گروه دین و اندیشه - استاد محمّد هادی یوسفی غروی محقّق، مؤلف واستاد حوزۀ علمیۀ نجف اشرف وقم در یادداشتی نوشت: دربارۀ چگونگی رفتار امیرالمؤمنین(علیه السلام) با غیرمسلمانان، نمونههایی در منابع حدیثی و تاریخی ذکر شده است که حاوی درسها و عبرتهای بسیار آموزنده و مهمی است. در اینجا به چند نمونۀ آن اشاره میشود.
به گزارش بولتن نیوز، مطابق روایتی از امام صادق از پدرانش(علیهم السلام)، روزی امیرالمؤمنین(علیه السلام) در بیرون از شهر کوفه و در راه برگشت به کوفه با کافری ذمّی همراه شد که اتفاقاً چهرۀ حضرت را نمیشناخت.
آن ذمّی-که برمیآید از اهل کتاب بوده- به حضرت خطاب کرد: ای بندۀ خدا، قاصدِ کجایی؟
حضرت گفت: کوفه میروم.
مسافتی را همسفر شدند تا جایی که سر دو راهی رسیدند، و چون شخص ذمّی مسیرش از راه اصلی جدا میشد لذا به سمت راه فرعی پیچید و حضرت نیز همراه او به سمت فرعی پیچید.
ذمّی به حضرت گفت: مگر نمیخواستی کوفه بروی؟!
حضرت پاسخ داد: بله.
ذمّی گفت: پس راه کوفه را رها کردی!؟
حضرت فرمود: میدانم.
ذمّی پرسید: پس با اینکه میدانی چرا همراه من پیچیدی؟!
امیرالمؤمنین(علیه السلام) به او گفت: همراهیِ نیکو، کامل کردنش به اینست که انسان هنگام جداییِ همراهش چند قدمی بدرقهاش کند (از باب احترام و ادب). و پیغمبر ما صلّی الله علیه وآله چنین فرمانمان داده است.
ذمّى گفت: اينگونه گفته؟!
حضرت فرمود: آرى.
ذمّى گفت: پس قطعاً جز این نیست که افرادی که از او پیروی کردهاند بخاطر همين كردارهاى بزرگوارانهاش از او پیروی کردهاند، و من تو را گواه میگیرم كه من هم بر دین شمایم.
سپس آن مرد ذمّى همراه اميرالمؤمنين(عليه السلام) به کوفه رفت، و هنگامی که حضرت را شناخت مسلمان شد.
نمونۀ دیگر اینکه روزی امیرالمؤمنین(علیه السلام) در کوفه به پیرمردی سالمند و نابینا برخورد کرد که دست دراز کرده بود تا مردم به او کمک کنند.
حضرت وجود چنین منظری را ناپسند شمرد و با تعجب پرسید این چیست؟!
شایان توجه است که از این پرسش حضرت مشخص میشود که در آن روزگار، تکدّیگری امری عادی و رایج نبوده و بخاطر همین استثنائی بودنش موجب شگفتی حضرت شده.
مردم گفتند: این مسیحی است.
یعنی با اینکه پیر و نابینا شده و توان کارگری و تأمین مخارجش را ندارد اما چون مسلمان نیست لذا کسی متکفّلش نشده و مجبور است تکدّی کند.
حضرت نهیب رفتند که: تا نیرو داشت و میتوانست کار کند، جوانی و توانش را به کار گرفتید و حال که سالمند و از کار افتاده شده رهایش کردهاید و آبرومندانه مخارجش را تأمین نمیکنید!!
سپس فرمود: از بیت المال برایش «ماهیانه» مقرر کنید.
همین حادثه موجب شد که از بیت المال مسلمانان برای کفّارِ از کار افتاده نیز سهمیهای معین کنند.
یعنی در نظام حکومتی امیرالمؤمنین(علیه السلام)، بهزیستی و تأمین اجتماعی و تأمین زندگی آبرومندانه حق طبیعی و خدادادی هر انسان و هر شهروند است و لذا بدون در نظر گرفتن عقاید و گرایشهایش باید از این حق بهرمند باشد.
نمونهای دیگر از احترام امیرالمؤمنین(علیه السلام) به کفار اینکه حجّار بن أبجر از خانوادههای مسیحی عراقی بود و با مشاهدۀ فتوحات اسلامی بنا به اهدافی دنیوی در زمان حکومت عمر اسلام آورد و به کوفه منتقل شد ولی پدرش أبجر بن جابر مسیحی ماند و در اواخر حکومت امیرالمؤمنین(علیه السلام) از دنیا رفت.
جنازۀ أبجر توسط مسیحیان و کشیشهای شهر حیره (از شهرهای نزدیک کوفه و از مراکز اصلی مسیحیان در آن زمان) تشییع شد و پسرش حجار نیز همراه تعدادی از بزرگان قبیلهاش -بنو بکر بن وائل- که از پرچمداران سپاه حضرت در جنگ جمل و صفین بودند در تشییع شرکت داشتند و عدهای دیگر از مسلمانان نیز به احترام حجار و بنا به آداب عرفی و عشایری همراه وی بودند.
