کد خبر: ۷۸۶۳۹۴
تاریخ انتشار:
به بهانه چهلمین سالگرد شهادت سعید نوری تاجر

کشتند و آتش زدند و سوزاندند و رفتند

به چهره من دقیقا دقت کنید. این چهره را به یاد داشته باشید و برای آیندگان بگویید... بگویید در یک برهه از تاریخ ایران، افرادی پیدا شدند که بچه‌ها را در آغوش مادرانشان می‌زدند، خانه‌ها را به آتش می‌کشیدند. همسران این افراد را به خون می‌کشیدند! اینها را همیشه و در همه وقت به یاد داشته باشید
کشتند و آتش زدند و سوزاندند و رفتند
به گزارش بولتن نیوز،دفتر پژوهش‌های مؤسسه کیهان، گزارش تیم ویژه تروریستی مجاهدین خلق (منافقین) درباره عملیات ترور اسدالله نوری و حمله و آتش زدن خانه او در ماه رمضان1361:

روز سه‌شنبه 22/4/1361

«... (زنگ در را به صدا درآوردیم) بلافاصله مردی جواب می‌دهد کیه؟ که او می‌گوید باز کنید: آش نذری و بدون هیچ سؤال دیگری درب را تا نصفه باز می‌کند و در این حال یک پسر جوان با هیکلی درشت از پشت در نمایان می‌شود، در این لحظه NS (فرمانده عملیات) کلت را به طرف او گرفته و فرمان می‌دهد برو تو و پایش را هم در بین دو لنگه در می‌گذارد. پسر مقاومت کرده و سعی در بستن در می‌کند که با این کار یک تیر از جانب «NS» دریافت می‌کند ولی باز هم در را فشار می‌داد که «NS» چهار تیر متوالی از لای در به طرفش شلیک می‌کند و بدین ترتیب به مقاومت مذبوحانه‌اش پایان می‌دهد... پس از افتادن پسر به زمین، سریع وارد خانه شدیم و در وسط‌ هال با یک زن میانسال رو‌به‌رو شدیم M(فرد دوم عملیات) دو رگبار کوتاه که شامل 5 تیر می‌شد به کمر و پشت پسر نیز شلیک می‌کند. زن به آرامی گفت: «بزنید‌، بکشید» که «NS» از او سؤال می‌کند: «نوری کجاست؟» و او جواب می‌دهد: «نوری مسافرته. این پسر منه» (به غیر از زن یک کودک نیز آنجا بود)... آن زن جلو آمده و با حالت روانی فریاد می‌زند که «مرا هم بزنید» و مرتب تکرار می‌کرد: «این پسر منه» در این حال NS با صدای بلند می‌پرسد: «نوری کجاست؟» ولی زن جوابی نداده و با حالت زاری می‌گفت: «مرا هم بزنید» و مرتبا به این طرف و آن طرف می‌دوید... در این لحظه «NS» بنزین را در‌ هال و دم در اتاق‌ها می‌ریزد و به زن می‌گوید که بیرون برود ولی او پاسخ می‌دهد: «من پیش بچه‌ام هستم» و NS می‌گوید یا برو یا بمان و بسوز...»1
بهرام برناس یکی از تروریست‌های عامل به شهادت رساندن سعید نوری، که 6 عملیات ترور در کارنامه سیاه خود داشت، در فروردین 1363 دستگیر شد و به جنایات خود اعتراف نمود. او صحنه شهادت سعید نوری و تلاش مادر برای نجات پسرش را چنین تشریح کرد:
«ما به در خانه رسیدیم، طبق معمول موقع افطار! در را زدیم.... جعفر (فرمانده عملیات) با شلیک چند گلوله به پشت در، آن نوجوان را به خاک و خون می‌کشد. در را باز می‌کنیم و به داخل می‌رویم ولی به این هم بسنده نمی‌کنیم. وقتی که من وارد می‌شوم در حالی که غرور سر تا پای وجود مرا دربرگرفته از این که می‌بینم نوجوانی 19 ساله در مقابل من افتاده، خشمم اوج می‌گیرد و باز به طرف او شلیک می‌کنم، در همین موقع صدای ناله و‌ گریه یک بچه از وسط‌ هال به گوش رسید و چهره یک مادر در آستانه در ظاهر شد. مادری که فرزندش را به خون کشیده بودیم. وقتی که فرزندش را دید، جیغ کوتاهی کشید و فریاد زد.: سعید!... مادر به طرف فرزندش می‌دود.... به چهره من نگاه می‌کند... می‌گوید: سعید را کشتید، شما سعید را کشتید، سعید من را کشتید! من مقداری متاثر شدم... مادر به طرف بچه‌اش رفت، بچه‌اش را در آغوش گرفت و سرش را روی پاهایش گذاشت و با موهای او بازی می‌کرد و فقط می‌گفت سعید را کشتید... و ما کشته بودیم و ما می‌کشتیم (برناس به شدت می‌گرید)...»2
شهید سعید نوری از نسلی بود که با قیام خونین خرداد 1342 متولد شد. 11 ساله بود که مادرش توسط ساواک دستگیر شد و از همان زمان روحیه مبارزه و مقاومت در وجودش شکل گرفت. او از نخستین روزهای اوج‌گیری نهضت امام و آغاز تظاهرات مردم مسلمان، علی‌رغم نوجوانی اما از فعال‌ترین عناصر این مبارزات بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، سعید 16 ساله به جهاد سازندگی پیوست و به کردستان رفت تا به مردم محروم آن منطقه کمک برساند. سپس در بسیج ثبت‌نام کرد و به پاسداری از انقلاب مشغول شد. با آغاز جنگ تحمیلی عازم جبهه‌ها شد و علی‌رغم ضعف جسمانی و بیماری و با وجود قبولی در دانشگاه تربیت معلم سنگرهای دفاع مقدس را رها ننمود. عاقبت در غروب محزون 21 رمضان 1361 و بر سر سفره افطار، توسط تروریست‌های گروهک منافقین به شهادت رسید.
کشتند و آتش زدند و سوزاندند و رفتند

برناس در ادامه اعترافاتش خطاب به تماشاگران حاضر گفت:

«... از شما تقاضا می‌کنم به چهره من دقیقا دقت کنید. این چهره را به یاد داشته باشید و برای آیندگان بگویید... بگویید در یک برهه از تاریخ ایران، افرادی پیدا شدند که بچه‌ها را در آغوش مادرانشان می‌زدند، خانه‌ها را به آتش می‌کشیدند. همسران این افراد را به خون می‌کشیدند! اینها را همیشه و در همه وقت به یاد داشته باشید...»3
ترورهای فجیع و جنایتکارانه مجاهدین خلق بسیار فراتر از شهید سعید نوری و امثال او بود و در هزاران مورد دیگر ادامه یافت. از جمله:
گزارش تیم‌های ویژه تروریستی مجاهدین خلق (منافقین) درباره ترور علی اعظم و خانواده‌اش به تاریخ 16 تیرماه 1361:
«NS (فرمانده عملیات) که یوزی را به صورت نیمه از کیف بیرون آورده بود، آماده‌باش داده و خودش کلت را به حالت آماده در دست می‌گیرد و سپس در را می‌زند... زنی می‌پرسد: کی هستی؟ NS جواب می‌دهد: آش نذری است و بعد از 20 ثانیه در را باز می‌کند و همین که قدری باز می‌شود، NS با لگد در را باز کرده و خودش را به داخل می‌رساند‌، در‌ هال علی اعظم و دو بچه‌اش را که سر سفره افطار نشسته بودند مشاهده می‌کند و فرمان «تکان نخور که سوراخ سوراخ می‌شوی» می‌دهد... دو تیر به طرفش شلیک می‌کند که احتمالا تیرها در حدود شکم و سینه اصابت می‌کند... و تیر بعدی را زمانی که می‌خواسته وارد حمام شود، شلیک می‌کند... که در این لحظه زن می‌خواست دفاع کند که M وارد خانه شده و با رگبار مسلسل خود که چهار تیر در امتداد سینه و سر او می‌خورد، وی را به هلاکت می‌رساند... سپس M فریاد می‌زند «آتش بزن، خانه را آتش بزن»...
زن را می‌بیند که روی زمین افتاده و نفس‌نفس می‌زند... با فندک زمین آغشته به بنزین را آتش می‌زند که یک‌دفعه همه‌جای اتاق را آتش می‌گیرد...»4
لازم به ذکر است در حالی که تیم ویژه تروریستی مجاهدین خلق (منافقین) قصد ترور علی اعظم را داشتند ولی خانه را اشتباه گرفته و به‌جای خانه علی اعظم وارد خانه فرد دیگری به نام یعقوب استیلاف (یک کارگر زحمتکش دیگر) شده و او و خانواده‌اش را هدف ترور و آتش قرار دادند که در این عملیات تروریستی یعقوب استیلاف و همسر 25 ساله‌اش، انیس نوری به شهادت رسیده و یکی از بچه‌هایش نیز در آتش سوخت.
برخی اسناد ترورهای مجاهدین خلق براساس گزارش‌های نظامی تیم‌های ویژه این گروهک‌، حکایت از آن دارد که شیوه عمل در ورود به خانه‌ها در زمان افطار و به‌کارگیری حداکثر وحشی‌گری و سبعیت خط اصلی این ترورها بوده است. یکی از دستورالعمل‌ها چنین بود:
«... به مجرد باز شدن در، هرکس که در را باز کرد، کلت را کشیده و (او را ) از سر راه کنار می‌زنیم.... کمترین مقاومت و اجرا نکردن دستور با برخورد قاطع که همانا رگبار مسلسل است، مواجه خواهد شد... پس از مصادره اموال نوبت به کشتار می‌رسد که ضمن آن بازجویی نیز به عمل می‌آید... پس از بازجویی قاطعانه کلیه مردها را به رگبار بسته و تیرخلاص زده و خانه را مملو از کوکتل می‌کنیم، کوکتل روی جسدها هم ریخته شود... اگر چنان‌که زن‌ها و بچه‌ها از خود مقاومت نشان دادند و از خانه خارج نشدند.... با کینه شدید انقلابی همه آنها را از دم تیغ می‌گذرانند...»5
حسین شیخ‌الحکماء از فرماندهان تیم‌های ویژه تروریستی سازمان مجاهدین خلق گفته است:
«... اولین خطوطی که داده شد این بود که بعد از هر ترور‌، تیر خلاص آن فرد حتما زده بشود و بعد از ترور‌، افراد خانه همراه با اجساد به آتش کشیده بشوند. خلاصه اینکه به‌گونه‌ای قتل‌عام بکنید که بازتاب اجتماعی آن، موجودیت سازمان را مطرح بکند...»6
محمد طوری از دیگر تروریست‌های مجاهدین خلق در اعترافات خود نوشته است:
«... در رابطه با آتش زدن خانه‌ها گفته شده بود که بعد از این که وارد خانه شدید، مردها را در یک‌ جا جمع کنید و همه را به رگبار ببندید و اگر با مقاومت زن و بچه هم مواجه شدید‌، آنها را هم به همین صورت ترور کنید. بعد از زدن تیر خلاص روی اجساد و اموال خانه‌، بنزین بریزید و کلا خانه را آتش می‌زنید...»7

یک نمونه‌اش در تاریخ 22/3/61:

«... بعد از اینکه به زور وارد خانه می‌شوند بلافاصله صفدری را کشته و بعد با مقاومت همسر صفدری و دو تن از مردهای دیگر که درخانه بودند مواجه می‌شوند که آنها را هم بلافاصله به رگبار می‌بندند و یک زن دیگر در آن منزل بوده که او هم بر اثر اصابت تیر زخمی می‌شود. بعد روی وسایل خانه بنزین می‌ریزند. زنی که زخمی شده بود، موقعی که می‌بیند که خانه را می‌خواهند آتش بزنند، خودش را از طبقه چهارم یا پنجم منزل به بیرون پرت می‌کند و بعد هم خانه با وسایل و اجساد به آتش کشیده می‌شود. در این عملیات یک بچه کوچک هم کشته شد.»8
بنا به گزارش‌های مجاهدین خلق، از تیرماه 1360 تا سال 1375، این گروهک تروریستی تصریح دارد که حدود 120 هزار تن از مردم ایران (اعم از مقامات دولتی و کاسب و دستفروش و مغازه‌دار و مسافرکش و خدماتی و کارمند و معلم و استاد دانشگاه و...) را ترور کرده است. اسناد موجود هویت و نام و عنوان بیش از 17000 تن از آنان ثبت و منتشر شده است.
_______________________________
1- گزارش عملیات تروریستی منافقین برای ترور اسداله نوری- نشریات مجاهدین خلق در خارج کشور- کارنامه سیاه- انتشارات دادستانی انقلاب تهران 2- کارنامه سیاه- جلد سوم- چهره دوم نفاق- دادستانی انقلاب اسلامی تهران- شهریور 1363- صفحه 288 3- همان- صفحه 289
4- همان- صفحه 287 5- همان 6- کارنامه سیاه- جلد دوم- دادستانی انقلاب اسلامی مرکز- سال 1361 7- کارنامه سیاه- جلد سوم- پیشین 8- همان
منبع: کیهان

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین