گروه فرهنگی - سید محسن عبدالهی: در ادوار اخیر جشنواره فیلم فجر و علی الخصوص این دوره، فیلمسازان جوان، برای تولید اولین اثر خود به سراغ سوژه هایی رفته اند که سهل الوصول نیستند و آن ها را با چالش های جدی مواجه می کنند. امید شمس، کارگردان جوان فیلم «ملاقات خصوصی» نیز با اتخاذ همین رویه به سراغ یک سوژه خاص و جذاب رفته است. این فیلم را می توان یک عاشقانه معمایی و حتی جنایی تلقی کرد. ملاقات خصوصی را اگر به عنوان یک فیلم اول مورد سنجش قرار دهیم، می توان در بخش هایی به کارگردان جوان آن نمره قبولی داد.
به گزارش بولتن نیوز، اما در کنار این مسأله نمی توان چشم را بر اشکالات فیلم بست و با ذوق زدگی و تعریف و تمجیدهای اغراق شده، مانع اصلاح اشکالات و پیشرفت این کارگردان جوان شد. اولین و بزرگ ترین مشکل ملاقات خصوصی همچون غالب آثار سینمای ایران، فیلمنامه آن است. نویسندگان این فیلمنامه برای مقدمه چینی و آشناکردن مخاطب با شخصیت ها و آغاز داستان و چالش اصلی، زمان زیادی را صرف می کنند و فیلم را بی دلیل به اصطلاح کش می دهند.
اگر بخواهیم با واقعیت مواجه شویم و بر اساس آن چه که در فیلمامه وجود دارد دست به قضاوت بزنیم، چیزی حدود ۳۰ دقیقه از فیلم هیچ کارکردی ندارد و تنها زمان اثر را از ۹۰ تبدیل به ۱۲۰ دقیقه کرده است. البته این اشکال بعد از فیلمنامه به تدوین کار هم بر میگردد، زیرا در آن مرحله تا حدی امکان ترمیم فیلم و نجات آن از این زوائد وجود داشت.
این ورود دیر هنگام به داستان در جایی بدتر میشود که شما در حدود ۵۰ دقیقه ابتدایی با ریتمی کند از اتفاقات رو به رو هستید و حتی اطلاعی از این ندارید که علت فراری بودن برادر شخصیت اصلی داستان یا زندانی بودن پدرش چه چیزهایی هستند و رمزگشایی این اتفاق در نیمه دوم فیلم اتفاق می افتد. این شرایط برای هوتن شکیبا هم وجود دارد و علی رغم اطلاع بیننده از نیت او، حتی دلیل زندانی بودن و تقلا برای کسب درآمد وی تا حدود 30 دقیقه پایانی برای ما مشخص نیست. فارغ از این نکته، در طراحی شخصیت ها و منطق رفتاری آن ها نیز با درهم ریختگی عجیبی رو به رو هستیم.
از یک طرف دائما با این گزاره مواجه هستیم که هوتن شکیبا می گوید ایزدیار دختر سختی است و حتی کدهایی مانند کوتاه کردن مو توسط این دختر در نوجوانی و تلاش برای حضور در استادیوم برای اثبات روحیه او برای ما گذاشته می شود اما از جهت دیگر پیش از آن با حضور وی در زندان و ملاقات با شکیبا به واسطه شناسنامه فردی دیگر، نقیض آن گزاره به نمایش گذاشته می شود.
همین اشکال در رفتارهای شکیبا و تصمیم پایانی عجیب او نیز به چشم می خورد. دو چرخش ناگهانی در اواخر فیلم که پشت هیچ کدامشان علت مشخصی وجود ندارد، در ذوق تماشگر می زند. به نظر می رسد که نویسندگان به این علت که به شخصیت دختر علاقه پیدا کرده اند و دلشان برای او سوخته است، نتوانسته اند پایانی متناسب با شخصیت شکیبا خلق کنند و با همین دلسوزی و پایان خوش زائد، تلاش های خود را هدر داده اند.
یک اشکال دیگر هم در فیلم وجود دارد و آن هم نگاه بد فیلمساز به طبقه ضعیف جامعه است. به مکان زندگی خانواده ایزدیار نگاه کنید. محله ای فقیرنشین که برای توضیح وضعیت آن، دو یا سه بار رامین فر این جمله را به کار می برد که من برای فرار از این محله حاضر شدم دست به خلاف بزنم. اگر کمی در افرادی که به ما معرفی می شوند هم دقت کنیم، خواهیم دید حتی یک آدم درست و حسابی که دستش در خلاف نباشد، نمی توان پیدا کرد. از همسایه تا مادری که سعی در لاپوشانی خلاف شوهر، دختر و پسرش دارد. این زیاده روی در نشان دادن سیاهی به جایی می رسد که حتی دختر معصوم فیلم هم باید بنا بر جبر و شرایط سخت، وارد جرگه خلافکاران شود تا بتواند شرایط زندگی خود و خانواده اش را بهبود بخشد.
اما بی انصافی است اگر به نکات مثبت فیلم اشاره ای نشود. شمس در تجربه اول خود نشان داد که از سواد بصری خوبی برخوردار است و توانسته از رنگ ها بهترین استفاده را در فیلم خود ببرد. البته که برخی قاب بندی ها اندکی فخرفروشانه به نظر می رسند اما در چهارچوب فعلی فیلم می توان آن ها را پذیرفت. ولی اگر بنا بر اصلاح اثر و حذف حواشی باشد، باید از خیر تماشای این قاب های کارت پستالی هم بگذریم و اجازه بدهیم داستان فیلم با ریتمی مناسب روایت شود.
غالب بازیگران عملکرد قابل توجهی از خود ارائه داده اند و بدون شک پریناز ایزدیار با اختلاف از دیگران بهترین عملکرد را ارائه کرده و به خوبی بار فیلم را بر دوش کشیده است. اما یک نقطه ضعف در این بخش وجود دارد و آن هم باز می گردد به ایفای نقش سیاوش چراغی پور. چراغی پور همان همیشگی است و گفته هایش در نشست خبری فیلم مبنی بر تفاوت داشتن این نقش برای او با سایر کارهایش چندان قابل درک نیست.
با لحاظ کردن همه این موارد می توان به آینده امید شمس امیدوار بود اگر او چند تغییر در شیوه کار خود ایجاد کند. شمس در اولین قدم باید دور بهره برداری منفعت طلبانه از وضع زندگی طبقه فرودست را خط بکشد و نوع نگاه خود به آن ها را تغییر دهد. همچنین باید این مسأله را یاد بگیرد که قرار نیست ما با بازی های خوب، قاب های زیبا، موسیقی گوش نواز و چند صحنه عاشقانه و حرکت آهسته فراوان جذب فیلم او بشویم. یک اثر خوب، نیازمند فیلمنامه ای درست و منسجم با رویکردی منطقی در کنش های شخصیت ها است. اگر نکات مذکور از سوی این کارگردان جوان جدی گرفته شوند، می توان به تولد یک فیلمساز کاربلد امیدوار بود. در غیر این صورت در نهایت یک کارگردان معمولی به خیل کارگردانان اجتماعی ساز سینمای ایران افزوده خواهد شد.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com