَ الفِعلِ الجَمِیلِ قِریً/ ضَیفٍ ألمَّ بِرأسِی غَیر مُحتَشِمِ... (دیوان البوصیری، ص228- 227).

ترجمه: "آیا با یادآوری همسایگان (و دوستان) در منطقه ی ذی سلم (مکانی نزدیک مدینه)، اشکی که از دیده سرازیر گردیده را با خون در آمیختی؟

یا آنکه از جانب کاظمه (نام مکانی نزدیک مدینه) بادی وزیده و از ناحیه ی إضم (نام مکانی دیگر نزدیک مدینه)، برقی در تاریکی اندکی آشکار گردیده است؟

چگونه است هنگامی که به دیدگانت می گویی: خودداری کنید (و از ریختن اشک بپرهیزید)، سرازیر می شوند (و نافرمانی کرده و به کار خود ادامه می دهند) و زمانی که به قلبت می گویی: بیدار باش (و از عشق بپرهیز)، عاشق می گردد (و به سخنانت توجهی نمی کند).

آیا عاشق گمان می کند دوستی و علاقه ای (که در دل نگاه داشته)، پنهان می ماند؛ با وجود اشک روان و قلبی شیدا و سوخته؟

چگونه است که عشق را انکار نموده و (بدان اعتراف نمی کنی)؛ پس از آنکه دو شاهد عادل بدان گواهی داده اند: اشک و بیماری (که گواهی است بر عشق و این که در دوری محبوب می گریی و خویش را رنجور ساخته ای).

ای که مرا در عشقی پاک و عفیفانه سرزنش می کنی، عذر مرا پذیرا باش؛ اگر جانب انصاف را مراعات می نمودی، مرا سرزنش نمی کردی.

نصیحتی خالصانه (و بدور از هر گونه ناخالصی) به من عرضه نمودی؛ اما من شنوا نیستم. زیرا عاشق شیدا از شنیدن سخنان سرزنشگران، کَر بوده (و هیچ سخنی که بر خلاف هوا و خواسته اش باشد، نمی پذیرد).

نَفس اماره (که مرا به سوی بدی و تباهی سوق داده و فرمان می دهد) از روی نادانی اش از هشدار پیری و سپیدی (موی)، عبرت نگرفته است. (و بدان بی توجه است).

و با کار نیک و شایسته، برای مهمانی که یک باره بر سرم فرود آمده است (پیری و سپیدی موی)، چیزی را آماده نکرده است".

تا آنجا که می گوید:

مُحَمَّدٌ سَیِّدُ الکَونَینِ وَ الثَّقَلَیـ/ نِ وَ الفَرِیقَینِ مِن عُربٍ وَ مِن عَجَمِ

نَبِینُّنا الآمِرُ النَّاهِی فَلا أحَدٌ/ أبرَّ فِی قَولِ لا مِنهُ وَ لا نَعَمِ

هُوَ الحَبِیبُ الذی تُرجَی شَفَاعَتُه/ لِکُلِّ هَولٍ مِنَ الأهوالِ مُقتَحِمِ

دَعَا الی اللهِ فَالمُستَمسِکُونَ بِهِ/ مُستَمسِکُونَ بِحَبلٍ غَیرِ مُنفَصِمِ

فَاقَ النَّبییِّنَ فِی خَلقٍ وَ فِی خُلُقٍ/ وَ لَم یُدانُوهُ فِی عِلمٍ وَ لا کَرَمِ

وَ کُلُّهم مِن رَسُولِ اللهِ مُلتَمِسٌ/ غَرفاً مِنَ البَحرِ أو رَشفاً مِنَ الدِّیَمِ

فَهوَ الذی تَمَّ مَعناهُ وَ صُورَتُه/ ثُمَّ اصطَفَاهُ حَبِیباً بارِئُ النَّسَم ... (همان، ص229).

ترجمه: "محمد«ص» سرور و پیشوای دو سرا و جن و انس و عرب و غیر عرب است. (و سرور همگان است در دنیا و آخرت).

پیامبرمان که فرمان داده و باز می دارد (صاحب شریعت بوده و گفته اش را اطاعت می کنند؛ به نیکی ها دعوت کرده و از پلشتی ها و زشتی ها نهی می فرماید) و کسی را نمی توان یافت که در گفتن نه و آری از او نیکوتر و نیک کردارتر باشد.

او حبیب (و دوست و برگزیده ی خداوند بلند مرتبه است؛ همچنین نزد امت نیز محبوب بوده و همه ی پیروان، ایشان را دوست می دارند؛ ایشان نیز دوستدار امت خویش است) که شفاعت ایشان در هر سختی و نگرانی فراوان، امید می رود.

او، (مردمان) را به سوی خدا (ایمان به خدا، کردار شایسته و آنچه خداوند را خشنود می سازد) خوانده است و کسانی که به ایشان پناه برده (ایمان آورده و به شریعت ایشان پایبند باشد)، به ریسمانی روی آورده که هرگز قطع نمی گردد.

او از همه ی پیامبران در خِلقت (شمایل و زیبایی) و اخلاق برتر و بالاتر بوده و آنان (پیامبران الهی«ع») در دانش، بخشش و کَرَم به او نزدیک نمی شوند.

و همه ی آنان (پیامبران وسفیران خداوند) از (علم، بخشش، کمالات و جایگاه شفاعت) رسول خدا(ص) طلب می کنند (و دست تمنا به سوی خاتم پیامبران«ص» دراز نموده اند) تا به اندازه ی جرعه ای از دریا یا اندکی از باران فراوان، (از لطف و عطای پیامبر«ص») برخوردار گردند.

او همان کسی است که معنا و ظاهرش کامل گردید؛ آنگاه خداوند که انسان را آفریده و جان را بر پیکر آدمی می دمد، پیامبر خود(ص) را به عنوان حبیب خویش برگزیده است".

وی در سروده ای دیگر به ستایش پیامبر(ص) و اهل بیت طاهرینش(ع) پرداخته و چنین گفته است:

وَ صِف جَمَالَ حَبِیبِ اللهِ مُنفَرِدا/ بِوَصفِه فَهوَ خَیرُ الوَصفِ وَ الغَزَلِ

رَیحَانَتاهُ مِنَ الزَّهراءِ فَاطِمَة/ خَیرِ النِّساءِ وَ مِن صِنوِ الامامِ عَلِی

اذا امتَدَحتُ نَسِیباً مِن سُلالَتِه/ فَهوَ النَّسِیبُ لِمَدحی سَیِّدُ الرُّسُلِ

مُحَمَّدٌ أفضَلُ الرُّسلِ الذی شَهِدَت/ بِفَضلِه أنبیاءُ الأعصُرِ الأوَلِ ... (همان، ص223).

ترجمه: "زیبایی حبیب خدا (پیامبر اکرم«ص») را توصیف نما؛ چرا که آن بهترین وصف و عشق است.

(همچنین) دو گل او (نوادگانش) از فاطمه ی زهرا(س) بهترین بانوان و برادرش (داماد و پسر عمویش و کسی که به منزله ی برادرش بوده) امام علی(ع) (را یاد کن و آنان را ستایش نما).

هر گاه کسی از نسل او(ص) را مدح گفتم (و در وصفش شعری سروده و او را ستایش نمودم)، آن دنباله ی مدح و ستایش من نسبت به سرور پیامبران(ص) است.

محمد(ص) برترین پیامبران و فرستادگان الهی که به فضیلت و برتری اش، پیامبران گذشته گواهی داده اند".

وی که زبانی گویا در مدح رسول گرامی اسلام(ص) داشته و ستایش آن حضرت(ص) را وسیله ی قُرب و نزدیکی به خداوند و آمرزش گناهان خویش می دانست، در جای دیگر چنین گفته است:

إنَّ النَّبیَّ مُحَمَّداً مِن ربِّه/ کَرَماً بِکُلِّ فَضِیلَةٍ مَمنُوحُ

اللهُ فَضَّلَه وَ رَجَّحَ قَدرَه/ فَلیهنِهِ التَّفضِیلُ وَ التَّرجِیحُ

إن جَاءَ ‌بَعدَ المُرسَلِینَ فَفَضلُه/ مِن بَعدِه جَاءَ المَسِیحُ وَ نُوحُ ...

وَ انشُر أحادِیثَ النَّبِیِّ فَکُلُّ ما/ تَروِیه مِن خَبَرِ الحَبِیبِ مُلِیحُ (همان، ص76- 75).

ترجمه: "پیامبر خدا محمد(ص) از جانب پروردگارش همه ی فضیلتها به او بخشیده شده است. (و خداوند از روی کرم و بخشش خویش، همه ی نیکوهایی و منقبت ها را به او داده است).

خداوند او(ص) را برتری داده و جایگاهش را از دیگران برتر قرار داده است؛ پس خجسته باد بر او این برتری و فضیلت.

اگر چه (از لحاظ زمانی) پس از دیگر پیامبران آمده (و به رسالت مامور گردیده است)؛ اما در فضیلت، مسیح(ع) و نوح(ع) پس از او(ص) جای دارند. (و رتبه و جایگاهش از همه ی پیامبران اولو العزم نیز برتر و والاتر است؛ چه رسد به دیگر پیامبران«ع»).

سخنان و احادیث پیامبر(ص) را بگستران (و آن را به مردمان معرفی کرده و نزد آنان بازگو کن و آموزش بده)؛ چرا که هر چه از سخن دوست بگویی، شیرین و دلنشین است".

