به گزارش بولتن نیوز به نقل از ایرنا، توافق آزادسازی پول های بلوکه شده ایران و تبادل زندانیان میان ایران و آمریکا از مهمترین موضوعات روزهای اخیر است. در همین خصوص با یوسف عزیزی کارشناس مسائل بین الملل و دکتری سیاستگذاری از دانشگاه ویرجینیا تک آمریکا به گفت و گو پرداختیم تا ابعاد این مساله به طور نسبتا مفصل تشریح شود.
عزیزی در این گفت و گو از پیشنهاد دولت بایدن در زمان دولت قبل به ایران می گوید و اینکه چطور آنها میخواستند کارت های اصلی بازی ایران را از دستش خارج کنند تا با ایران تنها بر سر بخشی از پولهای بلوکه شده ایران به توافق برسند.
این کارشناس مسائل بین الملل میگوید آمریکاییها در موضوع تبادل زندانیان با ایران به دنبال این بودند که این موضوع با بحث هستهای مرتبط شود و از طرفی در افکار عمومی این مساله را مطرح می کردند که دولت آمریکا نسبت به سرنوشت شهروندان خود حساس است.
وی با اشاره به به اقداماتی که دولت سیزدهم در دو سال روی کار آمدنش انجام داده معتقد است که عملا تحریمهای آمریکا بیاثر شده و در زمینه دور زدن تحریمها، فروش نفت و همه آمار و اطلاعاتی که همه رسانههای جهانی به آن اعتراف دارند فروش نفت و درآمد آن تقریبا به تراز دوران برجام برگشته است.
از یوسف عزیزی در خصوص چرایی به توافق رسیدن دو کشور در این زمان مهم و فراز و فرودهایی که در روند آزادسازی منابع ایران صورت گرفته پرسیدیم.
متن کامل صحبتهای این کارشناس مسائل بین الملل به شرح زیر است:
برنامهای که دولت بایدن در ابتدای روی کار آمدن و در اواخر دولت یازدهم و دوازدهم داشت این بود که اگر بتواند قرارداد موقتی مانند قرارداد ژنو یک را با دولت روحانی ایجاد کنند و اتفاقا «پیشنهادات بسیار تمسخرآمیزی» هم مطرح میکردند. بحثی هم که همواره در جاهای مختلف مطرح میشد این بود که آنها همه پولهای بلوکه شده ایران را آزاد کنند و ایران هم توسعه برنامه هستهای خود را متوقف کند.
اما آنچه که به عنوان پیشنهاد مطرح شد آزادسازی حدود یک تا ۱.۲ میلیارد دلار و بخشی از پولهایی بود که در کره جنوبی بلوکه شده بود؛ در ازای اینکه ایران در آن زمان غنی سازی ۲۰ درصد برنامه هستهای خود را کنار بگذارد، مواد را خارج کند و دوباره به شرایط برجامی برگردد، نظارتها را قبول کند و بسیاری از مواردی که مورد درخواست آمریکاییها بود انجام دهد و دوباره مانند قرارداد ژنو یک در آذرماه ۹۹، عملا بزرگترین کارتهایی که باعث شده بود آمریکاییها شرایط ما را در عمان و غنیسازی در خاک ایران را قبول کنند و آن را از ما بگیرند در حالی که اهرمهای فشار اصلی و کارتهای اصلی بازی آمریکاییها در دست خودشان بماند.
ایران یکبار در قرارداد موقت ژنو یک این اشتباه را انجام داد و این بار به نظر میرسید دولت روحانی و تیم وزارت خارجه موافق این قضیه هستند که بتوانند به بهانه یک قرارداد موقت، احیای برجام را تسریع کنند اما اینبار شورای عالی امنیت ملی، رهبری و مجلس که قانون اقدام راهبردی را تصویب کرده بود محکم مقابل این قضیه ایستادند و اجازه این اشتباه را ندادند.
ایران در کل و «باتوجه به تجربه قرارداد ژنو یک»، موافق این قضیه نبود، هرچند که دولت یازدهم و دوازدهم و تیم مذاکره کننده از اشتباهات و تجربیات گذشته درس نگرفتند و باز هم میخواستند ادامه دهند.
