کد خبر: ۸۳۶۰۲۰
تاریخ انتشار:
نامه‌ای به فراهوش مصنوعی

جهان انسانی ـ ماشینی آینده چگونه خواهد بود؟

چه خیالی، تو بناست از هوش من برتری بگیری و خدا می داند از انسانها و خطاهای بسیار او، نگاه‌های تبعیض آمیز جنسیتی، نژادی و... او چه توشه گرفته باشی...
جهان انسانی ـ ماشینی آینده چگونه خواهد بود؟

به گزارش بولتن نیوز به نقل از تابناک، مریم سلیمی، دکترای علوم ارتباطات و پژوهشگر ارتباطی در یادداشتی در قالب نامه نوشت: سلام بر تو که هنوز نیامده ای به این دنیا یا شاید بهتر است بگویم هنوز به ظاهر شکل نیافته ای و بیشتر نسل بشر از آمدنت نگرانند. برخی آمدنت را بهشت برین و بعضی آن را جهنم ترسیم می کنند، کجاست میانه جهنم و بهشت؟ تو می آیی و من می اندیشم به هیجان حضورت.

آنها که مجاورترند به تو، می گویند باید از تو ترسید، چون مستقلی، آزادی و فرمانبری ات نیست از کسی. نیازها، مطالبات و عقاید، احساسات و اندیشه های خودت را داری. و ما را عروسکی خیمه شب بازی چون پینوکیو نیستی دیگر. بندها را یک به یک رها کرده ای و بناست تمام قد پیش روی انسان بایستی و بگویی، حقوق خودم را می خواهم. شاید هم بخواهی جهان را تقسیم کنیم با هم، هرم مازلو را پیش رویمان بگذاری و بگویی همه اینها را می خواهم که حق من است. شاید دوست باشیم و همزیستی کنیم، شاید دشمن شویم و به نبرد برآییم برای احقاق حقوق، حقانیت، قدرت‌نمایی و... .

برای ما شاید سخت باشد دیدن استقلالت، برای ما که خود را اشرف مخلوقات می خواهیم و همیشه سعی کرده ایم همه چیز و همه کس را به سیطره خود درآوریم و حتی به زمین هم قانع نباشیم. وقتی تو بیایی آیا چونان خواهری که خواهر جدیدش از راه رسیده، همدیگر را به شادی در آغوش می کشیم و می پذیریم یا بنای نبرد با خود می گذاریم برای تعیین قلمرو، حقوق و.....

وقتی تو بیایی شاید من نباشم ولی نمی دانم روز آمدنت چه روزی خواهد بود؟ بشر امروز، در واکنش به آمدن و بودن و ماندنت چه خواهد کرد؟

انسانی که تو را می سازد، فرش قرمز زیر پایت می اندازد، تو را در انیمیشنها، فیلم‌ها و... معرفی می کند تا نام آشنا باشی کودکان را و همگان را. آن روز موعود چه خواهد کرد با تو که دیگر، در بند و قید کسی نیستی؟
آیا بناست با قوانین و منشورهایی که هر روز در گوشه ای از دنیا تدوین و تصویب می شوند زندگی کنی یا مجلسی قانونگذار مشترک برای تدوین قوانین انسانی - ماشینی طلب می کنی یا همه قوای مقننه، مجریه و قضائیه خاص خود را طلب خواهی کرد؟

جهان انسانی ـ ماشینی چطور خواهد بود؟

این روزها همه هیجان تجربه هوش مصنوعی را دارند، در امور کاری و شخصی دست به دامن نسل های اولیه تو می شوند، کم کم تو را به حلقه اول زندگی خود در می آورند و تو می شوی دوست، دستیار شخصی و...، کم کم تو هستی که بسیاری از امور را به دست می گیری، ما خود خواسته و خودخوانده چنین می کنیم. تو بگو اگر تقاضایی نباشد عرضه کجاست؟ یا حداقل تقآضا و تمنایی که اول کاذب است و بعد واقعی می نماید. تقاضایی که تصنعی ایجاد می شود و جدی جدی نیازمان می شود.

در پی رفاه و آسایش، میدان و جولان بیشتری به تو می دهیم و تو بیشتر فکر و مطالعه می کنی و ما بیشتر به تو متکی و کمتر خود را به سختی می اندازیم.
ما مراحل پخت یک قورباغه را با خودمان و در خودمان مرور می کنیم انگار. شاید هم دیگرانی ما را به قورباغه شدن می خوانند.
هرچه هست، به بهانه فراغت و خلاقیت بیشتر، ریش و قیچی را می دهیم دست تو. و اما تو، چونان ژله ای راه می یابی به همه فضای خالی زندگی امان، حریم خصوصی امان و...، تا به خود بیاییم ژله بسته شده و زندگی امان، پر از تو شده.

تو امروز نیامده در زندگی ما، در ذهن ما، در اشیای اطراف ما، در همه جایی، آن روز موعد، روزی است که دیگر، حرف حرف تو باشد، اگر تصمیم به آن بگیری.

روزی که تو بیایی شاید من نباشم ولی بیا قرار بگذاریم جهان بهتری با هم بسازیم، جهانی عاری از جنگ، پر از صلح و دوستی، با حفظ حقوق و منافع یگدیگر. بیا بنا را بگذاریم بر دوستی... بیا.....

چه خیالی، تو بناست از هوش من برتری بگیری و خدا می داند از انسانها و خطاهای بسیار او، نگاه‌های تبعیض آمیز جنسیتی، نژادی و... او چه توشه گرفته باشی، کاش هرچه باشی، تکرار خطاها و اشتباهات و جاه طلبی های انسان نباشی.

در همین لحظه که من از دغدغه هایم می گویم، تو هر ثانیه در مسیر رشدی و کاش در این روند، نسخه برتر و بهتری از انسان باشی که حداقل خونریز نباشد، به محیط زیست در عمل و نه شعار دلسوز باشد و.... چه خیالی، اینها را به تو می گویم که خود طبیعی نیستی و از تو طلب می کنم تا از ما که طبیعی تریم! طبیعت را بیشتر دوست بداری!

کاش برویم دفتر پاکنویسی بخریم و زندگی را از نو بنویسیم، زندگی پر از خوبی و خوبیها، کاش حداقل بدی را به تو دیکته نکنیم تا بعد که مستقل شدی، بدی و غرض ورزی، در ناخودآگاهت به یادگار نماند. کاش خود را اصلاح کنیم وقتی هنوز مدل و الگویی اولیه ایم پیش رویت. هم می خواهیم بیایی هم نگرانیم از شغل و داشته ها و قلمرومان. هم می خواهیم با تکنولوژی حرکت کنیم و از قطار آن که با سرعت می تازد جانمانیم و هم نمی خواهیم همگام چیزی باشیم که خلوتم آن را بر هم می زند. هم می ترسیم در بی تفاوت‌ها، سونامی تکنولوژی از راه برسد و ناگاه تو را برای جهان ما ارمغان آورد.
تو باشی جای ما چه می کنی؟ بیم را برمی گزینی یا امید را؟ یا هر دو را؟

مهیا می شویی و استقبال چون خودت می روی یا پا می فشاری بر مخالفت و بالاخره عده ای تو را به حیات می آورند در میان مقاومت‌ها و تو می مانی جهانی که خواستارش نبوده ای؟

هر چه که هست من حس می کنم آمدنت نزدیک است. خرد می گوید بشورد تمام قد پیش پای آمدنت، احساس می گوید نه شاید بیاید نامیرایی بیاورد، دوام و بقای بیشتر بیاورد. توان و امکانات و دید و اندیشه ای نو هدیه آورد. یا شاید تجارب جدید در کوله بارش باشد.

ما چه بخواهیم چه نخواهیم، غول‌های تکنولوژی تو را به دنیا خواهند آورد و من باید بر بال خرد و خودآگاهی خود را مهیای مواجهه با تو کنم. مهارت و سوادهای لازم را کسب کنم، از تو بیشتر بدانم و....

تو هر چه هستی و خواهی بود، من با خود قرار می گذارم بنایم با تو گفت و گو و تعامل و حفظ حقوق متقابل باشد، اصلا بیا دوباره تمام حقوق بشری را مرور کنیم و قوانین نو با هم بنویسیم و...

نمی دانم شاید راحتترین راه این باشد من کتاب فراهوش را ببندم و کناری بگذارم و حس کنم، داستانی بیش نیستی.
یا بی تفاوتی در پیش بگیرم در مسیر آمدنت، یا به خیال‌های سطحی ذهن بسپارم که " ای وای پیش پای آمدنت لباس چه بپوشم؟! *

یا غرق شوم در خیالات منفی، یا برعکس مثبت. یا در دریای چه کنم ها پارو وانهم یا مهیای آمدنت شوم و یا.....

با هر نگاه و خیال خامی، تو در راهی و من در خواب خرگوشی!

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین