گروه دین و اندیشه: نهجالبلاغه، برگزیدهای از گفتهها و نوشتههای حکیمانه امیرالمؤمنین حضرت علی(ع) است که سیدرضی، از علمای شیعه در اواخر قرن چهارم قمری آنها را جمعآوری کرد. این کتاب از سوی گروهی از علما به دلیل محتوای غنی و بلاغتش، به «اخ القرآن: برادر قرآن» نامگذاری شده است.
به گزارش بولتن نیوز، حادثهای كه به شهادت امام علی(ع) انجاميد، يكی از بزرگترين جنايتهای بشری است؛ زيرا ابن ملجم مرادی، هيچ آزاری از امام نديده بود. اميرمؤمنان، علی(ع) برای او سراپا مهر، محبت، خير و بركت بود، چنانكه برای ديگران، و اين فاجعه به بدنامی برنامهريزان و عامل آن انجاميد.
سیمای امام علی(ع) را باید در خود نهجالبلاغه جستجو کرد؛ در واقع این کتاب بیوگرافی کاملی از شخصیت و سیره و زندگانی امیرالمؤمنان است. خطبهها و نامههای نهجالبلاغه آخرین هفته زندگی مولای متقیان را روایت کرده و گویای حادثه حزنانگیز شهادت آن حضرت است، روایتی در این باره با استناد به نهجالبلاغه که به قلم «محسن معارفی»، عضو هیئت علمی و رئیس پژوهشکده علوم انسانی جامعة المصطفی(ص) العالمیه در اختیار ایکنا قرار گرفته است، در ادامه میآید، در اینجا «خ» به معنای خطبه نهجالبلاغه و «ن» به معنای نامههای این کتاب ارزشمند است:
بعد از توافق تحمیلی صفین هر روز سینهاش تنگ و تنگتر میشد. دو و نیم سال بود که طرفداران معاویه (داعشیها) به شهرهای مختلف حمله و آنها را تصرف میکردند. کودکان را جلو چشم مادرانشان سر میبریدند، شیعیان را زنده زنده میسوزاندند (شرح خ ۲۵)، به زنها هتک حرمت میکردند و اموال مردم را میدزدیدند(خ ۲۷) برخی فرمانروایان امام به معاویه پناهنده شده بودند (خ ۴۴). امام علی(ع) پیوسته از فضل جهاد و شهادت برای یارانش میگفت و اینکه باید مهاجمان وحشی را در مرزهای خودشان در دوردستها مهار کرد و نباید اجازه داد آنها به مرزهای کشور نزدیک شوند(خ ۲۷). اما مردم سست کوفه به ندای امام جواب نمیدادند. بهانهگیری میکردند(خ ۲۷). لال شده بودند(خ ۱۱۹). با اینکه خودشان توافق صفین را تحمیل کرده بودند، پیوسته میگفتند که خون شهیدان صفین به خاطر جنگطلبی امام هدر رفته (خ ۱۸۲)، گاه گرما و سرما را بهانه میکردند (خ ۲۷) و گاه میگفتند تا خودت با ما نیایی، ما تکان نمیخوریم(خ ۱۱۹).
انگار همین دیروز بود که خلیفه دوم از امام علی(ع) مشورت گرفت تا در جنگ با روم و جنگ با ایران همراه رزمندگان از مدینه خارج شود، ولی امام به عمر توصیه فرمود با توجه به نقش خلافت و رهبری او، بهتر است با رزمندگان در جنگها همراه نشود (خ ۱۳۴ و خ ۱۴۶).
بعد از اینکه امام در خلوت و جلوت مردم را به جهاد فراخواند و آنها جواب نمیدادند، مدتها بود که زبان سرزنش و توبیخ به سخنرانیهای عمومی امام راه یافته بود. زبان سخنرانیهای امام تلختر شده بود و میگفت دیگر حتی از سرزنش و عتاب کردن شما خسته شدهام (خ ۳۴). کاش شما یاران من نبودید که هر که شما یاران او باشید، خوار میشود (خ ۶۹). شما مثل تیرهای کُند و شکسته میمانید(خ ۲۹). اگر میشد که شما را با یاران معاویه عوض کنم، ده تا میدادم و یکی میگرفتم (خ ۹۷). در یکی از آخرین سخنرانیها گفت: هم من از شما خسته شدهام و هم شما از من، من از شما به ستوه آمدهام و شما از من (خ ۲۵).
آن سال بعد از نیمه ماه مبارک رمضان، اوایل هفته دیگر طاقت نیاورد. به جعده مخزومی گفت سنگ بزرگی را برای ایستادن و خطبه خواندن وسط میدان بگذارد، امام(ع) لباس رزم پوشید؛ پیراهنی خشن از پشم با کفش و بند شمشیری از لیف خرما (خ۱۸۲). مردم را فراخواندند. روی سنگ ایستاد و بعد از حمد خداوند، گفت مردم شما را چه شده، دیگر تازیانهها، توبیخها و هشدارهای من اثری در شما ندارد. آیا منتظر رهبر دیگری هستید (خ۱۸۲) من هم دوست ندارم با شما باشم و تنها امیدم این است که در این راه پر بهجت شهادت نصیبم شود(ن۳۵). به یاد یاران باوفایش که در جنگ صفین شهید شدند، افتاد. گفت به خدا آنها ضرر نکردند، اگرچه دیگر امروز نیستند که خوراکشان غم و غصه و خونابهی دل باشد. ناگاه فریاد کشید: کجایی عمار، کجایی مالک بن تیهان؟ کجایی ذوشهادتین؟ به اینجا که رسید دست بر ریش مبارک گرفت و برای مدت طولانی در وسط سخنرانی بلند گریست. بعد که کمی آرام گرفت، با بلندترین فریادش گفت: پیش به سوی جهاد، جهاد، من همین امروز لشکر آماده میکنم، هر که میخواهد به سوی خدا حرکت کند، بسم الله. از سنگ پایین آمد. آرایش جنگی گرفت. برای فرزندش حسین(ع) و قیس بن سعد و ابوایوب انصاری ده هزار نفر تعیین کرد و گفت: آماده باشید که تا آخر هفته به سوی صفین حرکت میکنیم (خ۱۸۲).
نیمه هفته، در سحرگاه نوزدهم رمضان، در حالی که امام(ع) نشسته بود، خواب چشمانش را ربود. رسول خدا(ص) را دید و پیش او از سستیها و لجبازیهای امت گله کرد. پیامبر(ص) فرمود: نفرینشان کن و امام گفت: خدایا مرا از اینها بگیر و همنشینان بهتری نصیب من کن(خ۷۰). همان شب وقتی به مسجد رفت، ابن ملجم ملعون به امام ضربت زد.
آماده بازگشت به صفّين بود و هنوز جمعه نیامده بود که (پس از ضربتخوردن امام علی(ع)) لشکریان، همه برگشتند مانند گوسفندانی که شبان از دست داده و گرگها به آنها حمله کردهاند (خ ۱۸۲). در بستر بیماری چند بار به هوش آمد: یک بار گفت: چه خوشحالم که گمشدهام، شهادت را یافتم، مثل تشنهای که در شب تار، به آب برسد(ن ۲۳).
دیگر لحن امام عوض شده بود. زبان توبیخ و سرزنش یاران بیوفا به پند و اندرز تغییر یافته بود. گفت من تا دیروز امام شما بودم، حال مایه اندرز شمایم. ببینید که بعد از آن همه تلاش، تحرک و گفتار در کنجی ساکن و ساکت نشستهام و منتظرم فردا از پیش شما بروم و البته اجل به سراغ همه خواهد آمد. خدا من و شما را بیامرزد. شما بعداً خواهید فهمید که علت اصرار من چه بود. وقتی جای خالی مرا دیدید، مرا خواهید شناخت( خ۱۴۹). حال تقوا پیشه کنید. به واجبات عمل کنید، مواظب یتیمان و همسایگان باشید. یکدیگر را تنها نگذارید و به هم نیکی کنید (ن ۴۷)، قتل مرا بهانه تحلیلهای خود نکنید تا خون مسلمانان را بریزید (خ۴۵). قاتل من فقط یک نفر است. با او هم به انصاف رفتار کنید(ن ۴۷).
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com