نماينده تراز انقلاب اسلامي کيست؟

محمد قادري: با توجه به نزديك شدن روز سرنوشت‌ساز انتخابات دور دوم مجلس نهم، اين روزها در هياهوي جنگ و جدل‌هاي دشمن شادكن مدعيان، نكته اصلي كه تا حدود بسياري مغفول مانده و عملا تبديل به فرع ماجرا شده تبيين شاخص‌ها و شرايطي است كه يك نماينده مجلس بايد آنها را داشته باشد تا بتوان از او به عنوان نماينده‌اي درخور و تراز انقلاب اسلامي ياد كرد، شاخص‌هايي روشن كه تكليف را براي همه روشن كرده است، البته به شرط آن‌كه اولا «حق» را معيار تشخيص قرار داده نه افراد را و ثانيا باور داشته باشيم كه تكليفمان تنها «انجام وظيفه» ـ «انتخاب اصلح» ـ است فارغ از اين‌كه نتيجه چه خواهد شد، كه خداوند متعال در جاي جاي كلام خود نتيجه اين رفتار را پيروزي و رستگاري وعده داده است.

بر اين اساس به نظر مي‌رسد افراد، جريان‌ها و رسانه‌هايي كه تنها آرزويشان اعتلاي جمهوري اسلامي و تبلور شرايط لازم براي تحقق وعده الهي مبني بر ظهور جامعه آرماني به رهبري دردانه عالم است، در امر انتخابات راهي ندارند مگر كمك به انتخاب آناني كه در تراز گفتماني انقلاب اسلامي يك سر و گردن از ديگران بالاتر بوده و به معناي واقعي كلمه عصاره فضائل «ملت» باشند.

اما شاخص‌هاي يك كارگزار جامعه اسلامي به‌طور اعم و نماينده تراز انقلاب اسلامي به‌طور اخص چيست؟ با ذكر اين نكته كه آنچه در زير مي‌آيد نه الزاما يك حصر عقلي كامل است و نه در ترتيب آن منظور خاصي بوده است.

1) ديانت او عين سياست و سياستش عين ديانتش باشد به اين معنا كه اولا متدين باشد و ثانيا به جاي سياسي‌كاري، در رفتار سياسي‌اش آن‌گونه كه مكتب دستور داده رفتار كند.

2) تقواي سياسي داشته باشد و اخلاق اسلامي را به معناي تام كلمه سرلوحه كار خويش قرار دهد، يعني هم خويشتندار باشد و در گفتارش از هتاكي و اتهام‌زني دوري بجويد و هم انصاف و ميانه‌روي را اصل كار خود قرار دهد.

3) اهل تدبر، عقلانيت و منطق باشد به اين معنا كه در تصميم‌گيري‌ها و اتخاذ مواضع، در عين حالي كه از پشتوانه تخصص و كارشناسي‌اش بهره مي‌برد با درك درست از شرايط موجود و فهم دقيق آينده مطلوب، بداند و بفهمد كه جاي هر سخن و تصميم كجا و زمان آن كي است.

4) شجاع، آزاده و طرفدار حقيقي حق باشد به گونه‌اي كه در بيان حقيقت ـ هر چند تلخ ـ و دفاع از مظلوم جز خدا از احدي نهراسد و آن‌قدر خودساخته باشد كه ملامت ملامت‌كنندگان، نيش و كنايه مغرضان و وسوسه خناسان در او بي‌اثر باشد.

5) غيروابسته به محافل قدرت و ثروت بوده و با روحيه‌اي فسادستيز در راه ريشه‌كن كردن رذايل و مفاسد ـ به‌طور عام ـ گام بردارد، چه، شكي نيست كه با دستمال آلوده نمي‌توان آلودگي‌ها را پالايش كرد.

6) صداقت و يكرنگي ملكه ذهن و عملش باشد و از نفاق و دروغ بپرهيزد، به اين معنا كه با مردم روراست بوده و از نشان دادن آنچه نيست تبري بجويد.

7) تكليف‌گرا باشد نه نتيجه‌گرا. به بيان بهتر آنچه به عنوان وظيفه تشخيص مي‌دهد، بدان عمل كند فارغ از اين‌كه نتيجه چه خواهد شد چون همان‌گونه كه در ابتدا ذكر شد باور و توكل به خداوند در كنار عمل به وظيفه قطعا نتيجه مطلوب خواهد داد، نتيجه‌اي كه شايد در گستره عقل و فهم ما هم نگنجد.

8) ولايتمدار باشد يعني در چارچوب نظريه مترقي

ولايت فقيه به عنوان ركن اساسي ساختار نظام جمهوري اسلامي بپذيرد كه اولا التزام عملي به جايگاه ولايت فقيه به عنوان راهبر و سكاندار جامعه داشته باشد يعني حكم يا رفتار ولي‌فقيه را فصل‌الخطاب بداند ـ كه البته واضح است التزام عملي معنايي غير از آنچه تعبير به تملق و سرسپردگي مي‌شود، دارد ـ و ثانيا مصداق ولي‌فقيه را تا زماني كه از شرايط ولايت ساقط نشده به عنوان راهنما و سرپرست خود بداند.

9) انقلابي، بصير، دشمن‌شناس و دشمن‌ستيز باشد، انقلابي به اين معنا كه منطقا تا نرسيدن به شرايط آرماني جامعه از وضع موجود راضي نبوده و معيارهاي اصيل انقلاب در تمام افكار و رفتارش محوريت داشته باشد. بصير به اين معنا كه با چشماني تيزبين و مسلح به سلاح تقوا از پس غبار فتنه‌ها، انحرافات را تشخيص داده و آنچه صلاح است را بگويد و اعمال كند، ضمن اين‌كه از همين رهگذر دشمن را به درستي بشناسد و خصم دايم او باشد.

10) مردمي، ساده‌زيست و حامي محرومان باشد، چنان‌كه ائمه هدي(ع) تاكيد كرده‌اند زندگي كارگزار جامعه اسلامي بايد در حد متوسط جامعه بوده تا هم درد مردم را بفهمد، هم از تبعات سوء دنياطلبي در امان بماند و هم بتواند آينه تمام‌نماي خواست محرومان و مستضعفان جامعه باشد.

11) معناي «قانون» را بفهمد و برنامه‌محور باشد به اين معنا كه در چارچوبي مشخص و كارشناسي شده و در راستاي راهبردهاي تدوين شده بالادستي، براي حل مشكلات و ارتقای توانمندي‌هاي كشور برنامه روشن و عملياتي داشته باشد، ضمن اين‌كه برنامه داشتن به خودي‌خود مي‌تواند جلوي بسياري از جدل‌هاي بي‌مورد را هم بگيرد.

12) پايبند خون شهدا و آرمان‌هاي بلند امام(ره) باشد به اين معنا كه بداند و بفهمد اين انقلاب و تشكيل و تثبيت اين نظام چه قدر و قيمتي دارد كه علي‌القاعده از جان، مال و آبروي تك‌تك ما ارزشي به مراتب بيش‌تر دارد، لذا با تمام توان در حفظ آن بكوشد تا اين امانت الهي به دست صاحب اصلي‌اش برسد.

منبع: ملت آنلاین