کد خبر: ۷۷۶۷۶۷
تاریخ انتشار:

«مغز استخوان» در حسرت فروش یک میلیاردی

فیلم سینمایی «مغز استخوان» به کارگردانی حمیدرضا قربانی از جمله آثار اکران شده در چرخه اکران عید فطر است...
«مغز استخوان» در حسرت فروش یک میلیاردی

به گزارش بولتن نیوز، فیلم سینمایی «مغز استخوان» به کارگردانی حمیدرضا قربانی از جمله آثار اکران شده در چرخه اکران سینما در عید فطر است، فیلمی که طی دو هفته نخست اکران با فروشی معادل ۶۸۰ میلیون روبرو بوده در با وجود حضور بازیگران چهره ناموفق بوده است.

فیلم به لحاظ شخصیت‌پردازی بسیار ضعیف و ابتدایی عمل می کند. شخصیت‌ها بی‌عقبه و بی‌سابقه هستند و از این رو، کنش‌های آنان برای مخاطب توجیه نمی شود.

چگونه حسین خود فرزندی از بهار ندارد و چرا رابطه‌ی عمیقی با پسر بهار از ازدواج قبلی پیدا کرده است؟ اصلا این دو چند وقت است که ازدواج کرده‌اند؟ هیج اطلاعات پایه‌ای در این زمینه‌ها به مخاطب داده نمی شود و از این رو، شخصیت‌ها و کنش‌های آنان پا در هوا مانده‌اند. اصولا تماشاگر، عشقی میان حسین و بهار نمی بیند که بتواند عشق حسین به پسر بهار از ازدواج قبلی را باور کند. زندگی این زوج بسیار سرد و بی‌روح تصویر می‌شود و برای همین وقتی تقریبا بلافاصله بهار پیشنهاد دکتر را می پذیرد و تقریبا احساس و شخصیت حسین را به هیچ می انگارد، چندان جای تعجبی برای تماشاگر نیست، چون اصولا کشش ملموسی میان این زوج ندیده است.

کاراکتر برادر مجید(نوید پورفرج) بسیار باسمه‌ای و کاریکاتوری است و نوع «داداش‌بازی» او، بیشتر از فیلم فارسی‌هایی سعید راد می آید. این که او در مکالمه با وکیل برادرش (بهروز شعیبی) مدعی می‌شود که مجید او را بزرگ کرده و برایش پدری کرده، از آن حرف‌هاست. مجید اگر اهل پدری کردن بود، فرزند خود «پیام» را بزرگ می کرد. نوع کنش‌های نوید پورفرج (قاطی بازی و گروکان‌گیری و …) و شهر بی‌کلانتری که حمیدرضا قربانی در «مغز استخوان» تصویر می‌کند، بیشتر شبیه فیلم‌های آمریکای لاتین و جوامع تحت سیطره‌ی گانگستریزم، با دولت‌های ضعیف و بی اتوریته است تا ایران.

ظاهرا سازندگان «مغز استخوان» حتی مبتدیات و اصول پایه‌ای شخصیت ایرانی‌جماعت را هم نمی شناسد. وقتی مشکلی عاطفی و خانوادگی در این سطح برای عموم ایرانی‌ها رخ می دهد، طبیعتا اولین مامن و پناه و محل مشاوره‌، «خانواده» است. بهار با بزرگ‌ترین معضل تمام زندگی‌اش رو به رو شده و باید بزرگ‌ترین تصمیم زندگی خود را بگیرد، اما هیچ خبری از خانواده او نیست. کما این که حسین هم فردی بی کس و کار و بی عقبه جلوه می کند. این بی‌عقبه و بی‌ریشه بودن کاراکترها(به سبک سینمای فرانسه) سرطانی است که به پیکر سینمای ایران افتاده است و فیلم‌های امسال پر بود از انسان‌های تک‌افتاده، بی پشت و پناه، بدون پیوند که نه تکیه‌گاه معنوی و عتقادی درونی دارند و نه تکیه‌گاه احساسی-عاطفی بیرونی.

از سوی دیگر، گویی مولفان اثر نشسته‌اند و همه احتمالات کوچک را در هم ضرب کرده‌اند تا موقعیتی را که احتمال بروز آن در جمعیت ۸۵ میلیونی ایران بسیار بسیار کم است، مبنا و محور فیلم خود قرار دهند و دو ساعت تمام به اعصاب تماشاگر پنجه بکشند. بهار از ازدواج قبلی خود پسری ۹ ۱۰ ساله دارد که به سرطان خون(لوکمی) دچار شده است. یکی از روش‌های محتمل برای درمان پسرک، این است که از بند ناف برادر یا خواهر تنی او، سلول‌های بنیادین گرفته و به پسرک(پیام) پیوند شود. برای این روش، هیچ راهی نیست جز این که بهار به شوهر سابقش رجوع کند و از نزدیکی با او دوباره بچه‌دار شود. اما شوهر قبلی بهار، یعنی «مجید»، یک فرد با سابقه بیماری روانی است که قتلی را به گردن گرفته و در زندان به سر می برد. شوهر فعلی بهار، حسین، در نهایت قبول می کند که بهار از او جدا شود و به همسر سابقش رجوع کند، اما شوهر سابق در زندان و زیر حکم زندان است. روند طلاق از حسین و تمام شدن «عدّه» برای بهار، چند ماهی طول می کشد، اما مجید نهایتا یک ماه دیگر اعدام می شود و اگر بچه‌ای در این میان شکل بگیرد، به لحاظ شرعی «حرامزاده» است و….

این خط داستانی پیچ در پیچ و این ضرب احتمالات کوچک در یک دیگر، یک موقعیت بسیار خاص را شکل می دهد که در راستای هژمونی «فلاکت» در فیلم‌های امسال جشنواره، دو ساعت تلخی و اعصاب خراب به تماشاگر تزریق کند. علی زرنگار(نویسنده) و «حمیدرضا قربانی»(کارگردان)، که هر دو شدیدا متاثر از مکتب فیلمسازی اصغر فرهادی هستند، گوی بالاتفاق تصمیم گرفتند هر نوع روزن امیدی را به روی شخصیت اصلی(بهار) ببندند تا در نهایت او در گوشه‌ی رینگ، مجبور به انتخاب بین عاطفه مادری و شرع شود. به لحاظ قضایی، با یک اقدام نه چندان شاق، می شد هم معضل شرعی-اخلاقی بهار و مجید را حل کرد و هم راه نجات پیام از سرطان را هموارتر ساخت. یعنی کافی بود که بهار نزد قاضی اجرای احکام یا دادستان می رفت و مساله زمان عدّه و ضرورت و فوریت مساله درمان فرزند را برای او شرح می داد و با دستور قاضی، اجرای حکم مجید مثلا سه ماه عقب می افتاد. منتهی، وقتی غرض مولفان، قرار دادن شخصیت‌های اثر در یک منگنه‌ی همه جانبه و ساخت اثری عمیقا تلخ و سیاه باشد، ترجیح می دهند که این نوع راه‌حل‌های ساده را لحاظ نکنند چون نقشه‌ی ذهنی آنان را به هم می ریزد.

فیلم حتی نفس بازی جواد عزتی، که بازیگر قدرتمند و کاربلدی است، گرفته و او به واسطه‌ی ضعف شدید فیلمنامه و شخصیت‌پردازی، کاملا در نقش‌آفرینی بلاتکلیف است. مضافا این که پرکاری بیش از حد عزتی، خیلی زود مخاطبان سینمای ایران را نسبت به حضور او به اشباع خواهد رساند و به جایگاه او آسیب جدی وارد خواهد کرد.

منبع: خبرگزاری میزان

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین