گروه فرهنگی - سید محسن عبدالهی: طی چند سال گذشته آثاری در ژانر ایرانی دفاع مقدس ساخته شدند که غالبا از دو مشکل رنج میبردند. اول ایرانی نبودن شخصیتها و تعلق نداشتن آدمهای داستان به این آب و خاک و دوم غرق شدن در جلوههای ویژه و ادای فیلمهای غربی را درآوردن و نشان دادن اغراق شده خون و خونریزی. اما در دوره چهلم جشنواره فیلم فجر اثری وارد رقابت شده که اینگونه رفتار نمیکند و جهان خودش را ساخته و بدون نمایش صحنههای عجیب و غریب و با روایت داستانی به دنبال این است تا قهرمانی بزرگ را به مردم معرفی کند. «موقعیت مهدی» هادی حجازیفر بدون شک از بهترین فیلمهای دفاع مقدسی سینمای ایران از زمان به وجود آمدن این ژانر است.
به گزارش بولتن نیوز، حجازیفر در اولین تجربه کارگردانی خود در سینما، سراغ زندگی فرمانده رشید سپاه اسلام، شهید حاج مهدی باکری و برادرش، حمید باکری رفته است. هوشمندی حجازیفر اما از همینجا نشان داده میشود که او بهجای وقت گذاشتن برای نمایش کودکی و نوجوانی مهدی باکری، داستان را از روز خواستگاری او آغاز میکند. حجازیفر به جای آنکه با تعریف دقیق زندگی این شهیدان، قصه خود را گسترش بدهد، شش تکه از زندگی مهدی باکری و اطرافیانش را انتخاب میکند و وقت خود را روی تعریف درست همان قطعات میگذارد. کاری که به خوبی جواب داده است و شاهد بازنمایی بدون لکنت، روان و دلنشین تمام جنبههای زندگی این قهرمان ملی هستیم.
اما چگونه ممکن است شخصیتهایی چنین دقیق و درخشان خلق شوند که تماشاگر بتواند درکشان کند، دوستشان داشته باشد و درگیری عاطفی و حسی نسبت به آنها پیدا کند؟! این مهم حاصل نمیشود جز با شناخت حجازیفر از آدمهایی که دارد در موردشان حرف میزند. مشابه این بازنمایی دقیق احساسات و قابل لمس بودن رزمندگان را پیش از این در آثار ابراهیم حاتمیکیا دیدهایم که آن هم به واسطه زیست او در جبهههای جنگ بوده است. حجازیفر نیز به علت رشد در خانوادهای که سبقهای درخشان در دوران دفاع مقدس داشتهاند، خلق و خو و شیوه زندگی این افراد را به خوبی درک کرده است.
همین مسأله هم موجب میشود که بر خلاف آثار اخیر سینمای دفاع مقدس، بدون روشنفکربازی و ادا درآوردن، خود این آدمها و رفتارهایشان را بازسازی کند. شخصیتهای موقعیت مهدی از آسمان نیامدهاند و پایشان روی همین زمینی است که من و شما در آن زندگی میکنیم. قرار نیست که حجازیفر اسطورهای دستنیافتنی از رزمندگان و شهدا و علیالخصوص مهدی باکری برای ما بسازد. او باکری را کنار ما مینشاند، مشکلاتش را برایمان تعریف میکند، از زندگی شخصی او سخن میگوید و ما را نه فقط با یک جنبه، بلکه با وجوه مختلف او آشنا میکند.
همین قراردادن اسطوره در موقعیتی آشنا برای مخاطب، موجب میشود که او بتواند قهرمان داستان را درک کند. بدون شک حجازیفر توانسته به بهترین شکل این کار را انجام بدهد. البته که این مسأله نهتنها در فیلمنامه بلکه در بحث کارگردانی و استفاده درست از دوربین هم حاصل شده است. اما هنر حجازیفر در امر کارگردانی تنها معطوف به بازسازی زندگی باکری نمیشود. کارگردان نامآشنای ما توانسته دوربینش را بدون ادا و اطوار و پشت چیزها پنهان شدن و تکانهای بیمعنی در خدمت ارائه داستان درآورد.
از سویی همانگونه که در ابتدا گفته شد، اینبار دیگر با فیلمی مواجه نیستیم که برای هر چه شبیهتر شدن به سینمای هالیوود تلاش کند و تصور کند هر چقدر خون بیشتری نمایش دهد، پس کار بهتری تولید کرده است. حجازیفر نهتنها در روایت، آدمهایی ایرانی خلق میکند، بلکه بعد از مدتها توانسته جنگی را که ما میشناسیم به تصویر بکشد. جنگی که علیرغم شکست در مقاطعی که فیلم نمایش میدهد، همچنان قهرمانانش به آنچه که انتخاب کردهاند، معتقد و متعهد هستند و پا پس نمیکشند.
البته که این مهم حاصل نمیشد مگر اینکه حجازیفر در بازی گرفتن از بازیگرانش تا این اندازه موفق عمل نمیکرد. هنرنمایی خود او در نقش مهدی باکری بدون شک از درخشانترین جنبههای فیلم موقعیت مهدی است. و این درخشش نه فقط در بازنمایی مجاهدت رزمندگان و احساسات آنها، بلکه در پشت جبهه و نمایش زندگی شخصی قهرمان داستان هم ادامه پیدا میکند. رابطه درخشان باکری و همسرش، علاوه بر طراحی درست و کارگردانی اندازه، مدیون درخشش ژیلا شاهی و هادی حجازیفر است.
در کنار همه این مسائل نباید این نکته را نادیده گرفت که چقدر استفاده از زبان ترکی و موسیقی درست توانسته بر افزایش کیفیت اثر و ارتباط حسی مخاطب با فیلم تأثیر مثبتی بگذارد. هادی حجازیفر همانگونه که خود تأکید دارد، این کار را با جان و دلش ساخته و در تکتک لحظات فیلم نیز این اعتقاد قلبی دیده میشود. همین اعتقاد قلبی، در کنار توانایی تکنیکی و شناخت شخصیتهای داستان و کنشهایشان توسط حجازیفر، منتج شده است به ساخته شدن فیلمی درخشان در تاریخ سینمای ایران.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com