گروه سیاسی: مفهوم نظام سیاسی و گره خوردن آن با نام تکثرگرایی و دموکراسی آزمونی برای شنیدن سخنان منتقدان و حتی مخالفان می باشد؛ این موضوع در ایران پس از انقلاب که با نام مردم سالاری دینی تبلور سیاسی پیدا کرد موجب شد تا جریانات مقید به نظام و قانون اساسی کشور بتوانند در زیر بیرق انقلاب ضمن بیان دیدگاه هایشان، در ساختار سیاسی حضور پیدا کنند و دیدگاه هایشان را به محک انتخاب مردم بگذارند و تصدی دولت و مجلس را نیز پیرو انتخاب عمومی برای مقاطعی در دست بگیرند.
به گزارش بولتن نیوز ، سرگذشت اصلاح طلبی و اصلاح طلبان در ایران پس از انقلاب نمونه ای اعلا از این موضوع ست؛ با این حال آنچه اصلاح طلبی را از یک جریان منتقد به یک جریان مخالف و حتی همدست و همسو با معاند تبدیل کرد زیاده خواهی، چرخش های ارزشی – دیدگاهی، عدم تمکین به مبانی قانون و ... بوده است که در حوزه سیاست داخلی و خارجی به وضوح می تواند برآیندهای ان را مشاهده کرد.
حال شاید پرسش اصلی این باشد که دلایل تفاوت مبانی فکری جریان موسوم به اصلاحات در سیاست خارجی با مبانی فکری انقلابی چیست؟ در پاسخ به این سوال می توان به مواردی چون خاستگاه عمومی تحصیل و رشد به اصطلاح عناصر شاخص آنان در غرب، گرایش و مشرب فکری آنان به تفکر و مکتب لیبرالیسم و حتی عدم باور و التزام به تفکر انقلابی – ارزشی(مانند امام خمینی (ره) و رهبر معظم انقلاب) اشاره کرد. در حقیقت همه موارد مطرح شده در این مورد کلیتی از تضاد باوری و دیدگاهی اصلاح طلبان از مفهوم سیاست خارجی و متغیرهای آن می باشد که در نقطه مقابل با باورهای راستین انقلاب و نظام سیاسی قرار داد. این بدان معناست که نه تنها در مفهوم تبیین بلکه در علت کاوِ تفاوت و تعارض در نگاه اصلاح طلبان نشان می دهد که دیگر در مسیر انقلاب و در ذیل آن قرار ندارد و گزاره انقلاب در ذیل اصلاح طلبی استحاله و حتی غرق و محو شده است.
واقعیت امر این است که آنچه جریان رادیکال اصلاح طلبی بدنبال تحقق است خروج از مسیر اصلی و شناخته شده انقلاب اسلامی است؛ به عبارت بهتر تبدیل و تقلیل ارزش ها و باورها و حتی نظام سیاسی تنها به یک اسم خنثی و خفیف غایت کنش گری سیاسی آنهاست. بطوریکه همسو با جریان فتنه ی داخل و خارج کشور و ضدانقلاب مقیم خارج و دولت های غربی، واکنش های انسانی حداقلی( و نه انقلابی حداکثری) در قبال موضوعاتی مانند فلسطین، جریان مقاومت در منطقه و.... اتخاذ کرده و می کنند که همسویی دولت حسن روحانی با این تفکرات در مقطع تصدی گری دولت یازدهم و دوازدهم نشان از نفوذ این جریان در دستگاه اجرایی کشور دارد.
حال اگر جستجویی ساده در این باره داشته باشیم می توان براحتی فهمید که بنا به شواهد و مستندات تاریخی، موضوع فلسطین از ابتدای شکل گیری نهضت در ۱۵ خرداد ۴۲ یکی از مسائل اولیه ی مورد تاکید امام خمینی بوده است. پس این تضاد و تعارض دیدگاه ها علیرغم ادعای وفاداری و حمایت و وابستگی به تفکرات امام خمینی از جانب این جریان را چگونه باید تحلیل و ارزیابی کرد؟ آیا ظرفی برای مقایسه وجود دارد؟ آیا این تغییرات ریشه در دوری تعمدی آنان از مرام فکری سیاسی معمار کبیر انقلاب ندارد؟ آیا می توان ارتباطی معنا دار را در قالب قالب و محتوا میان اصلاح طلبان دیروز با امروز در یکی دو دهه اخیر برقرار کرد؟
در مجموع باید گفت که جریان اصلاح طلبی برای کنش گری در صحنه سیاسی ایران در زیر پرچم نظام و انقلاب نیاز به بازنگری مبنایی(در نسبت با تفکرات امام و رهبری و انقلاب و ارزش ها) دارد؛ بطوریکه آنچه می تواند اصلاح طلبی را با عنایت به نقش آفرینی اثرگذار به صحنه سیاسی در جریان انتخابات زمستان ۱۴۰۲ بازگرداند عبور از حاشیه ها(در فجازی و رسانه ها) و فاصله گرفتن از آنهاست. بنحویکه تحقق این مهم می تواند آنها را به متن سیاست بازگرداند و با شعار افزایش مشارکت مردم در انتخابات به ایده سیاسی اصیل خود جامه عمل بپوشاند.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
از این فرقه انتظار انقلابیگری نداشته باشید.
در این چهل ساله عملکرد دولتهاو مجالس اصلاح طلبی را لمس کردیم.
قدرت طلبی و چپاول و تاراج منابع و مخازن و هر چه در ایران بود و هست.
این فرقه باز هم مجلس و دولت را در اختیار خواهد گرفت و به اختلاس و چپاول ادامه خواهند داد.
لعنت بر انگلیس و عوامل داخلی او.