گروه فرهنگی- بهزاد تیمورپور در یادداشتی نوشت : حکمرانی فرهنگ، سیاستگذاری، تنظیم گری و خدمات عمومی و بین المللی در ساحت فرهنگ است، حکمرانی، پدافند غیرعامل، حکمرانی مسکن، حکمرانی خودرو جزئی از این رویکرد است، حکمرانی فرهنگی یعنی سیاستگذاری، تنظیم گری و خدمات عمومی و بین المللی در ساحت های مختلف اجتماعی با رویکرد فرهنگی است مثلا حکمرانی امنیت با رویکرد فرهنگی نمونه ای از آن است.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از کارگر آنلاین، حکمرانی مساوی حکومت یا حکومتداری بهمعنای متعارف نیست؛ حکمرانی در یک تعریف ساده و اولیه، به اِعمال حسابشده قدرت و همافزایی بازیگران مختلف با محوریت حکومت برای پیادهسازی قانون از طریق شکلگیری زنجیرهای از سیاستها، راهبردها، قواعد، فرآیندها، روشها، ابزارها، نهادها، سیستمها و برنامهها حکمرانی گفته میشود.
از سوی دیگر، حکمرانی فرهنگی، شاخهای از حکمرانی سیاسی یا اقتصادی نیست. حکمرانی سیاسی، فرهنگی و اقتصادی سه صورت از یک امر هستند که باید در شرایط مطلوب در یک صورت ظاهر شوند.
علوم انسانی غیر ازعلوم طبیعی و مهندسی است و درباره انسان بحث می کند، علوم انسانی شامل علوم رفتاری و ادبی و فلسفی منطقی است.
کارکردهای علوم رفتاری توصیف انسان مطلوب، توصیف انسان محقق و تغییر انسان محقق به انسان مطلوب است. این امر روشهای خاص خود را می خواهد، پارادایم انتقادی در صدد تغییر انسان است، امروز برای تغییر از تکنولوژی اجتماعی استفاده می شود، یکی از این تکنولوژی ها تکنولوژی حکمرانی است، حکمرانی برای تغییر انسان اهمیت ویژه دارد.
حکمرانی یکی از شئون علوم رفتاری و اجتماعی است، حکمرانی غیر از حکومت و حکومت داری است، حکمرانی فقط سیاستگذاری نیست، حکمرانی شامل سیاستگذاری، تنظیم گری و خدمات عمومی و بین المللی است، یعنی فرآیندی است که از سیاستگذاری شروع می شود و به خدمات ختم می شود.
فرهنگ شامل دانش، بینش، انگیزش، نگرش، منش و کنش اجتماعی انسان است، جامعه شناسی فرهنگ از فرهنگ سخن می گوید، فرهنگ طیف وسیعی دارد.
حکمرانی فرهنگ، سیاستگذاری، تنظیم گری و خدمات عمومی و بین المللی در ساحت فرهنگ است، حکمرانی، پدافند غیرعامل، حکمرانی مسکن، حکمرانی خودرو جزئی از این رویکرد است، حکمرانی فرهنگی یعنی سیاستگذاری، تنظیم گری و خدمات عمومی و بین المللی در ساحت های مختلف اجتماعی با رویکرد فرهنگی است مثلا حکمرانی امنیت با رویکرد فرهنگی نمونه ای از آن است.
باید برای حکمرانی در ایران به خرده فرهنگها توجه کرد.
گستره عوامل فرهنگی شامل موضوعات هنری، ادبی، ورزشی و رسانه ای به ویژه سریال های خانگی و ساختارهای خانواده، تعلیم و تربیت، آموزش عالی، اداری ، حکومتی است.
آیا سیاستگذاری، تنظیم گری و خدمات عمومی در ساحت فرهنگ ممکن است؟ به عبارت دیگر آیا فرهنگ، حکمرانی پذیر است؟ آیا حکمرانی با رویکرد فرهنگی ممکن است؟ پاسخ هر دو سوال مثبت است.
دولت، نخبگان، عموم مردم و رسانه ها سهام داران حکمرانی فرهنگ هستند.
متاسفانه دولت جمهوری اسلامی ایران حکمرانی فرهنگی ندارد و کشور ما از ضعف حکمرانی فرهنگی رنج می برد، در شورای عالی انقلاب فرهنگی سیاست هایی نوشته می شود اما بعدا کمیسیون های مجلس قوانین دیگری تصویب می کنند، بنابراین ما حکمرانی نداریم.
متاسفانه شاهد هستیم که رسانه ها به عنوان اولین سهام دار حکمرانی فرهنگی شناخته می شوند. و منشا بسیاری از رفتارهای غلط اجتماعی پیروی از حکمرانی رسانه های است در حالی که حکمرانی فرهنگی باید حاکم شود و رسانه ها مروج حمکرانی فرهنگی باشند نه بر فرهنگ حمکرانی کنند.
توصیف دقیق از فرهنگ ایرانی - اسلامی، توصیف دقیق از خرده فرهنگ های ایران اسلامی، توصیف دقیق از ضد فرهنگ های دنیای معاصر و مشارکت استادان علوم انسانی در سیاستگذاری و تنظیم گری امور اجتماعی و فرهنگی جهت تغییر وضع موجود به وضع مطلوب جز وظایف استادان است.
تبدیل خرده فرهنگ به ضد فرهنگ یک خطای بزرگ است، فرهنگ بسیار پیچیده است، استادان سهامداران اصلی فرهنگ هستند ولی رسانه اثرگذار است، با ساختار فعلی رشته ها و دانشکده ها بعید میدانم استادان نقش اساسی داشته باشند. متاسفانه با این ساختار، دانشکده ها توان تحول را ندارند. ( برگرفته از سخنرانی استاد عبدالحسین حق پناه)
حکمرانی فرهنگی - ارتقاء دسترسی به فرهنگ
حقوق فرهنگی نیز به عنوان مبنای زندگی جمعی در جامعه با منابع فرهنگی و هنری مشترک است که دسترسی همگان به همه ارزشهای انسانی را در جوامع دموکراتیک و لیبرال بیان میکند.
حقوق فرهنگی به معنای دسترسی برابر همه مردم به ویژه افراد معلول و محروم بدون توجه به جنسیت، تفاوتهای قومی و سایر فرهنگ ها، در مشارکتهای فرهنگی است.
شواهد فزایندهای وجود دارد مبنی بر اینکه فرهنگ به ساختن اقتصاد جامع با ظرفیت رشد و فرصتهای فراوان برای اشتغال کمک میکند. تحقیقات مختلف ثابت میکند که فرهنگ میتواند به کارآیی سیستمهای آموزشی و بهداشتی کمک کند، و همین امر در ارتقای محیط زیست نیز کاربرد دارد.
فرهنگ همچنین نقش مهمی در توسعه منطقهای و بازسازی شهری ایفا میکند. برای جوانان، افزایش مشارکت در فرهنگ نشان داده است که باعث بهبود رفتار در کلاس درس میشود.
این امر میتواند به کاهش جرایم مواد مخدر و تنبیه جوانان منجر شود.
مبارزه با انزوای اجتماعی جوانان و سال خوردگان در مرکز برنامههای دموکراتیک فرهنگی قرار دارد.
حکمرانی فرهنگی با لحاظ همه موارد بالا در سیاستگذاری خود میتواند با تلاشهای آگاهانه از محرومیت اجتماعی و فرهنگی در جامه پیشگیری نموده و فرصتهای دسترسی عموم مردم به دانش و بهبود درک متقابل از طریق برخورد مثبت را فراهم نماید.
با توجه به عملکرد مهم حکمرانی فرهنگی در جامعه، گفتمانهای حکمرانان اخیراً بر نقش مهم فرهنگی نسبت به دیگر بخشها به منظور افزایش درک عمومی از ارزش عمومی فرهنگ متمرکز شده است.
علاوه بر ارتباط ارزشهای زیباشناختی، مشارکت فرهنگی شهروندان از راههای مختلفی به نفع شهروندان است: ایجاد اعتماد به نفس و عزت نفس، برای حقوق شهروندی دموکراتیک ضروری است.
مشارکت شهروندی، هویتهای جمعی و تعامل، شناخت و مدیریت تعارض، خلاقیت شخصی، تمایلات میان فرهنگی از دیگر مواردی است که در حکمرانی فرهنگی باید به آن توجه شود.
چنین تغییر، توجه و تمرکزی بر سیاستگذاریهای فرهنگی حکمرانان، منجر به سازش بین ارزش ابزار و ارزش ذاتی فرهنگ در جوامع انسانی شده و موجب رشد دسترسی افراد به ابزار فرهنگ برای ترویج دموکراسی موفق در جهان است.
هنگام فکر کردن در مورد افزایش دسترسی و مشارکت مردم در فرهنگ، باید در نظر داشت که مردم را نمیتوان به عنوان توده منفعل در معرض فرصتهای فرهنگی قرار داد.
زیرا حق همه مردم برای شرکت در زندگی فرهنگی مورد تایید است، حتی در جوامعی که کمتر با فرهنگ همراهی میکنند، باید به شهروندان فرصتهای بیشتری برای ارتباط برقرار کردن و ارتباط با محیط فیزیکی و اجتماعی داده شود.
مردم از دسترسی آسان به فرهنگهای متنوع لذت میبرند. مفهوم دموکراسی فرهنگی با تاکید بر مشارکت، برابری و تنوع در زمینه راهبردهای دموکراتیک فرهنگی از بالا به پایین در حال افزایش است.
خودمختاری بزرگ شهروندان در تعریف اولویتها و عادتهای فرهنگی خود، انگیزهای برای مقامات و حکمرانان فرهنگی برای جذب آنها به تصمیم گیریهای سیاسی است.
حکمرانان به مردم میگویند مسائل مربوط به فرهنگ عمومی، زمینه آموزشی مهم برای مشارکت دموکراتیک شهروندان است.
دموکراسی با بهبود تفکر انتقادی شهروندان به دست میآید. فرهنگ به ویژه برای تقویت تفکر انتقادی مناسب است. در این میان، جوامع بومی عرصه کلیدی برای توسعه دموکراسی فرهنگی هستند.
مشارکت فعال بیشتر جوامع بومی در فعالیتهای فرهنگی اعتماد اجتماعی را ایجاد میکند و به کاهش جرم و جنایت کمک میکند. بسیاری از اظهارات و وعدههای مربوط به نقش فرهنگ در دموکراسی صورت گرفته است.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com