چرایی اینکه آمریکاییها اکنون اقدام به آزادسازی منابع مالی ایران کردهاند به این دلیل است که ایران همواره بحث معاوضه یا آزادی زندانیان مختلفی که چه در آمریکا و چه در ایران زندانی هستند را مطرح میکرد که هرچه زودتر این موضوع حل شود و ارتباطی به مذاکرات و برجام پیدا نکند.
اما تیم آمریکا مدام بهدنبال این موضوع بود و در برجام هم با «جیسون رضایی» این کار را انجام داد که برای اینکه مخالفان داخلی را تا اندازه زیادی ساکت کند در کنار مذاکرات و دستاوردهای هستهای برجام بگویند که این کار را هم انجام دادهاند تا در رسانهها هم دست بالاتر را داشته باشند.
آمریکا همواره به دنبال مرتبط کردن تبادل زندانیان با موضوع هسته ای بود
البته شاید بحثهای تکنیکی فنی قضیه چندان برای مردم آمریکا، رسانهها و افکار عمومی ملموس نباشد فقط بتوانند به عنوان نمایشی که در زمان اوباما و به نوعی در دوران بایدن و ترامپ به دنبال آن بودند که آزادی افراد دوتابعیتی و یا آمریکایی در ایران را منوط و مربوط به موفقیت مذاکرات هستهای کنند.
این موضوع در آمریکا جای مانور رسانهای دارد و برایشان بسیار مهم است که اگر یک آمریکایی در نقطهای از دنیا دچار مشکل شده حتما میخواهد آن فرد را به شکل معقولی آزاد کند.
طی این سالها به جهت موضوعات انسانی که حتی در دولت قبل هم مطرح بود و دولت آیتالله رئیسی و وزیر خارجه هم بر آن تاکید فراوانی داشتند، میگفتند که این قضیه باید هرچه سریعتر حل شود و به بحث هستهای مربوط نشود اما «آمریکاییها دنبال این بودند که این موضوع با بحث هستهای مرتبط شود».
بی اثر شدن تحریم های آمریکا در نتیجه اقدامات دولت سیزدهم
به اعتقاد من با توجه به اقداماتی که دولت سیزدهم در دو سال روی کار آمدن انجام داد، عملا تحریمهای آمریکا بیاثر شد و در زمینه دور زدن تحریمها، فروش نفت و همه آمار و اطلاعاتی که همه رسانههای جهانی به آن اعتراف دارند «فروش و درآمد نفت تقریبا به تراز دوران برجام» برگشته است.
ایران مناسبات اقتصادی خود را به راحتی انجام میدهد، «عضویت ایران در شانگهای» مشخص شده است ضمن اینکه این اقدامات «نیازی به احیای برجام و FATF نداشته» و مناسبات منطقهای گسترش پیدا کرده است و اینکه ایران محور بسیاری از کریدورها و توجه ویژه قرار دارد لذا همه این موارد شکل گرفته و جلو رفته است.
از سوی دیگر به دلیل مصوبه مجلس و پافشاری شورای امنیت ملی و تاکید رهبری عملا از اواخر دولت قبل و بعد هم در دولت آیتالله رئیسی «ظرفیت هستهای ایران بسیار گسترش یافته است» تا جایی که کارتهای بازی و اهرمهای فشار تا اندازهای گسترش پیدا کرده است.
عملا هم گفته میشود که ایران مانند ژاپن و آلمان در آستانه هستهای شدن قرار دارد و اگر اراده سیاسی وجود داشته باشد توانمندی گذار از نقطه گریز هستهای را دارد اما به گفته مسئولین کشور و فتوای رهبر معظم انقلاب اراده سیاسی در جمهوری اسلامی ایران برای این موضوع وجود ندارد ضمن اینکه دلیلی هم بر این کار نمیبینند.
دست بسته بایدن در آخرین سال تکیه بر مسند ریاست جمهوری
بنابراین عملا به نظر میرسد دولت بایدن متوجه این موضوع هست که نمیتواند از بحث احیای برجام و ارتباط دادن آن به موضوع آزادی زندانیان دوطرف استفاده کند. از آنجایی که بایدن موقعیتهای بسیار زیادی را برای احیای برجام از دست داده و اکنون در سال آخر دوره ریاست جمهوری است و عملا در پاییز سال بعد انتخابات ریاست جمهور آمریکا را داریم.
در آمریکا انتخابات مقدماتی است و درون حزبی و حدودا از یکسال قبل آغاز میشود و فرایند آن بهخصوص در حزب مخالف به شکل جدیتر و در عین حال در حزب دموکرات آغاز میشود البته «اگر سلامتی بایدن اجازه بدهد، نامزد حزب دموکرات خواهد بود».
اما نکته اینجاست که در سال انتخابات ریاست جمهوری عملا بایدن در پرونده حساسی مانند پرونده ایران نمیتواند وارد چالش جدی مانند جنگ تمام عیار شود چرا که افکار عمومی در آمریکا هم این موضوع را نمیپذیرد و کنگره هم مجوزی در این زمینه به او نمیدهد و بایدن برای جنگ تمام عیار نیازمند مجوز کنگره است و از طرفی نمیتواند وارد یک تفاهم گسترده مانند احیای برجام با ایران شود و این موقعیتها را از دست داده است.
بنابراین به نظر میرسد که دولت بایدن تمام تلاش خود را انجام میدهد که کجدار و مریز موضوع و پرونده ایران را تا انتخابات ۲۰۲۴ برساند که اگر پیروز انتخابات شد در دور دوم با دست بازتر و خیال راحتتر روی پرونده ایران و مذاکرات تصمیمگیری کند. زیرا براساس قانون اساسی روسای جمهور در آمریکا بیشتر از دو دوره نمیتوانند در انتخابات شرکت کرده و انتخاب شوند و مانند ایران نیست که یک دوره استراحت کنند و دوباره بتوانند در انتخابات شرکت کنند.
بایدن اکنون «تحت فشار لابی رژیم صهیونیستی» و لابیهای قدرتمند در داخل حزب جمهوری و کنگره قرار دارد که دست او را بستهاند و نمیتواند آزادانه کار خود را انجام دهد.
نکته ظریفی که در مورد دولت بایدن مطرح است اینکه زمانی که دولت بایدن سر کار آمد با توجه به تجربه اوبا که برای به نتیجه رساندن برجام ناچار شد در جاهایی در سیستم سیاسی آمریکا تکروی کند و از دستور اجرایی استفاده کرد و به تصویب کنگره نرسید و به نوعی کنگره را دور زد و کنار گذاشت زیرا میدانست جمهوریخواهان و بخشی از حزب دموکرات رای نخواهند داد.
نکته دیگر اینکه نتانیاهو در دولت اوباما سر کار بود و برای دولت اوباما در سیاست داخلی آمریکا و سیاست منطقهای هزینه سنگینی تراشید.
اشتباهی که بایدن در موضوع احیای برجام انجام داد
با وجود اینکه بایدن در دولت اوباما معاون رئیس جمهور بود و نقش فراوان هم در به نتیجه رسیدن تفاهم برجام داشت اما یک اشتباه انجام داد که شاید این اشتباه در دور اول انجام شده باشد و در دور دوم آن اشتباه را انجام ندهد چراکه نیازمند لابی صهیونیستی است.
آن اشتباه این بود که دولتش از روز نخست اعلام کرد که سعی میکند احیای برجام و توافق احتمالی با ایران با تایید کنگره صورت گیرد و عملا کار دوحزبی شود و کنگره را هم درگیر کند و هم اینکه با رژیم صهیونیستی هم در مشاوره قوی باشد.
البته زمانی که بایدن سر کار آمد نتانیاهو کنار رفته بود و دولت دیگری سر کار آمده بود و تصور میکرد میتواند با آن دولت کار کند و این تصور اشتباهی بود که دولت بایدن داشت مانند تصورات دیگرش از جمله اینکه میتواند «برجامپلاس» را ایجاد کند و با ادامه فشار حداکثری در دولت ترامپ از ایران و دولت آیتالله رئیسی امتیاز بگیرد لذا تصوری که نسبت به دولت سیزدهم و دولت آیتالله رئیسی داشتند با تصوری که به دولت قبل داشتند اشتباه بود.