وی در ستایش خاتم پیامبران(ص) چنین چکامه سرایی کرده و در قصیده ای که به "قصیده ی محمدیه" شهرت یافته، چنین گفته است:

مُحَمَّدٌ أشرَفُ الأعرابِ وَ العَجَمِ/ مُحَمَّدٌ خَیرُ مَن یَمشِی عَلَی قَدَمِ

مُحَمَّدٌ باسِطُ المَعروفِ جَامِعَةً/ مُحَمَّدٌ صاحِبُ الاحسانِ وَ الکَرَمِ

مُحَمَّدٌ تَاجُ رُسلِ اللهِ قَاطِبةً/ مُحَمَّدٌ صَادِقُ الأقوالِ وَ الکَلِمِ

مُحَمَّدٌ ثابِتُ المِیثاقِ حَافِظُه/ مُحَمَّدٌ طَیِّبُ الأخلاقِ وَ الشِّیَمِ

مُحَمَّدٌ حَاکِمٌ بِالعَدلِ ذُو شَرَفٍ/ مُحَمَّدٌ مَعدنُ الإنعامِ وَ الحِکَمِ

مُحَمَّدٌ خَیرُ خَلقِ اللهِ مِن مُضَرٍ/ مُحَمَّدٌ خَیرُ رُسلِ اللهِ کُلِّهم

مُحَمَّدٌ طابَتِ الدُّنیَا بِبَعثَتِه/ مُحَمَّدٌ جَاءَ بِالآیاتِ وَ الحِکَمِ

مُحَمَّدٌ یَومَ بَعثِ النَّاسِ شَافِعُنَا/ مُحَمَّدٌ نُورُه الهَادِی مِنَ الظُّلَمِ

مُحَمَّدٌ قائِمٌ لله ذُو هِمَمٍ/ مُحَمَّدٌ خَاتَمٌ للرُّسلِ کُلِّهِمِ (همان، ص226).

ترجمه: "محمد(ص) شریفترین مردم از عرب و غیر عرب بوده و برترین کسی است که پای بر زمین نهاده و راه رفته است.

محمد(ص) کسی بوده که همه ی خوبی ها و نیکی ها را گسترش داده و (نسبت به دیگران) احسان و بخشش روا می داشته است. (و همواره اهل نیکی، کمک، بخشش و داد و دهش بوده است).

محمد(ص) تاج همه ی پیامبران بوده (و از همه ی سفیران الهی از جایگاهی برجسته تر و رفیع تر برخوردار است) و در گفتار و کلامش راستگو بوده است.

محمد(ص) در عهد و میثاق، ثابت قدم بوده (و بدان پایبند بوده) و اخلاق، ویژگی های خُلقی و صفات درونی اش آراسته و نیک بوده است.

محمد(ص) به دادگری و عدالت حُکم کرده و دارای شرافت است و معدن نیکی، بخشش، حکمت ها و دانش بوده است.

محمد(ص) برترین مخلوق الهی از قوم عرب بوده و برترین پیامبر از فرستادگان الهی به شمار می رود.

محمد(ص) کسی است که دنیا با رسالت و بعثتش، آراسته گردید (و شکوفایی معنوی، نصیب دنیا و اهلش شد) و کسی است که نشانه ها و حکمت های فراوانی را عرضه نمود (و معجزات بسیاری آورد و خداوند او را به کتاب آسمانیِ قرآن، تایید فرمود؛ کتابی که در آن علوم و حکمت های بی شماری یافت می شود).

محمد(ص) در روز رستاخیز، شفیع ما خواهد بود و نورش، مردم را از تاریکی ها، رهایی بخشیده (و به سوی روشنایی و هدایت رهنمون می سازد).

محمد(ص) کسی است که برای خدا قیام نموده و دارای تلاش ها و همت های فراوان (در راه گسترش دین خدا و رویارویی با بت پرستی، رذیلت های اخلاقی و پلشتی ها) بوده و خاتم همه ی پیامبران است".

شاعر بزرگ مصری سرانجام در بیمارستان منصوریه (شهر قاهره) به سال 694 قمری (1295 میلادی) چشم از جهان فرو بست. (تاریخ الادب العربی، ج3 ص674).

در این مختصر تلاش شد شمه ای از زیباترین سروده های شاعر آیینی عرب جناب بوصیری تقدیم دوستداران شعر آیینی به ویژه مدح و ستایش رسول اکرم(ص) (به عنوان یکی از پایه های اساسی ادب آیینی که در ادبیات عربی و همچنین فارسی از اهمیت بسزایی برخوردار است) گردد؛ علاقمندان می توانند برای مطالعه ی بیشتر به دیوان شاعرِ شیرین سخن ادب عربی مراجعه کرده و اشعار بیشتری را مورد مطالعه قرار دهند.

 

فهرست منابع:

1- قرآن کریم

2- الباجوری، ابراهیم، البردة للامام البوصیری، قاهره، مکتبة ‌الآداب

3- البوصیری، محمد بن سعید، الدیوان، به کوشش: عبد الرحمن مصطاوی، بیروت، دار المعرفة 2007

4- جاجة، عبد الله أحمد، العمدة فی إعراب البردة، بیروت، دار الیمامة

5- فاخوری، حنا، تاریخ ادبیات زبان عربی، ترجمه: عبد المحمد آیتی، انتشارات توس 1386

6- فروخ، عمر، تاریخ الادب العربی، بیروت، دار العلم للملایین

7- نبیل، خالد ابوعلی، البوصیری شاهد علی العصر المملوکی، غزة، دار المقداد 2005

برچسب ها: پیامبر ، سروده

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین