به گزارش بولتن نیوز، همان لحظه موتورسیکلتی کنار دیوار بلند خانه روبرویی میایستد، دستی از بالای دیوار به سمتش دراز میشود، در کسری از ثانیه پول را میدهد، مواد را میگیرد و میرود، به همین راحتی!
در هر کجای مناطق حاشیهای اصفهان، از زمینهای خاکی تا ساختمانهای نیمه ساخته و متروکه، از زیر پل تا کنار اتوبان، داخل مادی و روی بام و هر گوشه و کناری که بتوانند مینشینند و مواد میکشند.
شاید این صحنه بیشتر شبیه فیلمهایی است که سناریوی آن از قبل تعریف شده، اما این زندگی واقعی مردمی است که اعتیاد و مواد مخدر جزئی از زندگی روزمرهشان است.
میگویند مردم اینجا یا مصرفکنندهاند و یا فروشنده، البته شاید همه محلات حاشیهای اصفهان گرفتار گرداب مواد نباشند، اما حداقل در چند محله شناخته شده در حصه شمالی نمیتوان خانه پاکی پیدا کرد!
ورود به محدوده قرمز
اهالی میگویند اینجا محدوده قرمز است، جایی که فروشندگان اصلی زندگی میکنند، خریداران میدانند برای خرید مواد کافی است به اینجا بیایند و کارتنخوابها هم از هر گوشه و کنار شهر خودشان را به اینجا میرسانند تا موادشان را همینجا بخرند و مصرف کنند. زیر سقف خانههای کوچک و به هم چسبیده همخانواده به شکلی که میشناسیم زندگی نمیکنند، در واقع برای بیشتر این افراد، خانه یعنی سقف بالای سر برای کشیدن مواد و نشئگی...
همه این صحنهها هر روز جلوی چشم بچههایی اتفاق میافتد که از لحظهای که خودشان را شناختهاند، مواد را هم شناختهاند.
وقتی به سراغ مصرفکنندگان مواد میرویم، بچههایی که تا این لحظه مشغول بازی در محوطه بازی کوچک یا روبروی خانههایشان بودند جلوتر از ما در زمین خاکی به راه میافتند، با حال و هوای کودکی اما میدانند که دنبال چه میگردیم.
از روی زمینهای خاکی و گوشه و کنار دیوار بستههای کوچک نایلونی را پیدا میکنند و به ما نشان میدهند، نهفقط از محتویات بستهها خبر دارند که قیمتش را هم میدانند.
چندتایی که از بقیه بازیگوشتر هستند، همینطور که سربهسر همدیگر و ما میگذارند، برایمان نوع کشیدن مواد را هم توضیح میدهند و اتفاقاً دقیقاً شبیه چیزی است که ما هم اینجا دیدهایم، اما اینکه کجا مواد را دیدهاند و چطور با مصرفش آشنا هستند برایشان سؤال خندهداری است!
در روز روشن و جلوی چشم رهگذران، چند مرد و زن مشغول کشیدن مواد هستند است. یکی از آنها بدون توجه به ما و دوربین، پارچه را روی سرش میکشد و شروع به کشیدن مواد میکند.
میگوید از افغان است و خیلی وقت نیست از دست طالبان فرار کرده و اینجا آمده است.
_میپرسم پول مواد را از کجا میآوری؟
_اگر خدا بخواد جور میشه...
_خلاف می کنی؟
_نه دست به خلاف نمیزنم، خدا خودش کمک میکنه!
_مواد را از کجا میخری؟
_اینجا اینقدر که ساقی و موادفروش هست، بقالی نیست. اگه کسی را دیدی که معتاد نبود یا معتاد بود و سر و وضعش بهاندازه ما ضایع نبود بدون که خرده فروشه!
_زن و بچه هم داری؟
_چرا نداشته باشم!
_خرج زن و بچهات را چه می کنی؟
_درسته خدا توی سر ما زده، اما هوامون را هم داره.