جالب اینجاست که الان برای تفاهم موقتی که صرفا برای آزاد کردن ایرانیان دوتابعیتی یا شهروندان آمریکایی بعد حدود ۶ سال که باید مورد تشویق همه آمریکاییها و احزاب آمریکایی قرار بگیرد و همچنین آزاد کردن چند میلیارد از پولهای ایران در کره جنوبی حتی با شرایطی که آمریکا در امور غیرتحریمی اعلام میکند همه عناصر حزب جمهوریخواه در کنگره و لابی قدرتمند صهیونیستی در اندیشکدهها و حتی برخی از اعضای حزب دموکرات با اقدامی که بایدن انجام میدهد مخالفت کردهاند و به او میگویند که به ایران امتیاز داده است در حالی که این پولهای خود ایران است که به ناحق و خلاف قوانین بینالمللی گرفته شده است.
ساده انگاری افراطی در کاخ سفید
این موضوع نشان میدهد که دولت بایدن چقدر سادهانگارانه به موضوع مینگرد و باعث تعجب است که دولتی با این تجربه که خود در زمان تصویب برجام در دولت اوباما در تیم سیاست خارجی بودهاند چنین حماقتی را مرتکب شدهاند و تصور میکردند که میتوانند «کنگره و رژیم صهیونیستی را همراه داشته باشند» در حالی که هیچگاه چنین اتفاقی در مورد ایران نخواهد افتاد.
در مورد ایران همان «شروط ۱۲گانه پمپئو» و تسلیم محض کامل دولت جمهوری اسلامی در مقابل سیاستهای آمریکا است که میتواند کنگره و لابی صهیونیستی را راضی کند و اگر ایران کاملا از مسائل پهپادی، موشکی، قدرت منطقهای، بحث هستهای و امنیت ملی صرفنظر کند شاید آنها راضی شوند؛ شعار همیشگی آنها این است که ایران باید رفتارش را تغییر دهد و منطبق با منافع آمریکا کند.
مجموعه این موارد نشان میدهد که دولت بایدن در سال آخر ریاست جمهوری صرفا میخواهد یکسری «تفاهمهای مقطعی و کوچک با ایران» داشته باشد و تا زمان انتخابات نگذارد پرونده ایران از آنچه هست بدتر شود و خود را وارد درگیری نکند چراکه افکار عمومی آمریکا هم قبول نمیکنند و کنگره هم مجوز این کار را به او نمیدهد.
ضمن اینکه با توجه به شرایط جهانی، منطقهای و داخلی ورود به این کار برایش امکانناپذیر است همانطور که برای ترامپ و اوباما و جرج بوش پسر هم امکان پذیر نبود از سوی دیگر توانایی و شهامت هم ندارد که در سال آخر ریاست جمهوری وارد ساختار سیاسی آمریکا و تفاهم گسترده با ایران شود.
در غیر اینصورت شکاف ایجاد میشود و لابی صهیونیستی هم روی آن مانور خواهند داد و انرژی دولت بایدن که باید صرف انتخاب شدن در دور دوم شود، مصروف بحث ایران و پاسخگویی بر سر مسائل مربوط به احیای برجام شود و او این کار را نخواهد کرد.
در ایران اصلاحطلبان و تیم وزیر خارجه سابق مانور زیادی روی این قضیه میدهند، البته جای تعجب ندارد زیرا مابهازای آزادشدن پول بلوکه شده ایران در کره جنوبی، عقبگرد یا توقف از برنامه هستهای ایران یا از دست دادن اِلِمانهای قدرت ایران نبوده است؛ آنها در زمان دولت روحانی برای یک یا دو میلیارد و بخش کوچکی از پولهای بلوکه شده ایران دست و پا میشکستند اما اکنون آزاد کردن چند نفر از محکومین دوتابعیتی که به ادعای ایران جاسوسی کردهاند و کار خلافی انجام دادهاند در ازای آزادی ایرانیان و تمام پولهای بلوکه شده یک موفقیت برای دولت سیزدهم بوده است.