اتفاقاً ابن ملجم در محلۀ قبیلۀ بکر بن وائل بود و این تشییع را دید و از مشارکت مسلمانان در تشییع یک مسیحی خشمگین شد و آن را گناهی بزرگ شمرد و به زعم خودش بنا به نهی از منکر آنها را از ادامۀ مشارکت نهی کرد. سپس گفت: اگر نه اينست كه من شمشیرم را براى ضربهای که پاداش و ثوابش نزد خدا بزرگتر از زدن و پراکنده کردن این جماعت است آماده میکنم هرآینه بر آنان حمله میکردم که گناهی بزرگ مرتکب شدهاند!
پس او را گرفتند و نزد امیرالمؤمنین(علیه السلام) بردند. حضرت پرسید: آیا کاری کرد؟ (شمشیر کشید یا تنها تهدید زبانی بود؟)
گفتند: خیر.
پس حضرت رهایش کرد. (چون بدون اسلحه کشیدن و به صرف تهدید زبانی عنوان محارب صدق نمیکند.)
روشن است که این سکوت حضرت در برابر چنین تشییع و احترامی آنهم در پاییتخت ایشان و با وجود اینکه دیگرانی اعتراض کرده و آن مشارکت را گناه و بلکه از کبائر شمردند و حجّار هم اسلام خالصی نداشت که مقامی الهی داشته باشد، تقریر و نشانۀ رضایت و صحّه گذاشتن حضرت و اثبات مشروع و مقبول بودن این احترامهای عرفی نزد خدا در امور مربوط به زندگی دنیوی بین افراد بشر است با هر آیین و اعتقادی که داشته باشند.
و همین واقعه بخوبی نشان میدهد که مخالفان این مدارا و همزیستی با کفار تا چه اندازه جهل مرکب، جمود، خشک اندیشی و خشک مغزیهای ابن ملجمی در آنها رسوخ دارد.
به طور کلی امیرالمؤمنین(علیه السلام) جز در کارزار جنگ با دشمنانی که اصرار بر جنگ مسلحانه داشتند هیچگاه برخورد خصمانهای با افراد نداشت و الگوی کامل معاشرت دوستانه و مسالمت آمیز بود.
در قرآن نیز آمده است:
﴿لَا يَنْهَاكُمُ اللهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ ۚ إِنَّ اللهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ﴾(ممتحنه: ٨)
«خدا شما را باز نمیدارد از کسانی که بخاطر دینتان با شما نجنگیده و از خانه و کاشانهتان بیرونتان نکردهاند، که به آنها خوبی کنید و منصفانه با آنها رفتار کرده و حقّشان را ادا نمایید. بدرستی که خدا دادگران و منصفان را دوست میدارد.»
و در آیهای دیگر آمده است: ﴿إِنَّ اللهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ﴾(نحل: ٩٠)
و روشن است که احسان، چیزی بیش از عدل است؛ عدل یعنی ادای حق، اما احسان بیش از استحقاق است.
اینها تعلیمات قرآن است و امیرالمؤمنین(علیه السلام) قرآن مجسّم و الگوی کامل اخلاق کریمانه است که انسانها را به سوی فطرت الهیِ نهفته در آنها هدایت میکند که تا زمانی که کسی تعمّد و لجاجتی در پایمال کردن حق دیگران نداشته باشد، با او خوش رفتار باشیم.
و در خصوص عدل و احسان امیرالمؤمنین(علیه السلام) با ایرانیان گفتنی است که ایرانیانی که در عراق بودند و بعنوان موالی شناخته میشدند بقدری امیرالمومنین(ع) را عادل یافتند که موجب شد ریشههای اولیه تشیع در میان ایرانیان عراق که در کوفه بودند، رویانیده شود. وقتی حجاجبن یوسف ثقفی به کوفه مسلط شد، ایرانیان را از کوفه بیرون راند و خیلی از آنها به نقاط مختلف ایران آمدند و محبت و مودت علی(علیه السلام) را در دل و همراه خود به میان ایرانیان آوردند که بعضی از نقاط ایران بعنوان نقاط اولیه انتشار تشیع شناخته شد. و همین تشیع به معنی عام کلمه یعنی محبت و مودّت امیرالمومنین(علیه السلام) بود که زمینۀ پذیرش تشیع اعتقادی یعنی همان تشیع امامت اثنیعشری شد.
مجموعۀ مصاحبهها: ٣٨٦- ٣٨٨ ؛
و مصاحبۀ ۱۹مهر۱۳۹۶ با شفقتنا.
الكافي ٢: ٦٧٠، باب حسن الصحابة وحق الصاحب في السفر، ح٥.
تهذيب الأحكام ٦: ٢٩٣، ح١٨ ؛ وسائل الشيعه ١٥ : ٦٦، ح١٩٩٩٦.
أنساب الأشراف(بلاذري، ٢٧٩ق) ٢: ٤٩٤، ح٥٢٧.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com