بعد که مواد روی زر ورقش تمام و مطمئن میشود دوربین خاموش است، پارچه روی سرش را کنار میزند و میخندد. میگوید همه اینها را از خودش سر هم کرده اما دروغ هم نگفته.
_مگر شما داستان نمیخواستید؟ اینها خلاصه قصه آدمهای اینجاست که همه را یک جا برایتان گفتم!
_میپرسم حالا داستان واقعی خودت چیست؟
مواد را بهزور دستش ندادهاند و خودش کشیده و بعد شروع میکند از خلأ محبت و عاطفه در خانوادهاش بگوید...
۳۵ سال دارد و از ۱۲ سالگی شروع به مصرف مواد کرده است. چند سالی است از یکی از استانهای مجاور مستقیم به حصه آمده و اینجا احساس راحتی میکند.
_میپرسم خودت به بچههات محبت می کنی؟
_باز هم میخندد و میگوید من اصلاً زن و بچه ندارم!
یکی دیگر از افرادی که تا الان مشغول مصرف سورچه بود، سرش را بالا میآورد و میگوید: اگه بچم من را با این حال و روز ببینه و بازم لب به مواد بزنه، همون بهتر که بیفته تو چاه!
_میگویم چرا به خاطر بچهات حاضر نیستی دست از مواد برداری؟
پوزخندی میزند و میگوید: ما به مواد عادت کردیم، مثه اینکه هر روز ورزش کنی یا قهوه بخوری، مثل معتادی که دزدی و خلافکاری براش عادت شده. البته اینا اسم معتاد را خراب کردند، من خودم تا حالا دزدی نکردم، یعنی از خودم دزدی کردم و دست تو جیب خودم بردم که پول موادم را بدم، اما تا حالا از کسی دزدی نکردم.
بعد دو جوان افغان را نشان میدهد که دارند مواد میکشند و میگوید از ما بدبختتر اینها هستند! اینهمه از اون طرف مرز بکوبی بیایی اینجا بعد بنشینی وسط بیابان مواد بکشی!
سراغ آنها میروم و میگویم شما خرج زندگیتان را چطور درمیآورید که اینجا دود میکنید؟
در چهره این دو جوان آرام و سربهزیر، هنوز ردی از اعتیاد دیده نمیشود، چیزی شبیه شرم و پشیمانی در چهرههایش دیده میشود که اینجا کمتر دیده بودم.
دود تفریح ماست
یکی از آنها میگوید متولد همینجا است و کارگری میکند و دیگری میگوید: «وقتی مجرد بودیم و تفریحی نداشتیم افتادیم به این راه! ما افغانها دلخوشی نداریم، چند بار ترک کردیم، اما باز هم مصرف کردیم، حتی در همین محله حصه اجازه نداریم در پارکی بنشینیم، میگویند از اینجا بروید! الان تفریح سالم ما شده دود، یکزمانی گیم نت میرفتیم الان با این خودمان را سرگرم میکنیم...
یک ون از راه میرسد و دو سه مرد با روپوش و ماسک و شیلد پیاده میشوند. ماشین موبایل سنتر بهزیستی است و اجازه عکاسی و فیلمبرداری نمیدهند. خیلی سریع آمار معتادان را ثبت میکنند، به آنها سرنگ و پانسمان و کاندوم میدهند، تست اچ آی وی میگیرند و یک وعده غذای گرم و بعد میروند.
بعد از رفتن آنها، چند نفری از معتادان هم به گرفتن فیلم و عکس معترض میشوند، با صداهای درهم و نامفهوم میگویند ما زن و بچه داریم، فیلم و عکس میگیرید از لباسها و حرف زدنمان میشناسند. مواد اما خیلی زود اثر خودش را میگذارد و با اولین دودی که بلند میشود، دیگر گلایهای ندارند و شروع به حرف زدن میکنند.
اهالی محل میگویند همهجای حصه از این خبرها نیست و برخی مناطق پاک است. در این محله اما وضعیت از قرمز هم رد کرده و سیاه است.
گروههای جهادی ساکن محل میگویند حصه را به چند منطقه تقسیم کرده و با بنگاهداران توافق کردهاند که هرکسی را به این محله نفرستند.
این خانه پلمب است
در یکی از کوچههای طولانی و بنبست، روی در و دیوار بیشتر خانهها علامت ضربدر قرمز کشیده شده و در برخی خانهها پلمب است، اما پلمب برخی خانهها شکسته شده!
وارد کوچهای که میشویم شلوغی آن خیلی بیشتر از همه کوچههای شلوغ و پر رفتوآمد حصه است، اما تا میانه کوچه میرویم و برمیگردیم چون از نگاههای خشمگین اهالی کوچه متوجه میشویم که نباید اینجا باشیم.
یک زن درحالیکه سر بچههای قد و نیم قدی که در کوچه بازی میکنند داد میکشد، چندتایی را با پسگردنی و کتک به داخل خانه میبرد و اگرچه زبانش را نمیفهمیم، اما واضح است که ما را هم تهدید میکند مبادا عکسی بگیریم!
جلوی کوچه مرد جوانی سرگردان تند تند میرود و برمیگردد. چند بچه سربهسر او میگذارند و تا چشمشان به ما میافتد مرد را نشان میدهند و با خنده میگویند این توهم زده!
پنجره یکی از خانههای سر همین کوچه گویا پیشخوان خرید و فروش مواد است، اگرچه تا وقتی ما حضور داریم خبری از خرید و فروش نیست، اما در این محلهها کسی ابایی از خریدوفروش و مصرف علنی مواد ندارد!
خریدها خرد است و با پول و حتی کارت به کارت از دستگاه عابر بانک کوچکی کنار یکی از مغازهها انجام میشود. فروشندههای دورهگرد همه خرد فروشاند و اگرچه اعتیاد زمینگیرشان نکرده، اما معلوم است خودشان هم مصرفکنندهاند.
خریداران و فروشندگان کوچک مواد
توزیعکنندگان عمده مواد اما مدتی است به سراغ بچهها رفتهاند، چون بچههای کم سن و سال اما جسور و چالاکی برایشان به از خردهفروشان معتاد بهصرفهتر و مطمئنترند. وقتی فروشنده بچه باشد، مصرفکننده هم به فکر میافتد که بچههایش را برای خرید بفرستند و خودش زحمت خرید را نکشد! مخصوصاً آنها که به قول خودشان عملشان بالاست و با هر تحرکی که داشته باشند باید دوباره مواد بزنند، به خاطر همین ترجیح میدهند فقط برای کشیدن مواد از جا بلند شوند و دوباره بخوابند...
یکی دیگر از کوچهها با ساختمانهایی که ظاهر بهتری دارد و ماشینهای زیادی که در کوچه پارک شده، گویا محله فروشندگان اصلی مواد مخدر است، همانها که اهالی محله بهعنوان «کلهگندهها» میشناسند.
زیاد جلو نمیرویم و از داخل ماشین نظارهگر سکوتی هستیم که بر محله حاکم است. اگرچه اینجا محله فروشندگان اصلی است، اما از کنارش نمیتوانیم رد شویم، چه برسد به اینکه بفهمیم داخل خانهها چه خبر است!
از دل محله حصه عبور میکنیم و پارک در حال ساختی را میبینیم. هنوز جدولهای کنار پارک را نچیدهاند که اینجا هم پاتوق مصرف مواد شده است!
چند نفری در گوشهای دور از کارگران مشغول کار در پارک مشغول کشیدن مواد مخدر هستند. مرد مسنی از این جمع از اینکه زنش عکسش را ببیند میترسد، بعد از کمی کشیدن مواد جلوی دوربین، ترس و نگرانی یادش میرود و شروع به فحش دادن میکند! او صاحبخانهای در یکی از محلات قدیمی اصفهان است که از پدرش به ارث رسیده، بچههایش سروسامان گرفتهاند و حالا خودش مانده و زنش، بعضی روزها به حصه میآید و تفننی موادی میکشد و میرود.
جوان دیگری که آنطرف تر نشسته میخندد و میگوید باور نکنید دروغ میگوید.
_میگویم تو با این سن و سال اینجا چه میکنی؟
_میگوید بهارستان زندگی میکند، اما اینجا محله مادریاش است و حالا که آمده سری به مادرش بزند وسوسه شده و به فکر یکبار کشیدن تفریحی مواد افتاده است، اما اصرار دارد ترک کرده و دیگر معتاد نیست. عکس جوان زیبا و خوش هیکلی را روی صفحه گوشیاش نشان میدهد و میگوید این عکس را چند ماه پیشگرفته، با اینکه با چهره امروزش خیلی تفاوت دارد اما خودش است.
یکی از معتادان میگوید: «خانوم ما را نمیبرند! من چند وقته میخوام برم قلعه شور، اما میگن جا نیست! قبلاً رفتم و چند ماه اونجا بودم، اما ترک نکردم چون متادون نمیدادن، تازه قرصی هم شدم! پول قرصا اندازه پول همین مواد در میاد.»
_پول از کجا میآوری؟
_خدا بزرگ است، روزی بوده که ۱۸ روز نان نخوردم ولی نمردم...
_اما مواد را مصرفی کردی؟
_آره، مواد باید شب و روز باشه
_نمیشه مصرف نکنی؟
_چیزی نمیشه، ولی دیگه نمیتونی از جات بلند بشی، بدن درد و ضعف اعصاب و ...
_چرا ترک نکردی؟
_میخاستم نشد. یک دختر دارم بهترین آرایشگر شهره، ۱۶ سالشه، میخواستند عقدش کنند قبول نمیکردم، میخواستم درس بخونه اما عقدش کردند و بردند. شبی نیست براش گریه نکنم... زنم هم که جدا شد و افتاده به این راه...
و بعد به مرد دیگری اشاره میکند و میگوید: این هم ۸ سال ترک کرده بود، اما با زنش درگیر شد و اعصابش خرد شد، دوباره اومد سراغ مواد!
_اینجا نمیشه سمت مواد نیای، کلاً مواد همهجا هست، شب و روز زن و مرد و بچه ساقیگری میکنن، هر کدوم را بگیرن هم دوباره یکی دیگه شروع می کنه، البته اینا همه شاگردن و برا کلهگندهها کار می کنن!
_کلهگندهها را میشناسید؟
_ بله، مگه میشه نشناسیم. البته اصلکاریها را نه، اصلکاریها که بیرون نمیان! ولی خردهفروشها هم مثل ما، وقتی میگیم پولمون کمه میگن بخدا ما هم شاگردیم و باید جواب بدیم..
علی اکبر ابراهیمی، معاون پیشگیری اداره کل بهزیستی استان اصفهان به ایسنا میگوید: اعتیاد که اخیراً به آن اختلال مصرف مواد مخدر گفته میشود، یک اختلالی مغزی، مزمن و عودکننده است که با نشانهها و تظاهرات بالینی همراه است. اگر فردی ۱۲ ماه از یکی از دستههای ۱۰ گانه مواد، از سیگار و کافئین گرفته تا تریاک و شیشه و الکل مصرف کند دارای اختلال مصرف مواد است.
وی با بیان اینکه سیاستهای مقابله با مواد مخدر در تمام کشورهای دنیا و ایران سه دسته است، توضیح میدهد: سیاستهای مقابله با عرضه یعنی اجازه ندهیم دستی مواد را بدهد و جلوی این دست را بهواسطه پلیس ارگانهای دیگر بگیریم. در این زمینه سازمان ملل مبارزه ایران با مواد را تائید میکند و در این راه شهدایی هم تقدیم کردهایم. سیاست بعدی مقابله با تقاضا است یعنی دستی که میخواهد مواد را بگیرد کوتاه کنیم که به آن پیشگیری گفته میشود. در این زمینه همه بخشها باید فعال باشند تا پیشگیری اتفاق افتد و مصرف مواد کم شود و شیوع و بروز جدیدی نیز پیدا نکند.
ابراهیمی ادامه میدهد: ما هر کاری کنیم مثل همه دنیا یک دسته از افراد همیشه به سمت مواد مخدر میروند مصرفکننده مواد میشوند، بعدازآن نمیتوانند یا نمیخواهند ترک کنند، پس باید به سراغ راهکار سوم برویم یعنی کاهش آسیب و به معتادانی کمک کنیم که سالهاست مواد مصرف میکنند و نمیخواهند ترک کنند تا دچار عوارض اقتصادی، اجتماعی و بهداشتی ناشی از مصرف نشوند. اگر زنی معتاد است، خانوادهاش از هم نپاشد و کارتنخواب نشود، اگر کارتنخواب شد ایدز نگیرد و دچار آسیبهای بیشتری نشود.
وی درباره اقدامات بهزیستی در مناطق حاشیهنشین شهر اصفهان، میگوید: در این مناطق یکسری مراکز درمانی یا کاهش آسیب داریم و یکسری خدمات هم بهصورت سیار با موتورسیکلت و یا به شکل موبایل سنتر داریم. سعی میکنیم اعتماد آنها را جلب کنیم، غذا و وسایل بهداشتی و پیشگیری میدهیم تا دچار آسیبهای دیگر نشوند، تست اچ آی وی میگیریم و اگر تست مثبت یا مشکوک بود به مرکز مشاوره بیماریهای رفتاری ارجاع میدهیم. مکانهایی با عنوان شلتر برای زنان و مردان داریم که در این مراکز میتوانند شبها اقامت کنند و خدماتی بگیرند، اما اجازه مصرف مواد ندارند. همزمان مراکزی تحت عنوان مراکز گذری داریم که همان کار موبایل سنتر را انجام میدهند، اما ثابت هستند.
ابراهیمی با تأکید بر اهمیت پیشگیری از اعتیاد، تصریح میکند: برای بحث مهم پیشگیری مقدماتی لازم است؛ اول اینکه همه اعم از بخش دولتی و خصوصی باید برنامه مشترکی دنبال کنند. مشکلی که این مناطق دارد این است که هرکسی برنامه خودش را دنبال میکند، درحالیکه باید برنامه جامع و هماهنگی وجود داشته باشد که هرکدام به اهداف از پیش تعیین شده دست پیدا کنیم، اما کارهای پراکنده بیفایده است. الان در حصه خانههایی وجود دارد که قیمت آنها بیشتر از اجاره معمول خانههای دیگر است، چون خیریهها کمک زیادی میکند، در واقع به خاطر همین بیبرنامگی، خدماتی بدون نیازسنجی ارائه میشود. از طرف دیگر حصه بافتهای فرسوده و ناکارآمد دارد که شهرداری نمیتواند برای آن کاری کند، اما میتواند ساخت و سازهای جدید را ساماندهی کند.
مناطق حاشیهنشین نیاز به محله بانی دارد
وی که معتقد است مناطق حاشیهنشین اصفهان نیاز به محله بانی دارد، میگوید: سیستم قضائی و انتظامی باید نظارتی بر روی محله داشته باشد، چون وقتی برخی افراد میدانند بهراحتی میتوانند خلاف کنند منطقه برایشان امن میشود. از طرف دیگر فرهنگ مردم این مناطق نیز باید تغییر کند.
معاون پیشگیری اداره کل بهزیستی استان اصفهان با بیان اینکه در این مناطق باید فرهنگسازی را از زنان شروع کنیم، اظهار میکند: زنان اغلب هم وقت و علاقه دارند و هم میتوانند فرهنگ خانواده را تغییر دهند. البته مدارس هم نقش زیادی دارند و باید از فضای مدارس برای فرهنگسازی استفاده کنیم.
وی با تأکید بر لزوم همافزایی در مناطق حاشیهای اصفهان، ادامه میدهد: دفتر اجتماعی استانداری، شهرداری منطقه ۱۴، بهزیستی، نیروی انتظامی و همه دستگاههای متولی باید دور هم بنشینند و برای خدماترسانی بهتر در این مناطق برنامهریزی منسجم داشته باشند. من قول میدهم اگر برنامه جامعی داشته باشیم وضعیت حصه ۲۰ سال دیگر تغییر میکند، اما متأسفانه هیچوقت اراده جمعی وجود نداشته است.
لزوم شکلگیری قرارگاه اجتماعی در حاشیه
وی این را هم اضافه کرد که وقتی وارد یک محیط بومی میشویم و شروع به کار کنیم اولین چیزی که در ذهن افراد بومی شکل میگیرد این است که پول زیادی وجود دارد، پس چرا خودمان کاری نکنیم، اما آنها مهارت و توان لازم را در مقایسه با کسانی که آموزش دیدهاند و تجربه دارند، ندارند، بنابراین باعث اتلاف منابع میشوند. به نظر من باید یک عامل داخلی و خارجی وجود داشته باشد که بتواند همافزایی ایجاد کند. من بارها در مناطق حصه و جلوان و ارزنان بارها شاهد اختلاف این گروهها بودهام، به همین دلیل است که معتقدم باید قرارگاه اجتماعی در منطقه شکل گیرد که همه عضو این قرارگاه شوند و توان و منابع خود را به میدان بیاورند. از همینجا آمادگی بهزیستی را اعلام میکنم.
وی با اشاره به اینکه بارها در مناطق حاشیهنشین اصفهان ورود کردهایم، اما به هر دلیلی مجبور به عقبنشینی شدهایم، تصریح میکند: مردم این مناطق خودشان را جدا از بقیه افراد میدانند. یکی از مردم این منطقه یکبار میگفت قبلاً وقتی به مرکز شهر میآمدم دلم میخواست به ماشینها آسیب بزنم چون فکر میکردم آنها حق ما را میخورند، درحالیکه این حس نباید وجود داشته باشد.
معاون پیشگیری اداره کل بهزیستی استان با تأکید بر اینکه خود مردم منطقه باید امنیت خود را حفظ کنند اظهار میکند: مردم نباید اجازه دهند هرکسی وارد منطقه شود، چون آسیبها گسترش پیدا میکند و خودشان در این آسیبها غرق شوند.
مردم مناطق حاشیهنشین برچسب خوردهاند
وی با بیان اینکه مردم مناطق حاشیهنشین برچسب خوردهاند و جدا کردن این برچسب طول میکشد، میگوید: باید بدانیم شهر ما فقط چهارباغ نیست، حصه و جلوان و ارزنان و دارک هم جزو شهر ما است، پس نباید احساس کنند متفاوت هستند و هرکسی میخواهد متفاوت باشد به این منطقه برود. ما باید هم درونزا و هم برونزا تمام تلاش خودمان را بکنیم که تغییر نگرش و سبک زندگی در مناطق حاشیهنشین اصفهان اتفاق افتد.
ابراهیمی در خاتمه خاطرنشان میکند: من جامعهشناس نیستم، اما روانشناس هستم و میدانم تغییر آدمها امکانپذیر است. همین الان در یکی از مراکز درمان اعتیاد، افراد بدون اینکه مجبور باشند میمانند و سالم بیرون میآیند. این نشان میدهد آدمها میتوانند تغییر کنند، اما از راه اصولی و علمی.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com