بدون شك مذاكرات ايران و 1+5 در اسلامبول 2 بيش از آنكه نيازمند تجليل باشد به شدت به تحليل احتياج دارد.
از همين روي؛ هرچند اين روزها از زواياي گوناگون رسانه ها و مطبوعات پيرامون اين مذاكرات به تحليل نشستند اما اين نوشته تلاش مي كند از منظري ديگر، صحنه پيش روي را واكاوي نمايد.
نقطه عزيمت بحث به «مناسبات» و «ساختارها» در عرصه روابط بين الملل برمي گردد. در اينجا الگوي رفتاري مبتني بر «سيطره» است.
به عنوان مثال كشور يا كشورهايي بدون هيچ دليلي بر زياده خواهي و افزون طلبي نسبت به سايرين اصرار و پافشاري دارند. مشكلي كه باعث شده تا اين رويه بر محيط بين الملل حاكم باشد ناشي از ماهيت نظام بين الملل است.
ترديدي نيست كه نظام بين الملل يك نظام تبعيض آميز است. به عبارت ديگر استانداردهاي دوگانه در اين نظام پذيرفته شده است و بي عدالتي با پوست و استخوان اين نظام عجين گرديده است.
جالب اينجاست كه حتي در منشور و قوانين به اصطلاح بين المللي اين تبعيض معنادار تثبيت شده است!
نمونه ها و مصاديق در اين باره بسيار است و به وضوح مشخص است كه اراده هايي تعمداً و با اغراض خاص معمار اين نظام تبعيض آميز بوده اند.
نمونه بارز اين مسئله تاسيس يك امتياز نامشروع تحت عنوان «حق وتو» است كه بر مبناي آن چند كشور مي توانند در «مناسبات» و «ساختار» محيط بين المللي يكطرفه و زورگويانه به مانند قانون جنگل جولان بدهند و حقوق مسلم ديگران را به راحتي تضييع نمايند و طرفه آن كه اين ناقضان حقوق بشر و ملت ها نغمه حقوق بشر سر مي دهند و با دروغ و تقلب خود را مدعيان حقوق بشر جا مي زنند!
از سوي ديگر؛ در اين محيط تبعيض آميز كه از ماهيت معيوب نظام بين الملل نشأت گرفته است اهرمي به نام «ديپلماسي» وجود دارد.
ناگفته پيداست رسالت ديپلماسي از نگاه هر يك از طرفين كه در مسير رويارويي با يكديگر به سر مي برند چيزي جز كسب منافع حداكثري البته در قالب شيك گفت وگو و مذاكره نيست.
اما نكته اي كه در اين ميان وجود دارد اين است كه هرچند در مسير ديپلماسي «اقناع» مهمترين شيوه و دستاورد هست ولي واقعيت آن است كه معمولا يك طرف بيش از آن كه «قانع» شود، «مجبور» مي شود كه به شرايط طرف مقابل تن دهد. بنابراين آنچه از چنبره ديپلماسي حاصل مي شود يك «سازش نرم» است.
متاسفانه اين واقعيت تلخ در صحنه مسائل بين المللي به وفور و به كرات اتفاق افتاده است و گويا در يك قانون نانوشته مورد پذيرش قرار گرفته است.
برخي از كشورها خود را به عنوان قدرت هاي برتر و ابرقدرت طي دهه هاي گذشته در محيط بين الملل جا زده اند و هرگاه كه نخواسته اند بدون جنگ و درگيري نظامي به خواسته شان برسند از مسير ديپلماسي شرايط را به طرف مقابل تحميل كرده اند.
اين رويه و بدعت نامبارك باعث شده تا كشورهاي ديگر در برابر قدرت ها با يك ديپلماسي ضعيف ظاهر شوند و پيشاپيش بازي سياست را واگذار كنند.
اما اتفاق مبارك و ميموني كه به عنوان يك رويداد تاريخي ماندگار خواهد بود مذاكرات اسلامبول 2 است كه نشان داد مي توان بر خلاف قاعده حركت كرد و نتيجه هم گرفت.
جمهوري اسلامي ايران در تمامي دهه گذشته در چالش هسته اي با طرف غربي همواره به رويه و سيكل معيوب ديپلماسي در نظام بين الملل تن نداد و از منطق و رويه قانوني خود مبتني بر قواعد و مقررات حقوق بين الملل دفاع كرد.
طرف غربي از سال 2003 با ادبياتي طلبكارانه و حق به جانب ايران را تحت فشارهاي مختلف گذاشت تا برنامه هسته اي جمهوري اسلامي را در عمل به تعطيلي بكشاند. دراين راه قدرت هاي غربي تلاش مي كردند تا با يك استراتژي تركيبي و در قالب «فشارها» و «مذاكرات» ايران را به سمت و سويي كه مي خواهند سوق دهند. نكته گفتني اين است كه ماهيت نظام بين الملل و اهرم ديپلماسي و فشار، قدرت هاي غربي را مطمئن ساخته بود كه در اين مسير به خواسته هاي نامشروعشان مي رسند.
در همين حال بود كه آنها از ابتدا تنها بر «تعليق» غني سازي اصرار داشتند و حتي ادامه گفت وگوها را به پس از آن منوط مي كردند!
اما آنچه در اين رويارويي هسته اي به وقوع پيوست؛ ايستادگي ايران اسلامي بر حق مسلم خودش بود كه به شعار ملي: «انرژي هسته اي حق مسلم ماست» مبدل شد.
اكنون با مذاكرات اسلامبول 2، طرف غربي (1+5) بطور رسمي بر حق ايران در هسته اي شدن و غني سازي تصريح مي كند. قدرت هاي غربي كه همواره طلبكارانه و از موضع بالا با طرف مقابل خود ظاهر مي شدند اينك بر تداوم مذاكرات كه گويا بدان نياز دارند تاكيد مي نمايند. بنابراين دور دوم مذاكرات در بغداد و در سوم خرداد تعيين شده است. اشاره مي شود كه مكان «بغداد» و زمان «سوم خرداد» به انتخاب و با تصميم ايران بوده است. بنابراين اگرچه اين چرخش آشكار 1+5 در مذاكرات هسته اي با ايران را مي توان از زواياي گوناگون تحليل كرد ولي يك واقعيت و حقيقت را نمي توان ناديده گرفت و آن اين است كه ايران اسلامي بر مبناي يك منطق و رفتار هوشمندانه و سازنده يك ديپلماسي موفق و كارا را به صحنه آورد: «ديپلماسي مقاومتي».
شاخصه اصلي «ديپلماسي مقاومتي» اين است كه به رويه ظالمانه حاكم در روابط بين الملل تن نمي دهد و در سخت ترين شرايط و در زماني كه فشارها را به سقف رسانده اند اين قابليت را داراست كه از منطق و رفتار خودش با كمترين هزينه دفاع نمايد.
اين نوع ديپلماسي هر چند كه در عرصه بين المللي يك استثناء به شمار مي رود ولي با اقتداري كه ايران در مذاكرات اسلامبول 2 به نمايش گذاشت به يك مدل و الگو تبديل خواهد شد.
در همين خط بايد يادآور شد كه در بحث تحريم ها نيز هر چند غربي ها با تمام توان و پتانسيل ايران را تحت فشار گذاشتند و به عنوان آخرين شليك شان به تحريم نفت و تحريم بانك مركزي روي آوردند اما گزينه و راهكار «اقتصاد مقاومتي» كه رهبر بصير انقلاب برآن تأكيد دارند مي تواند اثر تحريم ها را از بين ببرد.
نكته حائز اهميت آن است كه در «ديپلماسي مقاومتي» جمهوري اسلامي، نقش آحاد ملت و حمايت آنها از نظام برجسته و تعيين كننده مي باشد. طرف غربي كه از ماهها پيش تلاش مي كرد با ژست مذاكره و ديپلماسي، شرايط را براي ايران سخت كند، پس از انتخابات 12 اسفند ماه در سال گذشته، شرايط را دگرگون يافته مي بيند و اينجاست كه «صداي آمريكا»- VOA- 12 روز پس از انتخابات 12 اسفند در 14 مارس در گزارشي تحليلي خاطرنشان مي كند: «ديپلماسي يعني اينكه به جمهوري اسلامي امتياز بدهيد.»
و اكنون پس از به ثمر رسيدن ديپلماسي مقاومتي ايران در مذاكرات اسلامبول 2، بيش از همه اين مقامات كودك كش رژيم صهيونيستي هستند كه نمي توانند عصبانيت و خشم خودشان را بخاطر دست برتر ايران در مذاكرات پنهان نمايند و بنيامين نتانياهو نخست وزير اين رژيم جعلي عجزآلود اذعان مي كند: «برداشت من اين است كه هديه اي به ايران داده شده است».
و بالاخره بايد گفت؛ مدل ديپلماسي مقاومتي كه ايران اسلامي مقابل چشم افكار عمومي در پهنه جهاني گذاشته است نه تنها مانع از اين مي شود كه غربي ها نتوانند در ادامه مذاكرات با ايران با ادبيات طلبكارانه و زورگويانه ظاهر شوند بلكه اين مدل براي ديگر كشورها نيز بكار خواهد آمد و سيطره و هژموني غرب را به چالش خواهد كشاند و اين ساحتي ديگر از اقتدار انقلاب اسلامي است كه «استثناء» را به «قاعده» و «قاعده» را به «مدل» تبديل نمايد.
حسام الدين برومند