چرایی اینکه میخواهند این موضوع را به شکل دیگری نشان دهند به این دلیل است که آمریکاییها ادعا کردهاند که این ۶ میلیارد دلار «به حسابی در عمان و قطر میرود» و با نظارت یکی از کشورها صرف خرید محصولات دارویی، مواد غذایی، مواد اولیه و کالاهای اساسی میشود و این را با برنامه نفت در برابر غذای عراق مقایسه کردهاند این مقایسه به شدت اشتباهی است و میتوان درباره این قضیه صحبت کرد.
امسال کسری بودجه تقریبا متوقف شده و به صفر رسیده است
ایران نفت خود را کاملا میفروشد، درآمد نفتی خود را کسب میکند و با دور زدن کامل تحریمها و گزارشهای بانک جهانی این موضوع را به همه اعلام کردهاند، دولت قبل با حدود ۴ میلیارد دلار خزانه را تحویل داده بود، «ذخیره ارزی اکنون بالای ۵۰ میلیارد دلار است» و تراز تجاری ایران با فروش نفت مثبت شده است.
در بودجه امسال «کسری بودجه تقریبا متوقف شده و به صفر رسیده» و البته بودجهریزی هنوز وجود دارد، اما اینها موفقیتهای بسیار بزرگی است و ارتباطی به برنامه نفت در برابر غذای رژیم صدام ندارد و آن موضوع در حقیقت قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد و فروش نفت عراق در مقابل گرفتن مواد غذایی و دارویی از یک کانال مشخص بود.
نکته مهم در اینجا این است که با توجه به حجم مبادلات تجاری ایران، دور زدن تحریمها و بیاثر کردن تحریمهایی که انجام داده است، در حال حاضر «تراز تجاری ایران مثبت و رو به رشد است» همه شاخصها، شاخصهای مثبتی بودهاند.
موضوع مهم این است که بحث دلار یا تهاتر به چه دلایلی انجام میشود، بحث درآمدهای ارزی به درد خرید کالاهای اولیه و کالاهای واسطهای میخورد.
اگر قرار باشد از این درآمدها صرف این حوزهها شود برای کشور کفایت میکند. همانطور که پولی که در سریلانکا رفته بود صرف خرید چای میشود، پولی که به عنوان قرض یا درآمد ما که در سریلانکا داریم و بایستی به ما بازگردانده شود، میتواند صرف خرید چای باکیفیت شود به جای اینکه از جای دیگری دلار گرفته شود و برای واردات سالانه چای هزینه شود.
یا دادن هزینه بدهی ما برای واردات گاز از ترکمنستان اگر از پولهای آزاد شده عراق انجام شود اقدام بسیار خوبی است چرا ما باید از جای دیگری دلار یا یورو برداریم و به ترکمنستان بدهیم. اگر پولهایی که در عراق داریم آزاد شود میتوانیم بخشی از این هزینهها و همچنین بخشی از هزینههایی که برای زوار در مکه، مدینه و عراق داده میشود را پرداخت کنیم چرا بخواهیم از داخل کشور و ارز بانک مرکزی به این کار اختصاص دهیم.
لذا میتوانیم ارزهایی که در عراق یا جاهای دیگر داریم را صرف اموری همچون خرید بسیاری از کالاهای اصلی مواد غذایی، مواد دارویی و مواد پزشکی کنیم و هیچ مشکلی در این زمینه وجود ندارد.
بنابراین آزاد شدن منابع مالی هدف اصلی بوده است. اینکه ما تصور کنیم این پول حتماً باید به صورتcash (نقد) وارد ایران میشده و به این صورت میتواند امتیاز ویژهای باشد حرف بیهودهای است.
به هر صورت آزادسازی پولهای بلوکه شده ایران امر مبارکی بوده و ایران بدون اینکه هیچ کدام از اهرمهای قدرت ملی خود را مخصوصاً در بحث هستهای از دست بدهد و یا حتی محدود و یا متوقف کند عملا توانسته پولهای بلوکه شده خود را از کره جنوبی، بخشی در عراق و جاهای دیگر را آزاد کند.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com